سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

ماموریت اصلی آقای جرج بوش


ماموریت اصلی آقای جرج بوش

هیولای «مجتمع نظامی صنعتی» كه از طریق فشار بر دولت امریكا برای درگیرشدن در جنگ ویتنام, ثروت افسانه ای خود را با سودهای كلان بیشتری جلا داده بود, اكنون از جرج بوش پسر می خواهد تا صراحتاً بخش هایی از دولت را برایش سرو كند از جمله با قرار دادن دونالد رامسفلد به عنوان وزیر دفاع, كه پیوندهای عمیق و آشكاری با غول های تسلیحاتی و شیمیایی امریكا دارد, خطر تجدید سیاست های تسلیحاتی دوران جنگ سرد را زنده كرد

هیولای‌ «مجتمع‌ نظامی_صنعتی» كه‌ از طریق‌ فشار بر دولت‌ امریكا برای‌ درگیرشدن‌ در جنگ‌ ویتنام، ثروت‌ افسانه‌ای‌ خود را با سودهای‌ كلان‌ بیشتری‌ جلا داده‌ بود، اكنون‌ از جرج‌ بوش‌ پسر می‌خواهد تا صراحتاً‌ بخش‌هایی‌ از دولت‌ را برایش‌ سرو كند. از جمله‌ با قرار دادن‌ دونالد رامسفلد به‌ عنوان‌ وزیر دفاع، كه‌ پیوندهای‌ عمیق‌ و آشكاری‌ با غول‌های‌ تسلیحاتی‌ و شیمیایی‌ امریكا دارد، خطر تجدید سیاست‌های‌ تسلیحاتی‌ دوران‌ جنگ‌ سرد را زنده‌ كرد.

جبران‌ هزینه‌هایی‌ كه‌ كمپانی‌های‌ نظامی‌ امریكا برای‌ به‌ قدرت‌ رسیدن‌ جرج‌ بوش‌ پرداخت‌ كردند، خود هدف‌ كوچكی‌ برای‌ رئیس‌جمهوری‌ امریكا نیست

●ماموریت‌ اصلی‌ آقای‌ جرج‌ بوش‌

اگر به‌ محورهای‌ برنامه‌ نظامی‌ بوش‌ كه‌ در سخنرانی‌های‌ انتخاباتی‌اش‌ ابراز می‌كرد توجه‌ كنیم، به‌ روشنی‌ در می‌یابیم‌ كه‌ اهداف‌ نظامی‌ او با اسلافش‌ بسیار تفاوت‌ دارد. این‌ اهداف‌ به‌ نحو بیشرمانه‌ای‌ دولت‌ ایالات‌ متحده‌ را ابزار دست‌ صنایع‌ نظامی‌ خصوصی‌ می‌كند و امریكا را بار دیگر در كام‌ برنامه‌های‌ جنگ‌افروزانه‌ فرو می‌برد.

هیولای‌ «مجتمع‌ نظامی‌ --- صنعتی» كه‌ از طریق‌ فشار بر دولت‌ امریكا برای‌ درگیرشدن‌ در جنگ‌ ویتنام، ثروت‌ افسانه‌ای‌ خود را با سودهای‌ كلان‌ بیشتری‌ جلا داده‌ بود، اكنون‌ از جرج‌ بوش‌ پسر می‌خواهد تا صراحتاً‌ بخش‌هایی‌ از دولت‌ را برایش‌ سرو كند. از جمله‌ با قرار دادن‌ دونالد رامسفلد به‌ عنوان‌ وزیر دفاع، كه‌ پیوندهای‌ عمیق‌ و آشكاری‌ با غول‌های‌ تسلیحاتی‌ و شیمیایی‌ امریكا دارد، خطر تجدید سیاست‌های‌ تسلیحاتی‌ دوران‌ جنگ‌ سرد را زنده‌ كرد.

جبران‌ هزینه‌هایی‌ كه‌ كمپانی‌های‌ نظامی‌ امریكا برای‌ به‌ قدرت‌ رسیدن‌ جرج‌ بوش‌ پرداخت‌ كردند، خود هدف‌ كوچكی‌ برای‌ رئیس‌جمهوری‌ امریكا نیست. برای‌ روشنتر شدن‌ این‌ ماجرای‌ تامل‌برانگیز رهبران‌ آزادی‌ و دمكراسی، مقاله‌ زیر را بخوانید.

