سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

وجوه اعجاز قرآن


وجوه اعجاز قرآن

دقت در انتخاب واژه ها در قرآن, نخستین مساله ای است كه پژوهشگر علوم قرآنی, آن را در می یابد, به عنوان نمونه در قرآن موارد به كارگیری واژه الریاح» بادها, با واژه الریاح» باد و نیز الغیث» و المطر» و جز آن با یكدیگر متفاوت است مثلاً واژه الریح» در قرآن صرفاً در مواردی كه خیر و منفعت و رحمت الهی بیان می شود آمده است

● تناسب لفظ و معنی در قرآن

ویژگی الفاظ قرآن، انتخاب دقیق و تناسب آنها با معانی است و نیز قرار گرفتن در جایگاه مناسب خویش در جملات و هماهنگی آنها با واژه‏های قبل و بعد از خود است. فعل‏ها معانی دقیق خود را الهام می بخشند، مثلاً فعل مضارع تجدید و استمرار را افاده كرده، تصاویر و صحنه‏ها را باز آفرینی می كند و به ذهن نزدیك می سازد، تا جایی كه گویی آن تصاویر و صحنه‏ها جلوی چشمان مخاطب قرار داده می شوند. واژه‏ها گاهی به شكل جمع و گاهی به حالت مفرد می آیند و این بدون سبب نسبت بلكه به علتی منطقی یا برای حفظ آهنگ و نغمه یا ذكر خاص پس از عام و بالعكس، یا در نظر گرفتن معرفه و نكره، به غرضی بلاغی و یا تقدیم و تأخیر است

● تناسب واژه‏ها با معانی

دقت در انتخاب واژه‏ها در قرآن، نخستین مساله‏ای است كه پژوهشگر علوم قرآنی، آن را در می یابد، به عنوان نمونه در قرآن موارد به كارگیری واژه<الریاح» بادها، با واژه<الریاح» باد و نیز<الغیث» و <المطر» و جز آن با یكدیگر متفاوت است. مثلاً واژه<الریح» در قرآن صرفاً در مواردی كه خیر و منفعت و رحمت الهی بیان می شود آمده است.(۱۰)خداوند متعال می فرماید:

<و هو الذی یرسل الریاح بشراً بین یدی رحمته حتی اذا أقلت سحاباً ثقالاً سقناه لبلد میت فأنزلنا به المأ فأخرجنا به من كل الثمرات كذلك نخرج الموتی لعلكم تذكرون». (اعراف، ۷ / ۵۷)

<اوست كه بادها را پیشاپیش‏[ باران‏] رحمتش مژده رسان می فرستد، تا آنگه كه ابرهای گرانبار را بردارند، آن را به سوی سر زمینی مرده، برانیم، و از آن، باران فرو آوردیم؛ و از هر گونه میوه‏ای‏[ از خاك‏] بر آوریم. بدین سان مردگان‏[ نیز از قبرها] خارج می سازیم، باشد كه شما متذكر شوید.»

و می فرماید:<و أرسلنا الریاح لواقح فأنزلنا من السمأ مأ فأسقینا كموه و ما أنتم له بخازنین»(حجر، ۱۵ / ۲۲)

<و بادها را بار دار كننده فرستادیم و از آسمان، آبی نازل كردیم، پس شما را بدان سیراب نمودیم، و شما خزانه دار آن نیستید.»

و نیز می فرماید:<و من آیاته آن یرسل الریاح مبشرات و لیذیقكم من رحمته و لتجری الفلك بأمره و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون»(روم، ۳۰ / ۴۶)/

<و از نشانه‏های او این است كه بادهای بشارت آور را می فرستد، تا بخشی از رحمتش را به شما بچشاند و تا كشتی به فرمانش روان گردد، و تا از فضل او[ روزی بجویید] و امید كه سپاسگزاری كنید.»

و می فرماید:<و الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحاباً فسقناه الی بلد میت فاحیینا به الأرض بعد موتها كذلك النشور»(فاظر، ۳۵ / ۹)/

<و خدا همان كسی است كه بادها را روانه می كند؛پس‏[ بادها] ابری را بر می انگیزند، و[ ما] آن را به سوی سر زمین مرده راندیم، و آن زمین را بدان‏[ وسیله‏]، پس از مرگش زندگی بخشیدیم؛رستاخیز[ نیز] چنین است.»

