دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
مجله ویستا

انقلاب اسلامی و گسست های اجتماعی


انقلاب اسلامی و گسست های اجتماعی

در نوشتار حاضر ضمن کالبدشکافی بستر اجتماعی انقلاب اسلامی, از بروز گسست هایی در درون جامعه سخن به میان خواهد آمد که در صورت بی توجهی به آنها, به تدریج زمینه تبدیل آنها از یک شکاف ساده به شکافی فعال که به نوبه خود می تواند مولد جنبشی اجتماعی در جامعه باشد, فراهم می آید

در نوشتار حاضر ضمن کالبدشکافی بستر اجتماعی انقلاب اسلامی، از بروز گسست‏هایی در درون جامعه سخن به میان خواهد آمد که در صورت بی‏توجهی به آنها، به تدریج زمینه تبدیل آنها از یک‏شکاف ساده به شکافی فعال که به نوبه خود می‏تواند مولد جنبشی اجتماعی در جامعه باشد، فراهم می‏آید.

مقاله، بنحو آسیب‏شناسانه به کالبد شکافی شکافهائی بالقوه در جامعه می‏پردازد که درصورت غفلت از آنها، در ایران دهه سوم پس از انقلاب، ممکن است مشکلات حاد اجتماعی‏درپی‏آورد. بطور خاص، به چهارگسست اقتصادی، سیاسی، فرهنگ عمومی و نظری در ابعادداخلی و جهانی واستراتژی امام‏خمینی در هر زمینه، اشاره‏ و عاقبت ‏پیشنهادهائی‏ارائه شده‏است.

«انقلاب اسلامی‏» عرصه تجلی ثابت قدمی مردمی مؤمن به ارزش‏های دینی، به رهبری مردی فرزانه بودکه در نهایت‏به ایجاد حکومت اسلامی به مثابه پاداش الهی برای مؤمنان صادق، منجر شد. بقای انقلاب‏اسلامی مطابق سنن الهی حاکم بر این جهان، قابل تفسیر است و همین بینش است که می‏تواند درآسیب‏شناسی انقلاب ما را یاری رساند.

در نوشتار حاضر ضمن کالبدشکافی بستر اجتماعی انقلاب اسلامی، از بروز گسست‏هایی (شکافهایی) دردرون جامعه سخن به میان خواهد آمد که در صورت بی‏توجهی به آنها، به تدریج زمینه تبدیل آنها از یک‏شکاف ساده به شکافی فعال که به نوبه خود می‏تواند مولد جنبشی اجتماعی در جامعه باشد، فراهم می‏آید.عصر حاضر با شکل‏گیری جنبش‏های اجتماعی تازه‏ای مواجه است.

برای تحلیل ساخت اجتماعی انقلاب اسلامی و ارزیابی میزان فعالیت گسست‏های موجود در گفتمان‏ انقلاب اسلامی، سیره عملی و نظری حضرت امام خمینی(ره) را ملاک قرار داده‏ایم که به عنوان معمار اصلی‏انقلاب، می‏تواند راهگشای باشد. تحلیل حاضر جنبه آسیب‏شناسی دارد و از لحاظ زمانی ناظر بر آینده است،بدین معنا که نظام، مردم و گروهها را متوجه بروز شکاف‏هایی می‏نماید که معالجه آنها نه متوجه حزب وگروهی خاص، بل رسالت تمام علاقمندان ارزش‏های الهی است که توسط حضرت امام(ره) در دو دهه قبل به شکل جمهوری اسلامی، در ایران تاسیس گردید.

● چارچوب مفهومی و نظری

الف) شرایط گذار از گسست اجتماعی به جنبش اجتماعی

مقوله گسست‏های اجتماعی (Social Cleavages) و نحوه تاثیرگذاری آنها بر جوامع مختلف را باید، موضوع‏اصلی جامعه‏شناسی سیاسی قلمداد کرد:

ـ «قاعده کلی جامعه‏شناسی سیاسی این است که زندگی سیاسی در هر کشوری به شیوه‏های گوناگون تحت تاثیرشکافهای اجتماعی خاص آن کشور و نحوه صورتبندی آن شکاف‏ها قرار می‏گیرد...تنوع جامعه‏شناسی سیاسی‏کشورهای گوناگون ناشی از نوع و شمار این شکاف‏ها و نحوه صورتبندی یا ترکیب آنهاست.»