نظام‌ انتخاباتی‌ ایالات‌ متحده‌ امریكا، برخلاف‌ ظاهر ساده‌ و مردم‌گرایانه‌ آن، بسیار بغرنج، نخبه‌ سالار، و بی‌اعتماد به‌ مشاركت‌ مستقیم‌ توده‌ مردم‌ است. در حالی‌ كه‌ در بسیاری‌ از كشورهای‌ جهان، مردم‌ با آرای‌ مستقیم‌ خود رییس‌جمهور را برمی‌گزینند، در امریكا رئیس‌جمهور نه‌ با رای‌ مستقیم‌ مردم، بلكه‌ با رای‌ گروهی‌ اندك‌ از نخبگان‌ سیاسی‌ برگزیده‌ می‌شود. در واقع، زمانی‌ كه‌ مردم‌ ایالات‌ متحده‌ در اولین‌ سه‌شنبه‌ ماه‌ نوامبر به‌ نامزد برگزیده‌ خود برای‌ تصد‌ی‌ مقام‌ ریاست‌ جمهوری‌ و معاون‌ او رای‌ می‌دهند، بی‌ آن‌ كه‌ خود بدانند اعضای‌ مجمع‌ انتخاباتی‌ (الكترال‌ كالج) ۱ را برمی‌گزینند. نامزدهای‌ عضویت‌ در مجمع‌ انتخاباتی‌ قبلا در اجلاس‌ كمیته‌ مركزی‌ احزاب‌ سیاسی‌ اصلی‌ كشور تعیین‌ شده‌اند. عجیب‌ اینجاست‌ كه‌ بسیاری‌ از مردم‌ ایالات‌ متحده‌ نسبت‌ به‌ این‌ امر ناآگاهند ؛ و عجیب‌تر اینجاست‌ كه‌ نام‌ نامزدهایی‌ كه‌ باید در هر ایالت‌ به‌ عنوان‌ عضو مجمع‌ انتخاباتی‌ برگزیده‌ شوند، حتی‌ به‌ اطلاع‌ رای‌دهندگان‌ نیز نمی‌رسد. پس‌ از اتمام‌ انتخابات‌ دو ماه‌ بعد (دسامبر) اجلاس‌ مجمع‌ انتخاباتی‌ هر ایالت‌ برگزار می‌شود و آنها رییس‌جمهور و معاون‌ او را برمی‌گزینند. مجمع‌ انتخاباتی‌ یك‌ نهاد سراسری‌ نیست، بلكه‌ هر ایالت‌ دارای‌ مجمع‌ خاص‌ خود است. مجموع‌ آرای‌ اعضای‌ یك‌ نهاد در كل‌ ایالت‌ها سرنوشت‌ انتخابات‌ ریاست‌ جمهوری‌ را تعیین‌ می‌كند. اعضای‌ مجمع‌ انتخاباتی‌ در كل‌ ایالت‌های‌ متحده‌ ۵۳۸ نفرند و برای‌ این‌ كه‌ فردی‌ رئیس‌جمهورشود، باید حداقل‌ ۲۷۰ رای‌ مجمع‌ را به‌ دست‌ آورد. در برخی‌ ایالت‌ها تعداد اعضای‌ مجمع‌ بسیار ناچیز (دو، سه‌ و چهار نفر) است. مجمع‌ انتخاباتی‌ ایالت‌های‌ كالیفرنیا (۵۴ عضو)، نیویورك‌ (۳۳ عضو)، تگزاس‌ (۳۲ عضو) و فلوریدا (۲۵ عضو) در سرنوشت‌ ریاست‌ جمهوری‌ امریكا بیشترین‌ تاثیر را دارند. اگر مجمع‌ انتخاباتی‌ رای‌ مورد نیاز را به‌ هیچ‌ یك‌ از نامزدها ندهد، مساله‌ به‌ مجلس‌ نمایندگان‌ محول‌ می‌شود و مجلس‌ یكی‌ از ایشان‌ را برمی‌گزیند. به‌ این‌ ترتیب، در نظام‌ انتخاباتی‌ ایالات‌ متحده‌ امریكا، نهادی‌ از متنفذین‌ محلی‌ وجود دارد كه‌ می‌تواند آرای‌ مردم‌ را تنفیذ یا رد كند. ممكن‌ است‌ نامزدی‌ اكثریت‌ آرا را به‌ دست‌ آورد، ولی‌ با نظر مجمع‌ انتخاباتی نامزد دیگر رئیس‌جمهورشود.

