جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مباحث اساسی فلسفه علم


مباحث اساسی فلسفه علم

مهمترین مباحث فلسفه علم شامل موضوعاتی نظیر پایگاه واژه های نظری, نقش واژه های سنجشی, معنای مكان و زمان , چیستی علیت, اتكای تبیین علمی بر تمییز نمود از واقعیت, ماهیتی تبیین علمی و نقش پیش بینی در علم می باشد

مهمترین مباحث فلسفه علم شامل موضوعاتی نظیر پایگاه واژه‌های نظری، نقش واژه‌های سنجشی، معنای مكان و زمان ، چیستی علیت، اتكای تبیین علمی بر تمییز نمود از واقعیت، ماهیتی تبیین علمی و نقش پیش‌بینی در علم می‌باشد.

از این منظر در وهله نخست مبحث پایگاه واژه‌های نظری در فلسفه علم مبین آن است كه در زبان علم دو نوع واژه مشاهده ایی و نظری قابل تمییز می‌نماید. بر این سیاق واژه‌های مشاهده ایی مستقیما و بی‌واسطه به صفات قابل ادراك موضوعات تجربه آدمی راجع‌اند؛ ولی واژه‌های نظری با در گذشتن از سطح مشاهدات موردی، دامنه تبیین را تا فراسوی تجربه بی‌واسطه می‌گسترند. واژه‌های نظری در این میان بر سه قسمند: استعدادی، مشاهده پذیر نامستقیم و كاركردی. بر این بنیان مشاهده مصداق واژه‌های نظری منوط به شرایط زمینه‌ایی آن است؛ اما مصداق واژه‌های نظری مشاهده ناپذیر نامستقیم، به طور مستقیم مشهود نیست و با این وجود می‌توان آثارش را به شكل غیر مستقیم ردیابی كرد. واژه نظری كاركردی هم به امور مشهود و نامشهود بر نمی‌گردد؛ بلكه برای ربط دادن واژه‌های مشاهداتی و سایر واژه‌های نظری در راستای انجام تبیین به كار می‌آید. در این عرصه مسایل فلسفه علم از پایگاه واژه‌های نظری برمی‌خیزند؛ زیرا این واژه‌ها هستند كه نوع نگرش به واقعیت را تعیین كرده و به اتكای پیش‌بینی وقایع مشاهده پذیر به یاری تبیین می‌آیند و آن را غنی‌‌تر می‌سازند.

بدین منوال دومین مبحث فلسفه علم تحت عنوان واژه‌های سنجشی به نگرش كمی متكی است. از این منظر یكی از پایه‌های مهم علم نوین،ریاضیات و سنجش‌های دقیقا كمی می‌باشند. بر این سیاق واژه‌های سنجشی مبین اطلاق ریاضی به مدل‌های تجربی برای آزمون و محاسبه‌اند. به عنوان مثال در این زمینه گالیله نشان داد در حیطه علم ابتدا صفات تجربی معینی بر حسب مقیاسی خاص سنجیده می‌شود؛ سپس پیامدهای سنجش‌های مزبور بر مبنای مجموعی خاصی از توابع ریاضی محاسبه می‌گردد و سرانجام از این طریق به صفات مشاهده پذیر یا تجربی دسترسی حاصل می‌آید تا این محصول در تبیین قالب بندی شود كپلر نیز توضیح داد هرچند طبیعت به زبان ریاضی نوشته شده؛ لیكن در زبان ریاضی چیزهایی بیش از آنچه در آسمان و زمین است وجود دارد. در این راستا دكارت تاكید كرد واژه‌های سنجشی می‌توانند سرچشمه فیاض پیش‌بینی و تبیین باشند. بالاخره نیوتن نیز در این شرایط به تمییز ریاضیات محض و كاربردی همت گماشت. از نظر او ریاضیات محض، نوعی علم حساب صوری بود كه توابع بی‌شماری را بر حسب مفاهیم و عملیاتی بنیادین تحلیل می‌كرد. هرچند این علم مجموعه‌ای كاملا تصنعی از نهادها و روابط آنها است؛ لیكن فاقد زبان و ملجا نظری است. لذا ریاضیات كاربردی یا سنجشی گرچه بخش كوچكی از ریاضیات محض را تشكیل می‌دهد؛ اما حضور آن برای اطلاق به عالم تجربی ضرورت دارد. در این عرصه است كه از دید نیوتن واژه‌های سنجشی به كار تعبیه توابعی برای تبیین روابط تجربی و نظری آمده وامكان وام گیری روابط تابعی را از سنت علمی ریاضی فراهم می‌كنند.