اختلاف در علایق، نقطه آغازین بروز شکافهای اجتماعی می‏باشد. البته برای اینکه گسست‏ها - که بطورطبیعی در جامعه وجود دارند - منشا اثر قرار گیرند و باصطلاح تبدیل به جنبش شوند، لازم است‏شرایطدیگری نیز فراهم آید که رسالت جامعه‏شناسی سیاسی در عصر حاضر، شناخت و معرفی آنها می‏باشد. پاسخ کلی‏ای که می‏توان به این سئوال مهم داد این است که: «گسست‏های طبیعی طی فرآیندی پیچیده‏موسوم به بسیج اجتماعی از حالت غیرفعال خارج شده، به شکل جنبش در جامعه رخ می‏نمایند که خواهان‏ایجاد تغییر و تحول در ساختار اعمال قدرت و یا روابط اجتماعی، می‏باشند.» بنابراین نفس وجود «گسست‏» درجامعه دال بر خطری برای کانون قدرت نیست‏بلکه مهم فرآیند بسیج اجتماعی است و این که گسست مزبور تاچه میزانی فعال شده است. (نمودار شماره ۱)

ب) تحدید واژگان

۱) گسست (شکاف)

اگر جامعه را به مثابه کلی واحد بدانیم که مرکب است از افراد، مؤسسات و شبکه ارتباطی بین آنها، آنگاه به‏اقتضای طبع و اصل منفعت‏طلبی، افراد در قالب گروههای مختلفی تجمع می‏نمایند که از یکدیگر متفاوت‏هستند. گسست در شکل طبیعی آن، دال بر مرزهای اختلاف بین افراد، گروهها و نهادها دارد. شکافهای‏اجتماعی با عنایت‏به عنصر آگاهی و عمل سیاسی است که به دو دسته تقسیم می‏شوند:

گروه اول ) شکافهای غیرفعال (Non-active Cleavages) که صرفا به وجود اختلاف دو گروه اشاره دارد.

گروه دوم) شکافهای فعال (Active Cleavages) که مبتنی بر گروه‏بندی‏ها و آگاهی سیاسی است.

۲ ) اصل تراکم

شکاف‌های اجتماعی را می‏توان به دو دسته مهم تقسیم کرد:

- گسست‏های متراکم (Reinforcing cleavages) که مبین همسویی شکافها و تقویت پتانسیل عملیاتیشان‏برای‏ایجاد تغییرات

- گسست‏های متقاطع (Crosscatting Cleavages) که مبین برخورد دو یا چند شکاف با هم و تضعیف‏پتانسیل عملیاتیشان است

از نکاتی که در تاثیرگذاری شکافها مؤثر است، این است که شکافهای مزبور از وضعیت تقاطع، خارج شده وبه همسویی‏متمایل شوند که در آن صورت احتمال عمل زیاد می‏شود.

۳) بسیج اجتماعی

بسیج اجتماعی، فرآیند پیچیده‏ای‏است و دلالت‏بر آن دارد که یکی از طرفین شکاف سعی دارد از وضعیت‏موجود - یعنی نحوه استقرار شکافها در جامعه - استفاده نموده، با ارایه یک ایدئولوژی بدیل و با رهبری مردم،در حداقل زمان ممکن بر منابعی از قدرت دست‏یابد. بسیج اجتماعی را می‏توان تلاش برای فعال نمودن‏شکافهای غیرفعال نیز تعریف کرد.

عناصر مهم بسیج اجتماعی عبارتند از:

اول) ارایه ایدئولوژی بسیج : یعنی بینشی که ناظر بر عمل بوده و غرض از آن انگیزش افراد به عمل‏است. ایدئولوژی با نکوهش از وضعیت موجود و تعیین مقصر، زمینه برای ترسیم ایده‏آل جامعه را فراهم‏می‏آورد که مبتنی ارایه تفسیری تازه از جهان و ضرورت اقدام به ایجاد تغییر در جامعه می‏باشد.

دوم) رهبری : به این معنی که با آماده‏کردن اذهان، گروه معارض را به جامعه معرفی می‏کند و او می‏تواندتغییر موردنظر را راهبری کند. اگرچه تحلیلگران توده‏ای به نقش رهبران چندان توجهی ندارند ولیکن تجربه‏عملی خلاف آن را نشان داده است. بدین‏ترتیب در روند بسیج تا انتهای جنبش اجتماعی ما به سه گونه رهبرمحتاج هستیم: «رهبر» فکری که ایدئولوژی لازم را بدهد، «بسیج‏گر» که بتواند توده‏ها را بر گرد آن ایدئولوژی‏گرد آورد و بالاخره «سیاستگذار» که بتواند مدیریت جنبش را بعهده داشته به اهداف غایی‏اش برساند. پس‏فرآیند بسیج، بدون رهبری، ایدئولوژی بدیل و توجه به وضعیت‏شکافها، کارآمد نیست.