واژه<الریح» باد، نیز در جاهایی كه برای ترسانیدن از فرجام عمل و عذاب كردن است مورد استفاده قرار گرفته. راغب اصفهانی می گوید:<در اكثر جاهایی كه خداوند واژه <الریح» را مفرد آورده برای بیان عذاب بوده است.»(۱۱)

خداوند تبارك و تعالی می فرماید:

<مثل ما ینفقون فی هذه الحیاْ الدنیا كمثل ریح فیها صر أصابت حرث قوم ظلموا أنفسهم فأهلكته و ما ظلمهم الله و لكن انفسهم یظلمون»(آل عمران، ۳ / ۱۱۷)

<مثل آنچه‏[ آنان‏] در زندگی این دنیا[ در راه دشمنی با پیامبر] خرج می كنند، همچون مثل بادی است كه در آن سرمای سختی است، كه به كشتزار قومی كه بر خود ستم كرده‏اند، بوزد و آن را تباه سازد؛ و خدا به آنان ستم نكرده، بلكه آنان خود بر خویشتن ستم كرده‏اند.»

<أم أمنتم أن یعیدكم فیه تارْ أخری فیرسل علیكم قاصفاً من الریح فیغرقكم بما كفرتم ثم لا تجدوا لكم علینا به تبیعا»(الاسرأ، ۱۷ / ۶۹)

<یا مگر ایمن شدید از این كه با دیگر شما را در آن‏[ دریا] باز گرداند و تند بادی شكننده و به‏[ سزای‏] آنكه كفر ورزیدید غرقتان كند، آن گاه برای خود در برابر ما كسی نیایید كه آن را دنبال كند.»

و می فرماید:<و فی عاد اذا أرسلنا علیهم الریح العقیم»(ذاریات، ۵۱ / ۴۱)

<و در[ ماجرای‏] عاد[ نیز] چون بر[ سر] آنها باد مهلك را فرستادیم.»

و می فرماید:<و أما عاد فأهلكوا بریح صرصر عاتیْ.»(الحاقه، ۶۹ / ۶)/

<و اما عاد، به‏[ وسیله‏] تند بادی توفنده سركش هلاك شدند.»

شاید سبب این باشد كه<ریح» شر آفرین است زیرا توفنده، ویرانگر و بی قرار می وزد، و این نوع باد به جهت استمرار و بی وقفه بودنش یك باد محسوب می‏شود، و مردم نیز تغییری در وزش یكسان آن احساس نمی‏كنند و آرامشی به خود نمی‏بینند، چرا كه توفنده و ویرانگر است و یكسره می وزد و همین باعث ترس و دلهره از آن است.اما<الریاح»بادها كه در بردارندگان خیر و بركت هستند، گاهی می وزند و گاهی آرام می گیرند، تا مایه بارش ابرها شوند، پس<الریاح» بریده بریده و آرام می‏وزند، به طوری كه هر كه در معرض آن قرار گیرد در مراحل مختلف وزیدن بادها، احساس آرامش می كند/

پس در این بیان قرآن تصویری از احساس روحی، روانی آدمی نیز دریافت می‏شود.(۱۲)

اما درباره مسخر كردن<الریح» برای حضرت سلیمان علیه‏السلام كه خداوند می فرماید:<و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر»(سبا، ۳۴ / ۱۲)/

باد را برای سلیمان‏[ رام كردیم‏] كه رفتن آن با مداد یك ماه و آمدنش شبانگاه یك ماه‏[ راه‏] بود/

و<فسخرنا له الریح تجری بأمره رخأ حیث أصاب»(ص، ۳۸ / ۳۶)/

<پس باد را در اختیار او قرار دادیم كه هر جا تصمیم می گرفت، به فرمان او نرم و روان می شد.»