معنای مكان و زمان نیز سومین بحث عمده فلسفه علم را تشكیل می‌دهد. دراین حوزه مثلا بنا به عقیده نیوتن، مكان یك حقیقت مشاهده ناپذیر مستقیم است و به علاوه مكان مطلق هم ظرفی است كه درون آن حركت مطلق رخ می‌دهد. در واقع حركت از این زاویه حاكی از نیرو و نیرو نیز مسبب پیدایی حركت شتابدار است كه مستقیما به تجربه در نمی‌آید. مع هذا این تلاش همانند كوشش دكارت برای یكی كردن مكان با ماده یا با ملا و نظریه اتر به منظور تبیین مكان چونان یك حقیقت مشاهده پذیر نامستقیم نارسا بود. با این جود اینشتین از همین زاویه مدعی شد مفاهیم زمان ومكان بایستی در واژه نظری جایگاه ادغام شود. بر این پایه منظور از جایگاه در نظریه نسبیت خاص عبارت از نسبت‌های مكانی و زمانی در بین اشیا است و در نظریه نسبیت عام مراد از این مفهوم مبین پیوستاری است كه در آن رویدادهای موضعی صرفا انحرافی محدود محسوب می‌شوند.

در باب نگرش فلسفه علم به مبحث علیت نیز باید گفت این ارسطو بود كه بدوا تبیین را عبارت از توضیح علل دانست و علل را هم به چهار نوع صوری، مادی، غایی و فاعلی منقسم داشت. مع هذا تاریخ علم رفته رفته علل ضروری تبیین را كاست تا جایی كه در عهد گالیله، تبیین به بیان چگونگی تقدم علت فاعلی (شرط بلافصل) بر حدوث رویداد محدود شد. در همین رابطه هیوم مدعی شد معنای علیت در برگیرنده تقدم زمانی علت بر معلول، مجاورت زمانی و مكانی علت و معلول و تایید رابطه علی به واسطه تجارب گذشته است. به علاوه عقیده داشت رابطه علی، قطعی و ضروری نبوده بلكه مبین نظمی مشهود است كه گاه به روابط محتمل یا مناسبات آماری قابل تحویل است. لذا به نظر وی اصل علیت هیچ شاهد تجربی ندارد و تعمیم استقرایی تداوم منظم ارتباط علی به آینده سقیم است و بالاخره اینكه رابطه علیت را نمی‌توان با استنتاج از برخی اصول مقبول دیگر مستدل كرد. با این تجارب در مجموع می توان گفت علیت یك واژه نظری كاركردی است كه به مشاهده مستقیم تجربی درنمی‌آید و خود مبتنی بر زمان و مكان بوده و از این راه تبیین را به ربط دادن رویدادها در زمان و مكان به یكدیگر مبدل می سازد و نشان می‌دهد تغییرات حادث در صفات یك رویداد، بر حسب مدت زمان منتهی به بروز تغییراتی در صفات رویداد دیگر خواهد شد. بدین منوال فلسفه در حیطه تمییز نمود از واقعیت، میراث دار مباحثی از یونان باستان است. در آن عصر گفته می‌شد اگر بتوان وصفی متعارض به شی نسبت داد؛ آن شی غیرواقعی است و در این صورت نیز واقعیت لایتغیر است. مع هذا در قرون وسطی براین رای تاكید شد كه مشاهدات، نمود است و واقعیت، نامریی است. البته گالیله در این حیطه عقیده داشت كیفیات اولیه (امتداد وتعداد) واقعی‌اند و كیفیات ثانویه (رنگ و طعم) غیر واقعی و لذا تنها كیفیات دسته دوم نیاز به وجود ناظر دارند. ادینگتن نیز از همین روزن مدعی بود جهان كبیر بر حسب جهان صغیر اتمی(مشاهده پذیر نامستقیم) قابل تبیین است؛ چرا كه جهان صغیر، واقعی و جهان كبیر، نمود است .در نظریه كوانتوم هم مشاهده گربر شی مشاهده شده تاثیر دارد و لذا دریافت واقعیت شی از روی رفتار آن محال است. با این حال علم توصیف همه طبیعت است. طبیعت نیز ازاین نگره عبارت از جهان تجربه انسانی است كه قابل فهم باشد. در این وضعیت، توصیف تجربه واژگانی دارد كه تحت شرایط معین و به واسطه تعیین چارچوب خاص سنجش افاده معنا می‌كند. لذا علم زبانی برای بیان تجربیات ثابت فراهم می‌كند كه در این حیطه اما البته انكشاف واقعی واقعیت میسر نیست، بلكه فقط انكشاف زبان‌های كامیاب و مغلوب و مفاهیم رسا و نارسای تبیینی ممكن است.

