دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

دوست داشتم در «سرب» بازی کنم


دوست داشتم در «سرب» بازی کنم

گفت و گو با فرامرز قریبیان درباره فیلم هایش با کیمیایی

▪ بعد از «خاک» در فیلم های «صلات ظهر» سعید مطلبی و «چشم انتظار» فریدون ژورک بازی کردید و بعد نوبت به «گوزن ها» رسید که با این فیلم تمام ایران شما را شناختند...

ـ بله. تمام ایران من را شناختند و این به دلیل نوع نقش بود نه خود من. نقش قدرت خیلی محبوبیت داشت. یادم می آید پس از نمایش «گوزن ها» در جشنواره فیلم تهران و در سینمای پارامونت، دانشجویان ریختند سرم و من را روی دست بلند کردند و به خیابان آوردند. جالب اینکه اصلاً آقای وثوقی را فراموش کردند که این به دلیل نقش بود نه خود من. یادم هست تا میدان کاخ آن زمان(میدان فلسطین کنونی) من را روی دست بردند و بعد اسفندیار منفردزاده که با یک ژیان ماهاری دنبال جمعیت می آمد، با خواهش و تمنا از دانشجویان خواست من را زمین بگذراند و بعد ما سوار ماشین شدیم و رفتیم.

▪ به دلیل این استقبال های صورت گرفته بود که گفتند برای اکران باید پایان بندی فیلم را عوض کنید؟

ـ در آن زمان «گوزن ها» یک فیلم سیاسی بود و فیلم از طرف ساواک توقیف شد. بعد گفتند اگر می خواهید فیلم نمایش داده شود، باید پایان بندی آن را عوض کنید. روی نقش قدرت بسیار حساس بودند و گفتند که این آدم چکاره است؟ ما هم گفتیم قدرت یک دزد است که آمده خانه رفیقش و مخفی شده است. بعد گفتند برای دستگیری یک دزد که این همه مامور نمی آید و خانه را محاصره نمی کند، آن زمان به ما اعلام شد که اگر می خواهید فیلم اجازه نمایش بگیرد باید پایان بندی را عوض کنید. جشنواره فیلم تهران هم در زمستان بود و ما به دلیل اینکه قصه فیلم در تابستان می گذشت، باید تا سال آینده اش صبر می کردیم.

▪ پایان بندی فیلم در نسخه یی که اکران شد به چه صورت بود؟

ـ گفتند اهالی خانه باید همان جا بمانند و از خانه بیرون نیایند. بعد هم یک افسر به همراه سه پاسبان بیاید و قدرت نیز تسلیم شود. ما هم به همین صورت فیلمبرداری کردیم و با این پایان بندی فیلم اکران شد. البته آن زمان اکثر مردمی که روشن و آگاه بودند درک می کردند که قدرت چکاره است. «گوزن ها» با همان ورسیون دومش هم بسیار پرفروش شد و فقط در تهران و با بلیت ۳-۲ تومانی، حدود ۳ میلیون تومان فروش کرد. البته بعد از انقلاب نسخه اصلی فیلم رو شد و این نسخه یی که هم اکنون موجود است و دست به دست می چرخد همان نسخه اصلی و اولیه فیلم است.

▪ برای درآوردن نقش قدرت که یک چریک و مبارز سیاسی بود، آیا با یک چریک واقعی یا یک شخصیت سیاسی مشابهش برخورد کرده بودید؟

ـ نه. همه چیز حسی بود و به حس و برداشت من از این نقش مربوط می شد. اصولاً در برخورد با نقش ها حسی عمل می کنم.

▪ گویا از دوبله نقش تان در «گوزن ها» راضی نبودید؟

ـ این راضی نبودن به خاطر نوع نقش بود. نقش قدرت صدای دیگری را می طلبید. نیازی نبود که صدا آنچنان قوی و محکم باشد. باید صدایی روی قدرت می گذاشتند که با یک آدم روشنفکر و دانشجو همخوانی داشته باشد.