●چگونه‌ جرج‌ بوش‌ به‌ قدرت‌ رسید؟

جرج‌ واكر بوش، چهارمین‌ رئیس‌جمهور ایالات‌ متحده‌ امریكاست‌ كه‌ رای‌ اكثریت‌ مردم‌ را به‌ دست‌ نیاورد، ولی‌ با رای‌ مجمع‌ انتخاباتی‌ به‌ قدرت‌ رسید:

در انتخابات‌ ریاست‌ جمهوری‌ سال‌ ۱۸۲۴ هیچ‌ یك‌ از چهار نفر حائزین‌ اكثریت‌ آرای‌ مردم‌ رای‌ كافی‌ را در مجمع‌ انتخاباتی‌ به‌ دست‌ نیاوردند. حل‌ مساله‌ به‌ مجلس‌ نمایندگان‌ محول‌ شد و مجلس‌ جان‌ كوینزی‌ آدامز را به‌ عنوان‌ رئیس‌جمهورمعرفی‌ كرد. این‌ در حالی‌ است‌ كه‌ اندریو جكسون‌ بیشترین‌ آرای‌ مردم‌ را به‌ دست‌ آورده‌ بود. این‌ اولین‌ بار در تاریخ‌ ایالات‌ متحده‌ بود كه‌ فردی، اكثریت‌ آرای‌ مردم‌ را به‌ دست‌ می‌آورد و دیگری، با نظر مجمع‌ انتخاباتی‌ رئیس‌جمهورمی‌شد. در این‌ انتخابات‌ جكسون‌ ۱۵۵ هزار و آدامز ۱۰۵ هزار رای‌ به‌ دست‌ آورده‌ بودند.

در انتخابات‌ سال‌ ۱۸۷۶ ساموئل‌ تلدن، از حزب‌ دمكرات، چهار میلیون‌ و ۲۸۰ هزار و راترفورد هایس، از حزب‌ جمهوری‌خواه، چهار میلیون‌ رای‌ به‌ دست‌ آوردند. مجمع‌ انتخاباتی، هایس‌ --- نه‌ تلدن‌ --- را به‌ عنوان‌ رئیس‌جمهورمعرفی‌ كرد.

در انتخابات‌ سال‌ ۱۸۸۸ گلوور كلولند، از حزب‌ دمكرات، پنج‌ میلیون‌ و ۵۴۰ هزار و بنجامین‌ هریسون، از حزب‌ جمهوری‌خواه، پنج‌ میلیون‌ و ۴۴۴ هزار رای‌ به‌ دست‌ آورند. مجمع‌ انتخاباتی، هریسون‌ --- نه‌ كلولند --- را به‌ عنوان‌ رئیس‌جمهور معرفی‌ كرد.

و سرانجام، در انتخابات‌ سال‌ ۲۰۰۰ ال‌گور، از حزب‌ دمكرات، ۳۳۵، ۹۹۲، ۵۰ رای‌ (۳۸/۴۸ درصد از كل‌ آرا) و جرج‌ بوش، از حزب‌ جمهوری‌خواه، ۱۵۶، ۴۵۵، ۵۰ رای‌ (۴۷.۸۷ درصد از كل‌ آرا) را به‌ دست‌ آوردند؛ ولی‌ اعضای‌ مجمع‌ انتخاباتی‌ با ۲۷۱ رای‌ ، در مقابل‌ ۲۶۶ رای، جرج‌ بوش‌ --- نه‌ ال‌گور --- را به‌ عنوان‌ چهل‌ و سومین‌ رییس‌جمهور ایالات‌ متحده‌ امریكا معرفی‌ كردند.