ظاهر این گونه است كه نعمت روشن‏تر و سنت الهی‏ آشكارتر است، زیرا آن چیزی كه از آن انتظار شر و آسیب می رود، ولی قرین خیر و سود باشد، بی تردید منت آن بزرگ‏تر و ارزش عطایش بیشتر است، بر خلاف چیزی كه از آن انتظار خیر و رحمت می رود، چنین چیزی گر چه از آن انتظار دلخوشی و شادمانی می رود، اما به حد دل خوشی و شادمانی چیزی نمی‏رسد كه از آن انتظار شر و آسیب می رود، اما وسیله رحمت و نعمت الهی می گردد/

جاحظ درباره گزینش دقیق واژه‏ها در قرآن می گوید:

<و همچنین واژه<المطر»(باران) در قرآن فقط در موارد انتقام به كار رفته است، در حالی كه اكثر علما و خواص و همین گونه عوام، میان این واژه(المطر) و واژه(الغیث) تفاوتی قایل نیستند.»(۱۳)

در حقیقت<الغیث» تنها در جایگاه رحمت و نعمت استمعال شده است همانند<الریح» در موردی كه ذكر شد، در واقع میان<الغیث» و <الاغاثه» كه به معنی كمك و یاری رسانیدن است ارتباط كامل است، از این روبكارگیری واژه<الغیث» در موردی كه باران رحمت به بار دارد و خیر به بار می آورد، نشانگر تناسب دقیق میان لفظ و معنا است/

خداوند می فرماید:

<ان الله عنده علم الساعْ و ینزل الغیث و یعلم ما فی الأرحام و ما تدری نفس ماذا تكسب غداً و ما تدری نفس بای ارض تموت»(لقمان، ۳۱ / ۳۴)/

در حقیقت، خداست كه علم‏[ به‏] قیامت نزد اوست، و باران را فرو می فرستد، و آنچه را كه در رحمهاست می داند و كسی نمی‏داند فردا چه به دست می آورد، و هر كسی نمی‏داند در كدامین سرزمین می میرد. در حقیقت خداست‏[ كه‏] دانای آگاه است/

و می فرماید:<و هو الذی ینزل الغیث من بعد ما قنطوا و ینشر رحمته و هو الوالی الحمید»(شوری، ۴۲ / ۲۸)/

و اوست كسی كه باران - پس از آن كه‏[ مردم‏] نومید شدند - فرو می بارد، و رحمت خویش را می گستراند و هموست سر پرست ستوده/

و می فرماید:<ثم یأتی من بعد ذلك عام فیه یغاث الناس و فیه یعصرون»(یوسف، ۱۲ / ۴۹).<آن گاه پس از آن، سالی فرا می رسد كه به مردم در آن‏[ سال‏] باران می رسد و در آن آب میوه می گیرند.»

این در حالی است كه واژه<المطر» فقط در مقام عذاب كردن و ترسانیدن آورده می‏شود درست همچون واژه<الریح» مثل آیات ذیل:

<و امطرنا علیهم مطراً فانظر كیف كان عاقبْ المجرمین.»(اعراف، ۷ / ۸۴)/

و برسد آنان بارش (از مواد گوگردی) باراندیم پس فرجام گندكان حببان بود/

<فجعلنا عالیها سافلها و افطفرنا علیهم حجارْ من سجیل» حجر، ۱۵/۷۴ و آن شر را زیرو كردیم و بر آنان سنگهایی را سنگ گل باراندیم»/

<و لقد اتوا علی القریْ التی امطرت مطر السؤ أفلم یكونوا یرونها بل كانوا لا یرجون نشورا»(فرقان، ۲۵ / ۴۰).

<قطعاً بر شهری كه باران بلا بر آن بارانده شده گذاشته‏اند؛ مگر آن را ندیده‏اند؟[ چرا] ولی امید به زنده شدن ندارند.»

<و امطرنا علیهم مطراً فسأ مطر المنذرین»(شعرأ، ۲۶ / ۱۷۳ و نمل، ۲۷ / ۵۸)/

<و بر[ سر] آنان بارانی‏[ از آتش گوگرد] فرو ریختیم. و چه بد بود باران بیم داده شدگان.»

چنانچه واژه<سمك» در قرآن در موضعی غیر از موضع بیان نعمت بیاید،<الحوت» نامیده می شود و معنی<الحیتان» نیز همان<السمك» یعنی ماهی است، عرب نیز اغلب<الحوت» را به معنی<السمكْ»(۱۴)به كار می‏برد/

قرآن كریم می فرماید:<و سالهم عن القریْ التی كانت حاضرْ البحر اذ یعدون فی البست اذ تأتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعاً و یوم لا یسبتون لا تأتیهم كذلك نبلوهم بما كانوا یفسقون»( اعراف، ۷ / ۱۶۳)/

<و از اهالی آن شهری كه كنار دریا بود، از ایشان جویا شد: آن گاه كه به‏[ حكم‏] روز شنبه تجاوز می كردند؛ آن گاه كه روز شنبه آنان، ماهی هایی شدن روی آب می آمدند، و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمی‏آمدند، این گونه ما آنان را به سبب آنكه نا فرمانی می كردند،می آزمودیم.»