▪ چرا خودتان دوبله نکردید؟

ـ من آن زمان کار دوبله انجام نداده بودم و ناواردی من ممکن بود مشکل ساز شود. ضمناً در آن موقع کار دوبله چه در مورد فیلم های ایرانی و چه در مورد فیلم های خارجی مرسوم بود. دوبلورها یک سندیکایی داشتند و از این راه زندگی خود را می گذراندند. البته بعدها وقتی قرار شد بازیگران اصلی جای خودشان دوبله کنند، من در خیلی از فیلم ها به جای خودم حرف زدم و در این کار حرفه یی هم شدم.

▪ از بین دوبلورهایی که جای شما حرف زده اند، کار و صدای کدام یک را بیشتر دوست دارید؟

ـ تک و توک در فیلم ها آقای چنگیز جلیلوند، مرحوم ایرج ناظریان، آقای بهرام زند، آقای جلال مقامی و یکی دو نفر دیگر از دوستان جای من دوبله کرده اند. اما چیزی که همیشه به من می گویند این است صدای منوچهر اسماعیلی بسیار روی کاراکتر و چهره من در فیلم ها نشسته است. آقای اسماعیلی صدای خود من را گرفته بود و سعی می کرد مثل خود من حرف بزند. به همین دلیل خیلی ها تصور می کنند صدای آقای اسماعیلی، صدای خود من است و در فیلم هایی که ایشان جای من دوبله کرده، من خودم حرف زده ام.

▪ بعد از بازی در «خاک» و «گوزن ها» با بهروز وثوقی ، چقدر صمیمی و نزدیک شدید؟

ـ زیاد صمیمی نشدیم. دلیلش را واقعاً نمی دانم. حتماً ایراد از من بوده است. شاید به دلیل خصوصیات اخلاقی هر دوی ما بوده است. وقتی دو نفر به هم نزدیک می شوند که خصوصیات اخلاقی مشترکی داشته باشند. هیچ وقت ما به هم نزدیک نشدیم که البته حتماً ایراد از من بوده است نه آقای وثوقی.

▪ بعد از موفقیت «گوزن ها» کیمیایی به سراغ یک داستان از بورخس رفت و فیلم ناکجاآبادی «غزل» را ساخت؛ فیلمی که زمان و مکان خاصی نداشت و داستانش می توانست هرجای دنیا اتفاق بیفتد. آیا ساخت «غزل» به خاطر تبعات فیلمی مثل «گوزن ها» بود؟

ـ البته این سوال را باید کیمیایی جواب دهد ولی از آنجایی که ما با هم رفاقت داشتیم و من از ماجرا باخبر بودم، بله این طور بود. کیمیایی می ساخت تب و تاب گوزن ها فروکش کند. «غزل» را دوست دارم. فیلم خوب و خوش ساختی است. به خصوص فیلمبرداری رنگی نعمت حقیقی آن هم در زمانی که این کار رایج نشده بود، درخشان است. کیمیایی «غزل» را براساس قصه بسیار کوتاهی از بورخس ساخت. اگر قصه را بخوانید تعجب خواهید کرد که از روی آن قصه چنین فیلمی ساخته شده باشد.

▪ در «غزل» با فردین همبازی بودید. با او چطور؟ صمیمی شدید؟

ـ نه. هیچ وقت صمیمی نشدم. باز هم می گویم که شاید اشکال از من بوده است. البته در زمان فیلمبرداری با فردین رفیق بودیم و حتی تا اندازه یی صمیمی هم شدیم. ولی بعد از فیلم این رفاقت ادامه نیافت و کار به اینجا نکشید که مثلاً به خانه هم برویم و رفت و آمد داشته باشیم.

▪ چرا تا به حال در نقش منفی بازی نکرده اید؟

ـ خودم خیلی دوست دارم بازی کنم ولی به من تاکنون پیشنهاد نکرده اند. می گویند چهره ات مثبت است و نقش منفی به تو نمی آید، البته شاید این حرف ها را بخوانند و بعد یک نقش منفی هم به من پیشنهاد کنند، ضمناً باید بگویم که هر نقش منفی را هم بازی نخواهم کرد. اگر نقش معمولی باشد بازی نمی کنم. ولی بسیار راغبم که یک نقش منفی اصلی و تاثیر گذار را بازی کنم.