در این‌ میان‌ یك‌ تفاوت‌ بسیار مهم‌ وجود دارد: آدامز، هایس‌ و هریسون‌ به‌ سده‌ نوزدهم‌ میلادی‌ تعلق‌ داشتند. اولی‌ با فتحعلی‌ شاه‌ و دومی‌ و سومی‌ با ناصرالدین‌ شاه‌ قاجار معاصر بودند. جرج‌ بوش‌ در آستانه‌ هزاره‌ سوم‌ میلادی‌ با نظر اعضای‌ مجمع‌ انتخاباتی، نه‌ با رای‌ اكثریت‌ مردم، به‌ قدرت‌ می‌رسد. آخرین‌ بار كه‌ مجمع‌ انتخاباتی‌ برخلاف‌ رای‌ اكثریت‌ مردم‌ نظر داد، ۱۱۲ سال‌ پیش‌ بود. جامعه‌ امریكایی‌ اوایل‌ سده‌ بیست‌ و یكم‌ با امریكای‌ سده‌ نوزدهم‌ بسیار متفاوت‌ است.

«مجمع‌ انتخاباتی» نهادی‌ است‌ بازمانده‌ از سنت‌های‌ سیاسی‌ سده‌ هیجدهم‌ میلادی‌ كه‌ در زمان‌ تدوین‌ قانون‌ اساسی‌ ایالات‌ متحده‌ امریكا (۱۷۸۷) در ماده‌ دو فصل‌ اول‌ آن‌ تعبیه‌ شد. بنیانگذاران‌ ایالات‌ متحده‌ در زمان‌ تدوین‌ قانون‌ اساسی‌ نسبت‌ به‌ خطر تهییج‌ توده‌ روستایی‌ و نتایج‌ آرای‌ مستقیم‌ ایشان‌ بیمناك‌ بودند. مایكل‌ گلنون‌ در كتاب‌ زمانی‌ كه‌ اكثریت‌ حكومت‌ نمی‌كند از الكساندر هامیلتون، یكی‌ از رهبران‌ استقلال‌ امریكا، به‌ عنوان‌ معمار اصلی‌ «مجمع‌ انتخاباتی» نام‌ می‌برد و می‌نویسد: هامیلتون‌ به‌ شدت‌ به‌ دمكراسی‌ مبتنی‌ بر آرای‌ مردم‌ بی‌اعتماد بود. او در همان‌ زمان‌ نوشت: «باید گروهی‌ معدود از مردان‌ ژرف‌بین، از طریق‌ نهادی‌ به‌ نام‌ مجمع‌ انتخاباتی، تواناترین‌ فرد را به‌ عنوان‌ رئیس‌جمهوربرگزینند.» به‌ علاوه، قانون‌ اساسی‌ امریكا بر حفظ‌ تعادل‌ میان‌ ایالت‌های‌ متحد استوار بود نه‌ بر رای‌ اكثریت‌ مردم. این‌ عاملی‌ است‌ كه‌ با فرارویی‌ ایالت‌های‌ متحد به‌ یك‌ «ملت» در طول‌ دو سده‌ بعد بلاموضوع‌ شد و نهاد فوق‌ را عملاً‌ به‌ مركز تاثیرگذاری‌ گروه‌های‌ ذی‌نفوذ جدید بر سرنوشت‌ انتخابات‌ بدل‌ كرد.