و نیز می فرماید:<فالتقمه الحوت و هو ملیم»(صافات، ۳۷ / ۱۴۲)/

<و عنبر ماهی او را بلعید در حالی كه او نكوهش گر خویش بود. و<الحوث» در اینجا همان ماهی عظیم الجثه است.»

و چنانكه<الحوت» در موضع بیان نعمت و منت آورده شود آن را<الحم الطری» یعنی گوشت تازه می نامند/

خداوند می فرماید:<و هو الذی سخر البحر لتأكلوا منه لحماً طریاً و تسخرجوا منه حلیْ تلبسونها وتری الفلك مواخر فیه و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون»(نحل، ۱۶ / ۱۴).

<و اوست كه دریا را مسخر گردانیده تا از آن گوشت تازه بخورید، و پیرایه‏ای كه آن را می پوشید از آن بیرون آورید. و كشتی‏ها را در آن شكافنده‏[ آب‏] می بینی، و تا از فضل او بجویید و باشد كه شما شكر گزارید.»

مسأله قابل توجه دیگر این كه هر گاه ذكر جوشیدن آب از زمین به میان آمده، با فعل<فجر» از آن یاد شده و هر گاه بیرون زدن آب از سنگ مد نظر بوده از فعل<انبجس» استفاده شده است، راغب اصفهانی در مفردات به این نكته اشاره كرده می گوید:<در مورد آب سه لفظ بجس المأ و انبجس و انفجر به كار برده شده، اما<انبجاس» بیشتر درباره جوشیدن آب از چیزی تنگ و<انفجار» یا در همان مورد<انبجاس» و یا در موضع جهیدن آب از چیزی گشاده استعمال شده است. از این رو خداوند می فرماید:<فانبجست منه اثنتا عشرْ عیناً»(اعراف، ۷ / ۱۶۰)<از آن دوازده چشمه جوشید.»

و در موضع دیگری می فرماید:<فانفجرت منه اثنتا عشرْ عیناً»(بقره، ۲ / ۶۰)<از آن دوازده چشمه جوشید.»

۱- میر صادقی، جمال، عناصر داستان / ۸۳/

۲- ایرانی، ناصر، داستان، تعاریف ابزارها / ۱۸۹/

۳- براهنی، رضا، قصه نویسی / ۲۴۲/

۴- حكیم، سید محمد باقر، القصص القرآنی / ۳۵/

۵- خطیب، عبدالكریم، القصص القرآنی فی منطوقه و مفهومه / ۱۱۳/

۶- .حكیم، سید محمد باقر، القصص القرآنی / ۷۴/

۷- خلف الله، محمد احمد، الفن القصص فی القرآن الكریم / ۲۸۴/

۸- عبدریه، سید عبدالحافظ، بحوث فی القصص القرآن / ۷۲/

۹- خطیب، عبدالكریم، القصص القرآنی فی منطوقه و مفهومه / ۱۱۶/

۱۰- ر. د: ابومنصور ثعالبی، فقه اللغه و سر العربیه / ۳۵۲، چاپ دوم، تحقیق مصطفی السقا/

۱۱- راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده<روح»/

۱۲- من بلاغْ القرآن / ۱۳۹/

۱۳- جاحظ، البیان و التبیین، ۱ / ۲۰، تحقیق و شرح عبدالسلام هارون، مصر، مكتبه الخانجی، چاپ دوم ۱۳۸۰ ه/

۱۴- زمخشری، الكشاف، ۲ / ۱۲۵/

۱۵- معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده(بجس)/

۱۶- همان ماده خلق/

۱۷- همان، ماده (بدع)/

۱۸- همان، ماده(جعل) و نیز ر. ك: الكشاف، ۲ / ۴/

۱۹- همان، ماده (فطر)/

۲۰- الكشاف، ۳ / ۲۹۷/

۲۱- همان، ۲ / ۴۰۴/

۲۲- همان ۳ / ۷۰/

۲۳- الغمراوی، الاسلام فی عصر العلم / ۲۹۵/


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.