▪ چرا بعد از «غزل» تا همکاری بعدی شما با آقای کیمیایی در «رد پای گرگ» حدود ۱۵ سال فاصله افتاد؟

ـ بعد از «غزل» تا جایی که یادم می آید، کیمیایی فیلم «سفر سنگ» را ساخت. نقشی که برای این فیلم به من پیشنهاد شده بود را دوست نداشتم و نپذیرفتم.

▪ کدام نقش بود؟ نقش اصلی؟

ـ نه. نقشی که آقای فاضلی بازی کرد به من پیشنهاد شد.

▪ در «خط قرمز» چرا بازی نکردید؟ پیشنهاد نشد؟

ـ چرا شد. من آن زمان برای بازی در فیلم «سفیر» قرارداد داشتم. قرار بود سفیر فیلمبرداری شود و بعد در پاییز «خط قرمز» کلید بخورد منتها چون در خرمشهر که دکورهای فیلم «سفیر» در آنجا واقع بود، جنگ اتفاق افتاد و دکورها خراب شد، در ساخت فیلم وقفه افتاد. بعد قرار شد فیلم از اواسط شهریور ادامه یابد و به همین علت بخشی از کار با «خط قرمز» همزمان شد و من نتوانستم در آن بازی کنم.

▪ قرار بود چه نقشی را بازی کنید؟

ـ نقش اصلی که آقای سعید راد بازی کردند. اتفاقاً خیلی دوست داشتم این نقش را بازی کنم چون اولین نقش منفی ام می شد.

▪ «تیغ و ابریشم» چطور؟

ـ آقای کیمیایی نیامد سراغم. شاید آقای صدیقی بیشتر به درد نقش می خورد.

▪ در چند فیلم بعدی کیمیایی مانند «دندان مار»، «سرب» یا «گروهبان» هم نبودید، ارتباط تان با کیمیایی که قطع نشده بود؟

ـ قدمت رفاقت ما طوری بود که ارتباط مان قطع نشود. من در آن دوره ها جوان بودم و پرکار. دائماً سرکار بودم و شاید شرایط طوری نبوده که من در آن فیلم ها بازی کنم. شاید هم به نقش ها نمی خوردم.

▪ در جریان ساخت آن فیلم ها بودید؟ آنها را می دیدید؟

ـ بله. من همیشه کارهای کیمیایی را دوست داشتم و اگر هم در آنها نبودم، آن فیلم ها را می دیدم و پیگیرشان بودم. از بین فیلم های بعد از انقلاب کیمیایی «دندان مار»، «سرب»، «ردپای گرگ» و «رئیس» را به دیگر فیلم های او ترجیح می دهم. مثلاً من فیلم «سرب» را خیلی دوست دارم و دلم می خواست در آن بازی کنم اما پیشنهادی به من نشد.

▪ اولین فیلم بعد از انقلاب تان با کیمیایی «ردپای گرگ» بود. چرا این فیلم با جرح و تعدیل فراوان و بعد از چند سال اکران شد؟

ـ به دلیل نقش خاص رضا بود که خیلی ها از آن خوش شان نمی آمد. رضا یک آدم عاصی و چاقو به دست بود و با اینکه می گوید چاقو مال دوره یی در گذشته بوده است و من آن را کنار گذاشته ام، اما دوباره می رود چاقو می خرد و دست به انتقام و عصیان می زند.

▪ یادم می آید آن سال برای دو فیلم «بندر مه آلود» و «ردپای گرگ» کاندیدای جشنواره فجر بودید ولی برای «بندر مه آلود» سیمرغ گرفتید...

ـ من آن زمان در مصاحبه مطبوعاتی هم گفتم که فکر می کردم جایزه را به رضای «ردپای گرگ» بدهند اما شاید چون رضا چاقوکش بوده، جایزه را به «بندر مه آلود» داده اند. خودم مطمئن بودم که برای «ردپای گرگ» جایزه می گیرم چون بازی ام را در فیلم بسیار دوست دارم و خیلی ها هم گفتند که بازی ات خوب است.