۴) جنبش اجتماعی

جنبش اجتماعی را باید محصول عینی فرآیند بسیج دانست، حالتی که باورهای حاصله در دوران بسیج رابه عرصه عمل سیاسی می‏کشاند. در این مرحله، سرمایه به دست آمده در دوران بسیج، هزینه شده و سعی‏می‏شود تغییری در ساختار اعمال قدرت و یا روابط اجتماعی حاصل آید.

ج) جنبش‏های اجتماعی در دهه سوم انقلاب

ایران در دهه سوم از حیاتش تا چه میزانی با چالش‏های ناشی از شکل‏گیری جنبش‏های اجتماعی مواجه‏است؟ شاخص‏های اصلی ارزیابی وضعیت گسست‏های اجتماعی در هر جامعه‏ای به شرح ذیل می‏آید:

۵ ) شناسائی گسست‏ها

اول) نوع: از حیث نوع می‏توان به گسستهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظری اشاره داشت. بروز شکاف‏در مبادی اولیه هر اجتماع و نظام را شکاف نظری می‏گویند به عنوان مثال بروز اختلاف در معنای آزادی برای‏ایدئولوژی لیبرالیسم می‏تواند یک گسست تئوریک تلقی شود.

دوم) قلمرو: گسست‏ها از حیث قلمرو فعالیت‏به داخلی و خارجی تقسیم می‏شوند.

سوم) وضعیت‏بسیج اجتماعی: «آیا ایدئولوژی جایگزین (بدیل) ارایه شده یا خیر؟»، «آیا رهبران سه‏گانه‏جنبش وجود دارد یا خیر؟» و اینکه «میزان اقبال و استعداد عمومی برای پذیرش این دیدگاه بدیل چقدر است؟»براساس این پرسشها می‏توان پیشرفت‏بسیج اجتماعی پیرامون هر شکاف را به کم و متوسط و زیاد تقسیم کرد.

چهارم) حالت استقرار شکافها: آیا وضعیت استقرار شکاف‏ها متقاطع‏اند یا متراکم؟

گسست‏های چهارگانه در جامعه اسلامی ایران

۱) توصیف وضعیت گسست‏ها

اول ) شکاف اقتصادی: شکاف اقتصادی را باید مهمترین گسستی دانست که احتمالا در دهه سوم انقلاب‏اسلامی فعال خواهد بود. این شکاف در هر دو حوزه داخلی و خارجی پتانسیل عمل بالایی را دارد که عدم‏توجه به آن می‏تواند خطرساز باشد.

الف) حوزه داخلی:

۱) هزینه‏های فزاینده خانوار و کاهش قدرت خرید:

از سال ۱۳۶۹ به بعد، همواره هزینه خانوار نسبت‏به درآمدهای آن در روستا و شهر، بیشتر بوده و افزایش‏حقوق، جبران‏کننده نبوده است و در بیشترین افزایش حقوق نیز هزینه خانوار همچنان برتری دارد.

۲) بیکاری: میانگین بیکاری در سالهای اخیر به شرح زیر بوده است:

ـ سال‏۱۳۵۸ دولت‏بازرگان، میانگین بیکاری‏۴/۱۱

ـ سال ۱۳۶۱-۱۳۵۹دولت رجایی، میانگین بیکاری‏۰۰/۱۲

ـ سال ۱۳۶۸-۱۳۶۱دولت موسوی، میانگین بیکاری‏۵/۱۳

ـ سال ۱۳۷۶-۱۳۶۸دولت هاشمی، میانگین بیکاری‏۴/۱۱

درصد بالای بیکاری در حالی که ما شاهد چندپیشگی و یا ایجاد مشاغل کاذب پردرآمد می‏باشیم، شکاف‏اقتصادی را به شدت تهییج نموده که به نظر می‏رسد خطرات آن غیرقابل چشم‏پوشی باشد.

۳) رشد اقتصادی آهسته: علی‏رغم کلیه برنامه‏های توسعه، ما از سطح نیازهای اقتصادی عقب هستیم. نرخ‏تورم از کمتر از ۱۰ درصد در سال ۶۹ به بیش از ۳۵ درصد در سال ۷۳ رسید.