بر این پایه مبحث تبیین در فلسفه علم بر این رای می‌رود كه تبیین را عبارت از استنتاج پدیده‌هایی معین از قانون فراگیر بداند. مثلا كپرنیك بر حسب اصل سادگی معتقد بود در مواردی كه بتوان پدیده‌ها را از بیش از یك قانون فراگیر استنتاج كرد، قانونی فراگیرتر را برمی‌گزینیم كه بیش از سایرین پدیده‌های مورد نظر را تبیین كند. گالیله این سادگی را از طریق تعیین چگونگی صورت بندی دقیق قوانین علمی برحسب مفاهیم ریاضی دنبال كرد و به علاوه نیوتن از این منظر گفت نمی‌باید تبیین‌ها یا فرضیات آزمون پذیر و نامشهود تجربی را پذیرفت؛ چرا كه تبیین علمی، آزمون پذیر است و جهان تجربه انسانی را پیش‌بینی می‌كند. بالاخره آخرین بحث مهم فلسفه علم به پیش‌بینی ناظر است. پیش‌بینی ادامه منطقی روش اكتشاف، آزمون نظریه و تبیین علمی است.

از این نگره اكتشاف علمی چونان فرایندی استقرایی جلوه می‌كند كه این استقرا متضمن مشاهده جزییات و تعمیم یا پیش بینی بر پایه آزمون روابط پدیده‌ها است. مع هذا هرچند گاه پیش‌بینی به شكل غیر استقرایی نیز صورت می‌گیرد و گاهی هم به كشف اصلی علمی ختم نمی‌شود؛ لیكن در هر حال صدق قوانین و فرضیات و نظریات علمی از راه استخراج پیامدها و پیش‌بینی است كه رویكرد ما را نسبت به فرضیه مشخص‌ می‌كند.

البته پیش‌بینی و آزمون همواره از فرایندهای منطقی، تفسیر نمی‌پذیرند؛ اما مهمترین نقش پیش‌بینی، عبارت از تفكیك تبیین‌های علمی وغیرعلمی است. در این راستا كه گزاره‌های علمی به پیش‌بینی نظم‌های مشهود و نامشهود می‌پردازند و تبیینی بسنده از حركت طبیعت به دست می‌دهند؛ در صورتی كه تمام تلاش‌های غیر علمی در این حیطه به صفت پیشگویی متصف می‌گردد.

نویسنده : عباس محمدی اصل

منبع : روزنامه رسالت