▪ بعد از «ردپای گرگ» در «تجارت» بازی کردید که فیلم خوبی از آب درنیامد...

ـ فکر می کنم چون فیلم در خارج از کشور فیلمبرداری می شد و تولید در آنجا هزینه زیادی را می طلبید «تجارت» خیلی با عجله ساخته شد. این حس من است. شاید به همین دلیل کیمیایی آن نتیجه یی را که می خواست نگرفت. اگر فرصت بیشتری می دادند او قطعاً فیلم بهتری می ساخت.

▪ چرا بااینکه فیلم سرصحنه صدابرداری شده بود برای اکران عمومی دوبله شد؟

ـ به خاطر چند زبانه بودن فیلم بود. برخی آلمانی حرف می زدند، عده یی انگلیسی و بعضی هم فارسی. به همین دلیل تهیه کننده ترجیح داد فیلم را دوبله کند. آن زمان کمی دلخور شدم چون موقعی بود که من جای خودم دوبله می کردم ولی برای این فیلم صدایم نکردند که بیا و جای خودت حرف بزن. البته الان دیگر از این حرف ها گذشته و فراموش کرده ام.

▪ رضای «تجارت» با رضای «رئیس» چقدر شباهت دارد؟ در هر دو شما نقش پدری را دارید که برای دفاع از پسرش وارد میدان می شود...

ـ با هم فرق می کنند و هرکدام در ژانر خودش است. در «تجارت» پدر یک آدم عاصی تنهاست ولی در «رئیس» پدر یک آدم معمولی است که اتفاقی برایش افتاده است. یک قتل ناخواسته را به گردن او انداخته اند و او مجبور شده است که از ایران برود. او به خاطر خودش حاضر نبوده بایستد و مبارزه کند ولی وقتی موضوع پسرش به میان می آید، به ایران برمی گردد و مبارزه می کند.

▪ بعد از «تجارت» هم وقفه یی میان همکاری شما با آقای کیمیایی ایجاد می شود که فکر می کنم به خاطر عوض شدن حال و هوای فیلم ها بوده است...

ـ بله. بعد از «تجارت» نقش های اصلی فیلم های کیمیایی جوان ها شدند. به همین دلیل برای من نقشی وجود نداشت. سن من هم بالا رفته بود و نمی توانستم آن نوع نقش ها را بازی کنم.

▪ در این سال ها در جریان تولید فیلم هایی که کیمیایی می ساخت بودید؟ آنها را می دیدید؟

ـ البته چون روزنامه می خوانم، از راه های دیگری مطلع می شدم. بعد هم نوار فیلم ها را می گرفتم و تماشا می کردم.

▪ هیچ وقت خودتان پیشنهاد ندادید که فلان نقش را در فیلمنامه دوست دارید و دل تان می خواهد آن را بازی کنید؟

ـ من به عنوان یک بازیگر به هیچ کارگردانی پیشنهاد کار نمی دهم. همیشه منتظر می شوم تا از من درخواست شود تا در یک فیلم بازی کنم. در مورد کیمیایی هم دوست دارم او راحت باشد و کاری که می خواهد را انجام دهد. اگر رفاقتی جلو برویم و من بگویم برایم نقش کنار بگذار، شاید به کار او لطمه وارد شود و من این کار را نمی کنم.

▪ در جریان نگارش قصه و فیلمنامه چطور؟ نظر می دهید؟

ـ نه. چون من فیلمنامه نویس نیستم. اگر این گونه بودم مطمئن باشید بعد از «چشم هایش» یک فیلم ساخته بودم. حالا چون این بحث مطرح شد باید بگویم که کیمیایی چند طرح دارد که اگر او نخواهد آنها را بسازد ممکن است برای ساخت به من واگذارشان کند.

▪ چرا در این سال ها از کیمیایی طرح یا فیلمنامه نگرفته اید؟

ـ همیشه به این فکر می کنم که نکند من درخواستی از او بکنم و طرحی را به من بدهد که خودش دوست دارد آن را بسازد. الان هم گفته ام اگر طرحی بود که خودت آن را نمی خواستی، آن وقت به من بده.

مهدی طاهباز