۴) کسری بودجه: اقتصاد ایران در سال ۷۷ مطابق محاسبات خوش‏بینانه حداقل ۷/۰۱۹/۵ میلیارد ریال وحداکثر ۸/۱۱۸/۲۳ میلیارد ریال - با توجه به قیمت هر بشکه نفت از ۱۶ تا ۸ دلار - کسری بودجه داشته است!وجود چنین حجمی از کسری بودجه که پیامدهای منفی‏ای چون استقراض، تورم و... رابه دنبال دارد و رو به‏افزایش بوده و به نظر می‏رسد که همین روند را طی خواهد کرد، به معنای تعمیق شکاف اقتصادی در حوزه‏اقتصاد داخلی و فشار بیشتر بر قشر کم‏درآمد است.

۵) تورم: تورم را باید غول مهارناپذیر اقتصاد ایران قلمداد کرد که به شدت در حال تهییج‏شکاف اقتصادی‏است. آمارهای مختلف، درصدهای گوناگونی از تورم را ارایه می‏دهند که رقم خوشبینانه آن در حدود زیر است:

ـ سال‏۱۳۵۸دولت‏بازرگان، میانگین تورم‏۳/۱۱

ـ ۱۳۶۱-۱۳۵۹دولت رجایی، میانگین تورم‏۹/۲۱

ـ ۱۳۶۸-۱۳۶۱دولت موسوی، میانگین تورم‏۶/۱۸

ـ ۱۳۷۶-۱۳۶۸دولت هاشمی،میانگین تورم‏۴/۲۴

ـ دولت‏خاتمی، میانگین تورم‏۷/۱۸

ـ ماخذ: مجله اقتصاد ایران، ش ۶، ص ۴

مطابق محاسبات مراکز دیگر این رقم به ۲/۲۷% در سال ۷۶ رسیده است. لحاظ کردن کسری بودجه دولت،ثبات درآمدها، بیکاری و... منجر به تقویت میزان تاثیرگذاری تورم برای تعمیق گسست و شکل‏گیری جنبشی‏احتمالی می‏شود.

در جدول زیر، روندهای مختلف حوزه اقتصاد ایران مقایسه شده است:

ـ سال شاخص ۳۵۸میانگین رشد سالانه‏۷/۴،میانگین بیکاری‏۴/۱۱،میانگین تورم‏۳/۱۱،میانگین‏کاهش‏ارزش‏پول‏۶۰

ـ سال شاخص‏۱۳۶۱-۱۳۵۹،میانگین رشد سالانه ۲%-،میانگین بیکاری ۰۰/۱۲،میانگین تورم ۹/۲۱،میانگین‏کاهش‏ارزش‏پول ۱۰۳

ـ سال شاخص‏۱۳۶۸-۱۳۶۱،میانگین رشد سالانه ۸/۰،میانگین بیکاری ۵/۱۳،میانگین تورم ۶/۱۸،میانگین‏کاهش‏ارزش‏پول ۲۰۱

ـ سال شاخص‏۱۳۷۶-۱۳۶۸،میانگین رشد سالانه ۶/۵،میانگین بیکاری ۴/۱۱،میانگین تورم ۴/۲۴،میانگین‏کاهش‏ارزش‏پول ۲۹۰

ـ سال شاخص‏۱۳۷۷-۱۳۷۶،میانگین رشد سالانه ۷/۱،میانگین بیکاری ۵/۱۲،میانگین تورم‏۷/۱۸،میانگین‏کاهش‏ارزش‏پول ۴۰

ـ ماخذ: مجله اقتصاد ایران، ش ۶، ص ۴

علل عدم فعالیت گسست اقتصادی: آنچه این شکاف را از فعالیت‏بازداشته ملاحظات زیر است:

اولا) ایدئولوژیهای ناظر بر این شکاف (بویژه ایدئولوژیهای طبقاتی) به خاطر سابقه تاریکی که در ایران‏داشته‏اند - معروف به دیدگاه توده‏ای - نتوانسته‏اند اقبال نخبگان و توده مردم را به خود جلب نمایند.