آنچه‌ سبب‌ شده‌ تاكنون‌ تعارض‌ نهادی‌ الیگارشیك‌ به‌ نام‌ «مجمع‌ انتخاباتی» با موازین‌ جدید دمكراتیك‌ به‌ چالش‌ كشیده‌ نشود، عملكرد این‌ نهاد در طول‌ سده‌ بیستم‌ میلادی‌ بوده‌ است. در این‌ دوران‌ طولانی، كه‌ در ایالات‌ متحده‌ و در سراسر جهان‌ شكل‌ جدیدی‌ از جامعه‌ بشری‌ تكوین‌ می‌یافت‌ و ساختارهای‌ سیاسی، حداقل‌ در ظاهر، هر چه‌ بیشتر بر رای‌ اكثریت‌ مردم‌ مبتنی‌ می‌شد، مجمع‌ انتخاباتی‌ هیچ‌گاه‌ در تعارض‌ با این‌ فرایند قرار نگرفت‌ و هماره‌ رای‌ اكثریت‌ مردم‌ را تنفیذ كرد. بنابراین، افكار عمومی‌ ایالات‌ متحده‌ عادت‌ كرد كه‌ به‌ مجمع‌ انتخاباتی‌ به‌ عنوان‌ یك‌ نهاد تشریفاتی‌ غیرموثر در سرنوشت‌ انتخابات‌ بنگرد و به‌ اختیارات‌ آن‌ توجه‌ نكند. بسیاری‌ از مردم‌ امریكا، مانند مردم‌ سایر نقاط‌ جهان، نمی‌دانستند مجمع‌ انتخاباتی‌ چیست‌ و می‌تواند چه‌ نقش‌ سرنوشت‌سازی‌ ایفا كند. در انتخابات‌ سال‌ ۲۰۰۰ ماجرا به‌ گونه‌ دیگر رقم‌ خورد و رای‌ مجمع‌ انتخاباتی‌ به‌ سود نامزد بازنده‌ (جرج‌ بوش) عدم‌ انطباق‌ این‌ نهاد را با جامعه‌ جدید و با موازین‌ دمكراتیك‌ نوین‌ در معرض‌ چالش‌ جدی‌ قرار داد.

هم‌اكنون، جنبشی‌ در ایالات‌ متحده‌ امریكا آغاز شده‌ كه‌ خواستار اصلاح‌ قانون‌ اساسی‌ و حذف‌ نهادی‌ غیردمكراتیك‌ به‌ نام‌ «مجمع‌ انتخاباتی» است.

▪انتخابات‌ سال‌ ۲۰۰۰ یكی‌ از پرتنش‌ترین‌ مبارزات‌ انتخاباتی‌ در تاریخ‌ ایالات‌ متحده‌ امریكا بود:

در ۷ نوامبر نتایج‌ آرا به‌ سود ال‌گور، رقیب‌ بوش‌ از حزب‌ دمكرات، اعلام‌ شد و شبكه‌های‌ تلویزیونی‌ و رادیویی، طبق‌ روال‌ ادوار پیشین، در سراسر ایالات‌ متحده‌ ساعت‌ها ال‌گور را به‌ عنوان‌ رئیس‌جمهورجدید معرفی‌ كردند. رسانه‌ها، به‌ دلیل‌ تنفیذ آرای‌ اكثریت‌ مردم‌ در گذشته‌ به‌ وسیله‌ مجمع‌ انتخاباتی، كه‌ به‌ یك‌ سنت‌ بدل‌ شده‌ بود، نقش‌ تعیین‌ كننده‌ این‌ نهاد را به‌ كلی‌ از یاد برده‌ بودند.