ثانیا) رهبران فکری که در این حوزه صاحب‏نظر باشند و بتوانند ایدئولوژیهای مربوطه را در محیط ایران‏طرح نمایند، پیدا نشده‏اند. اگرچه از حیث عملی ما بعضا دوره‏هایی را تجربه کرده‏ایم که بطور غیرمستقیم‏متاثر از دیدگاههای اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد و یا اقتصاد دولتی بوده است، ولی به هر حال هنوز شخص یااشخاصی که رهبری این جریانها را بتوانند به دست‏بگیرند، پیدا نشده است

در نتیجه این شکاف علی‏رغم پتانسیل زیاد برای فعالیت، خوشبختانه فاکتور ایدئولوژیک و رهبری خود رانیافته و از فعالیت مؤثر عاجز مانده است: فعال بودن این شکاف ما را نباید از تاثیرگذاری‏های سوء گسست‏غافل سازد چرا که میزان نارضایتی پنهان و نیمه آشکار این شکاف در سیطره جامعه قابل توجه می‏نماید.۲نارضایتی‏هایی که به صورت پراکنده و گاه انفجاری اما محدود، عمل می‏نماید.

ب) حوزه خارجی اقتصاد:

۱) کاهش میزان سرمایه‏گذاری واقعی: پایان جنگ تحمیلی فرصت‏به دولت داد تا اصلاحات بنیادین‏اقتصادی صورت پذیرد، چرا که در سالهای ۵۷ و ۶۷ به ترتیب ۸/۱ و ۶/۶ درصد از تولید و سرمایه‏گذاری واقعی‏ایران کاسته شده بود و در مقابل رقم کل هزینه‏های مصرفی تا حدود زیادی راکد مانده بود و جمعیت‏با نرخ‏سالانه ۲/۳ تا ۹/۳ درصد افزایش یافته بود. در مجموع نرخ سالانه افت تولید، سرمایه‏گذاری و مصرف سرانه به‏ترتیب ۲/۴، ۷/۹ و ۶/۳ درصد محاسبه شده که همگی حکایت از عقب‏ماندگی ایران در عرصه فعالیت‏های‏اقتصادی مفید دارد. کاهش شدید سهم سرمایه‏گذاری تولید از ۲/۲۲ درصد در سال ۱۳۷۵ به ۸/۱۰% در سال‏۱۳۶۷ با عنایت‏به افزایش میزان مصرف از ۶۶% به ۱/۷۱% در همین دوره به اندازه کافی گویا است و محتاج‏توضیح اضافه‏ای نمی‏باشد.

۲) در چنین وضعیتی در سطح جهانی شکاف بین کشورهای پیشرفته و عقب‏مانده روز به روز افزایش یافته‏و تعداد کشورهای تازه‏ای به جرگه عقب‏ماندگان می‏پیوندد. تقسیم جهان به ۲۰% کشورهای پیشرفته و ۸۰%عقب‏مانده یا در حال توسعه که امکانات جهانی را به نسبت عکس مصرف می‏نمایند، بیانگر مشکلات جدی‏ای‏در فراسوی کشورهای عقب‏مانده - از آن جمله ایران که سعی دارد در جرگه کشورهای در حال توسعه خود رانگاه دارد - می‏باشد.

متاسفانه شکاف اقتصادی فوق در سطح جهانی، مستقل از خواست ما درحال عمل‏کردن است و متفکران و کارگزاران خاص خود را یافته است و ما بالاجبار هزینه‏های آن را می‏پردازیم. نکته‏ای‏که منجر شده تا حدودی تاثیرات این شکاف کاهش یابد، به عدم وجود اجبار بین‏المللی برمی‏گردد که به‏کشورها اختیار آن را داده تا به موافقتنامه‏های مربوط ملحق شده یا سرباز زنند. البته روند آتی چنان روشن‏نبوده و معرف وجود فشارهای غیرمستقیمی است که کشورها را به قبول این موافقتنامه و در نتیجه اعمال‏اصلاحات وادار می‏سازد. به عنوان مثال می‏توان به شرایط تاثیرگذار صندوق بین‏المللی پول اشاره داشت که‏کشورها نهایتا به خاطر بهره‏مندی از وام‏های‏صندوق مجبور به پذیرش آنها - علی‏رغم خواست اولیه‏شان - شده‏و تن به نتایج اصلاحی آنها می‏دهند. در نتیجه امکان فعال‏شدن هر چه بیشتر این شکاف نیز در دهه آینده‏می‏رود که با توجه به بعد داخلی مساله، میزان خطرآفرینی را افزایش می‏دهد.

در مجموع مقوله فقر و مشکلات اقتصادی در دهه آتی به مثابه خطری جدی برای سلامت‏حکومت‏اسلامی تلقی می‏شود. توجه به تاثیرات منفی سیاسی ناشی از شکاف فقیر و غنی، نکته مهمی است که باید دردستور کار دولت جمهوری اسلامی قرار گیرد.

دوم ) شکاف سیاسی:

الف) بعد داخلی: متعاقب پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار حکومت اسلامی در ایران، شکاف انقلابی /غیرانقلابی در داخل ایران شکل می‏گیرد که منجر به تفکیک نیروهای پیرو امام(ره) از احزاب و دستجاتی‏می‏شد که به نحوی نظریه حکومتی امام خمینی(ره) را نمی‏پذیرفتند. این شکاف در دهه گذشته دو تفسیربارز داشته است.

تفسیر اول متعلق به دوره اول حیات حکومت اسلامی و تقریبا تا اواخر عمر مجلس دوم به طول‏می‏انجامد. در این دوره «غیرانقلابی‏» به گروههایی چون منافقین، توده‏ای‏ها، ... و در نهایت‏به گرایش‏های‏ناسیونالیستی اطلاق می‏شد که به نحوی با اصول مبارزه اسلامی همراه نبوده، اهداف دیگری را دنبال‏می‏کردند.

تفسیر دوم متعاقب یک دوره فترت کوتاه - که حکایت از پیروزی انقلابیون به گروههای ضد انقلابی‏داشت‏شکل می‏گیرد. گروههای ضد انقلابی - اعم از مجاهدین خلق، توده‏ای‏ها، کومله، دموکرات و... به خاطرتوسل به رفتارهای خشن و اقدام‏های تروریستی، سریعا از سوی مردم طرد و انقلابیون طرفدار امام(ره) برفضای سیاسی کشور حاکم شدند. اما با نزدیک شدن به دوره سوم از حیات مجلس شورای اسلامی، درمسائل‏کلان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین دو جناح از انقلابیون تفاوت بینش بوجود می‏آید و در نتیجه تفسیردوم از انقلابی / غیرانقلابی شکل می‏گیرد. از این منظر انقلابیون در گفتمان سیاسی تازه به گروهایی همچون‏راست و چپ و گروههای میانه و مستقل تقسیم می‏شوند که گذشته از حت‏یا عدم صحت این الفاظ حکایت‏از شکل‏گیری شکاف تازه‏ای داشت.

شکاف سیاسی داخلی را باید شکافی فعال قلمداد کرد که متاسفانه در حال تهییج می‏باشد و به نظرمی‏رسد که در صورت عدم توجه کافی می‏تواند خطرساز نیز باشد. البته بیشتر تفسیر دوم از انقلابی /غیرانقلابی هم اکنون نقش آفرین است و با توجه به رسوایی گروههای ضدانقلابی در دهه اول انقلاب، بنظرنمی‏رسد که این تفسیر بتواند موجد تاثیر مهمی باشد.

جناح‏بندی‏های ایجادشده در درون نظام سیاسی کشور در یک دهه گذشته، و طی مدت کوتاهی‏توانسته‏اند به بنای ایدئولوژی‏های مناسب حال خود بپردازند و تفاسیر رادیکال و محافظه‏کارانه و... از ولایت‏فقیه ارائه دهند که هریک توسط نظریه‏پردازانی تبلیغ می‏شوند. متاسفانه تضاربات سیاسی به شکل وسیعی‏در جامعه مورد اقبال قرار گرفته و ما شاهد سیاسی‏شدن حوزه‏هایی چون تحقیق، آموزش، صنعت و...می‏باشیم که بعضا بر اصول بنیادینی چون منافع ملی و امنیت ملی هم برتری می‏جویند. نتیجه آن که ما باشکافی سیاسی در حوزه داخلی مواجه هستیم که اعضای دو طرف شکاف اکثرا متعلق به جناح انقلابی دهه‏اول انقلاب می‏باشد! افرادی که به دلیل ارائه معیارها و تفاسیر تازه‏ای از «انقلابی‏» از یکدیگر تمییز یافته‏اند و باالقابی چون راست، چپ، محافظه‏کار، لیبرال و... مشهور شده‏اند بدیهی است که این شکاف تاثیر منفی زیادی‏داشته و نمی‏تواند مورد تایید دلسوختگان انقلاب و بنیانگذاران اولیه آن باشد.