اندكی‌ بعد، با بالاگرفتن‌ اختلافات، اعلام‌ نتایج‌ به‌ سود ال‌گور متوقف‌ شد و آشكار شدن‌ دخالت‌ رابین‌ بوش‌ (معروف‌ به‌ جب‌ بوش)، استاندار فلوریدا، به‌ سود برادرش‌ كار را به‌ جنجال‌ كشانید. در حالی‌ كه‌ در اولین‌ اعلام‌ (۷ نوامبر) ال‌گور به‌ عنوان‌ برنده‌ انتخابات‌ این‌ ایالت‌ اعلام‌ شده‌ بود، در ۱۰ نوامبر گفته‌ شد كه‌ جرج‌ بوش‌ با ۱۹۷ رای‌ بیشتر برنده‌ انتخابات‌ فلوریداست. ده‌ها هزار تن‌ از مردم‌ فلوریدا به‌ خیابان‌ها ریختند و برادران‌ بوش‌ را به‌ تقلب‌ و دزدی‌ متهم‌ كردند. در ۲۱ نوامبر دادگاه‌ عالی‌ فلوریدا برای‌ آرام‌ كردن‌ مردم‌ دستور شمارش‌ دستی‌ آرای‌ این‌ ایالت‌ را صادر كرد. جرج‌ بوش‌ به‌ دیوان‌ عالی‌ ایالات‌ متحده‌ شكایت‌ كرد و خواستار متوقف‌ شدن‌ این‌ اقدام‌ شد. در اول‌ دسامبر اعلام‌ شد كه‌ تنها در یكی‌ از فرمانداری‌های‌ ایالت‌ فلوریدا (منطقه‌ مارتین) ده‌ هزار رای‌ گم‌ شده‌ و در كل‌ ایالت‌ فلوریدا بیش‌ از یكصد هزار رای‌ دستكاری‌ شده‌ است.در ۴دسامبر، پنج‌ تن‌ از قضات‌ دیوان‌ عالی‌ ایالات‌ متحده، در برابر ۴ رای‌ مخالف، به‌ سود بوش‌ رای‌ دادند و خواستار متوقف‌ شدن‌ شمارش‌ دستی‌ آرای‌ فلوریدا شدند. دادگاه‌ عالی‌ ایالتی‌ فلوریدا به‌ حكم‌ دیوان‌ عالی‌ وقعی‌ ننهاد و دستور تداوم‌ شمارش‌ دستی‌ آرا را صادر كرد. اختلاف‌ میان‌ دو نهاد قضایی‌ ایالتی‌ و فدرال‌ بالا گرفت‌ و سرانجام‌ در ۱۱ دسامبر، دیوان‌ عالی‌ صندوق‌های‌ ایالت‌ فلوریدا را توقیف‌ و نتایج‌ شمارش‌ دستی‌ این‌ ایالت‌ را باطل‌ اعلام‌ كرد. از نظر افكار عمومی‌ این‌ اقدام‌ دیوان‌ عالی‌ تاییدی‌ بود بر تقلب‌ جب‌ بوش‌ وهراس‌ خاندان‌ بوش‌ و حامیان‌ ایشان از فاش‌ شدن‌ این‌ تقلب. سرانجام‌ در ۱۸دسامبر، اجلاس‌ مجمع‌ انتخاباتی‌ در مراكز ایالت‌ها برگزار شد و اكثریت‌ اعضای‌ این‌ مجمع، برخلاف‌ برخورداری‌ ال‌گور از اكثریت‌ آرا جرج‌ بوش‌ را به‌ عنوان‌ رییس‌جمهور اعلام‌ كردند.

جرج‌ بوش‌ در فضایی‌ كه‌ بسیاری‌ از مردم‌ ایالات‌ متحده‌ او را به‌ عنوان‌ «غاصب» و «دزد» و «متقلب» می‌شناختند، به‌ قدرت‌ رسید. در این‌ زمان‌ بوش‌ در چنان‌ موضع‌ خوار و رسوایی‌ قرار داشت‌ كه‌ یكی‌ از نویسندگان‌ ایرانی‌ مقیم‌ غرب، نوشت: «رئیس‌جمهوربعدی‌ امریكا یكی‌ از تیره‌روزتیرین‌ رؤ‌سای‌ جمهوری‌ خواهد بود... زیرا رئیس‌ جمهوری‌ كه‌ به‌ این‌ شیوه‌ انتخاب‌ شود باعث‌ رشك‌ كسی‌ نخواهد شد.» شدت‌ مخالفت‌ افكار عمومی‌ امریكا با بوش‌ را از تظاهرات‌ چند صد هزار نفره‌ای‌ كه‌ در روز سوگند خوردن‌ رئیس‌جمهور (۲۰ ژانویه‌ ۲۰۰۱) در شهرهای‌ واشنگتن‌ و سانفرانسیسكو برگزار شد، می‌توان‌ دریافت.

پژوهشگر: عبدالله شهبازی

پی‌نوشت‌ها:

- Electoral College.۱

۲- در نظام‌ قضایی‌ ایالت‌ متحده، قضات‌ دیوان‌ عالی‌ (نه‌ نفر) به‌ پیشنهاد رئیس‌جمهورو تصویب‌ مجلسین‌ منصوب‌ می‌شوند و از آن‌ پس‌ تا زمان‌ بازنشستگی‌ یا مرگ، از چنان‌ اقتداری‌ برخوردارند كه‌ حتی‌ می‌توانند رئیس‌جمهور را در برابر كنگره‌ به‌ محاكمه‌ بكشند.

- Military - Industrial Complex.۳

- Willam D. Hartung, Military- Industrial Complex Revisited, Published by the۴ ۸۹۹, last۱Interhemispheric Resource Center and the Institute for Policy Studies, November .۲۰۰۰ ,۱۱modified on Monday, December

- National Missile Defense system (NMD). ۵


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.