ب) بعد خارجی: انقلاب اسلامی از جمله پدیده‏های سیاسی مهم قرن بیستم می‏باشد که بدون شک درسطح بین‏المللی تاثیرات بسزایی را به جای گذارده است. از این حیث در گستره بین‏المللی می‏توان دو گروه‏عمده را نسبت‏به موضع‏گیری‏شان در قبال انقلاب اسلامی از هم تفکیک نمود:

اول) گروهی که جزو موافقان انقلاب اسلامی به حساب می‏آمدند و درکنار جمهوری اسلامی ماندند. دوم) گروهی که با بی‏تفاوتی و یا مخالفت‏نظری و عملی‏شان، به نحوی در مقابل انقلاب ایران ایستادند. آنچه دردو دهه گذشته تجربه شده، حکایت از صف‏بندی طیف وسیعی از کشورها -اعم از مسلمان و غیرمسلمان، جهان سومی و اولی، شرقی و اروپایی و... درمقابل ایران دارد به گونه‏ای که تجلیات آن را در دوران جنگ تحمیلی و حتی‏دوران سازندگی به خوبی می‏توان دید.

در این دوره است که تعدادی از کشورها به عنوان دشمنان اصلی انقلاب(همچون آمریکا، اسرائیل) و تعدادی به عنوان کشورهایی که ایران را برای حیات بین‏المللی خطرناک‏می‏دیدند (همچون انگلیس، فرانسه و اکثر کشورهای اروپایی) و تعدادی به عنوان اینکه ایران تفسیری ازاسلام ارائه داده که جهان اسلام را دچار شوک ساخته (همچون عربستان، امارات، کویت و...)، در مقام مقابله باایران برمی‏آیند و صف واحدی را علیه جمهوری اسلامی شکل می‏دهند تحریم‏های سیاسی و اقتصادی‏ایران، هشت‏سال جنگ تحمیلی، تهدید نسبت‏به امنیت ملی ایران، ارسال سلاح و حمایت از گروههای‏معارض، اقدامات تروریستی،حملات فرهنگی و... تماما ناشی از شکاف سیاسی بین ایران از یک طرف ودشمنان ایران از طرف دیگر، در سطح بین‏المللی می‏باشد که به شکل تندی در دوران جنگ تحمیلی خود رانشان داد.

اگرچه خاتمه جنگ تحمیلی قدری به تخفیف آثار ناشی از این شکاف کمک کرد ولیکن مهمترین‏تحول در این زمینه با روی‏کارآمدن حجة‏الاسلام خاتمی رخ داده که شاهد به حداقل رسانیدن آثار منفی‏ناشی از این شکاف می‏باشیم.

در مجموع سیاست‏های کلان تنظیمی از سوی نهادهای مؤثر همچون رهبری، ریاست‏جمهوری، مجلس‏شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام توانسته است در ابعاد مختلف به کاهش تنش در عرصه‏بین‏المللی منجر شود. البته نباید فراموش کرد که جبهه مقابل نیز در این ارتباط نقش مؤثری داشته و به‏اقتضای شرایط موجود، مجبور به پذیرش اصول تازه‏ای شده که حکایت از یاس و ناامیدی آنها نسبت‏به‏سیاستهای خصمانه پیشین‏شان دارد.

سوم ) شکاف فرهنگی: انقلاب اسلامی را باید نتیجه احیاء فرهنگ اسلامی دانست قابلیت‏های خود را آشکارساخته است. تفاوت ماهوی این فرهنگ با سایر فرهنگ‏ها، شکاف تازه‏ای را ایجاد می‏نماید:

الف) بعد داخلی: نظر به استقبال گسترده مردم ایران از نظام ارزشی پیشنهاد شده از سوی حضرت امام‏خمینی(ره) و التزام اکثریت مردم به مبانی دینی، متعاقب پیروزی انقلاب اسلامی شاهد تاسیس جامعه‏ای‏دینی باشیم که در گذر از زمان حدود و ثغور آن بیش از پیش تعریف و روشن می‏شود، سلطه روحیه انقلابی برمردم مسلمان ایران و فضای معنوی ناشی از حضور گسترده و خالصانه مردم و مسؤولان در صحنه جنگ‏تحمیلی، منجر به آن شد که ما چیزی تحت عنوان شکاف بین طرفداران ارزشهای دینی از یکطرف و افرادضدارزشی از طرف دیگر، در سال‏های اولیه انقلاب را تجربه ننمائیم.

اما با گذشت زمان و بروز مشکلات داخلی‏و هجمه‏های فرهنگی از خارج، کم‏کم جریان‏های تازه‏ای در توده مردم و جمع مسؤولان شکل گرفت که نشان‏دهنده رشد و حیات عوامل ضدارزشی می‏باشد. نارسایی‏های همچون رشوه، بدحجابی، مفاسد اجتماعی،اختلاس و... را باید نمودهای بارز احیاء شکاف فرهنگی در بعد داخلی دانست‏به گونه‏ای که امروزه می‏توان ازآن به مثابه شکافی در آستانه فعالیت‏یاد کرد.

بروز برخوردهایی چند میان بعضی از هواداران هر دو گروه که منجر به شهادت بعضی از آمران به معروف وناهیان از منکر و یا متقابلا لطمه دیدن افرادی شده است که ناآگاهانه از پاره‏ای از ظواهر غربی تبعیت‏می‏نموده، ناشی از بروز همین شکاف می‏باشد. این شکاف اگرچه از حیث نظری پشتوانه‏های محکمی دارد ودر پژوهش‏های اجتماعی از آن به روش‏های ویژه بیان اعتراض به سبک غیرمستقیم یاد می‏شود. اما درداخل کشور ما بومی نشده و عملا رهبر و نظریه‏پردازی برای آن نمی‏توان سراغ گرفت. لذا صحنه سیاسی‏مظاهر فساد اجتماعی اندک بوده، بیشتر ناشی از تبلیغ و یا مشکلات واحله‏ای است که راه بر ازدواج، کار مفید وزندگی سالم جوانان سد کرده‏اند. با اینحال روند فوق از آن جا که حکایت از افزایش میزان جرایم، مفاسداجتماعی، تعداد طلاق‏ها و در کل حاکمیت روحیه‏ای غیر از روح اسلامی برجا دارد می‏تواند مشکل‏ساز باشد واین آمارها از این حیث هشدار دهنده می‏باشند. در مجموع اگر برای جبران کاستی‏های این شکاف‏سیاست صحیحی طراحی و اجرا نشود، شکاف مزبور در دهه سوم حتما در حد نیمه‏فعال ظاهر خواهد شد.

ب) بعد خارجی: با توجه به اصالت ارزش‏های دینی و تفاوت آن با نگرش سکولار این شکاف از همان روزاول تاسیس حکومت اسلامی در سطح منطقه‏ای و جهانی رخ نمود. از این منظر جهان به دو قسمت «خودی‏» و«غیرخودی‏» تقسیم می‏شود که در هر مرتبه‏ای از تفسیر، مصادیق آن تغییر می‏کند. تصویر جهانی عاری ازشکاف فرهنگی، محال می‏نماید و چنین گمانی به سیاست‏های استعمارگرایان و توتالیتر دامن می‏زند که ازبنیان مردود و از حیث تاریخی شکست‏خورده‏اند.

آنچه لازم است، نه امحاء شکافهای فرهنگی، بل نهادینه کردن آنها به شکلی است که به میزان معقولی‏تاثیرگذار باشند. باید به الگوئی از همزیستی دست‏یافت که به بهترین وجهی در حکومت نبوی(ص) به نمایش گذارده شده است. در قالب این الگو امکان همکاریهای متعارف در سطحی پایین‏تر از ارزش‏های‏بنیادین طرفین وجود دارد. بدین صورت که طرفین شکاف با حفظ ارزش‏های خود، در حوزه‏هایی چون‏سیاست، اقتصاد و... با یکدیگر همکاری می‏نمایند. تجربه انقلاب اسلامی از این حیث مثبت ازریابی شده وهمسو با اصول اسلامی می‏باشد.

مهمترین مانع برای گسترش این گفتگوهای فرهنگی، تلاش‏های‏غیرفرهنگی‏ای است که به صورت غیراستدلالی و هجوآمیز، متوجه مبانی فرهنگی شده و در نتیجه با بروزواکنش‏هایی چند فرآیند تعامل را به تعطیلی می‏کشاند. از این منظر، تلاش مذبوحانه سلمان رشدی رامی‏توان مصداق بارز موانع موجود بر سر راه گفتگوهای فرهنگی دانست که غرب با حمایت‏سیاسی خود از او به‏تعمیق شکاف فرهنگی کمک کرد تا تلاش برای امحاء آن.

نویسنده:اصغر افتخاری

منبع:فصلنامه کتاب نقد، شماره ۱۳


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.