سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

داستان کی پنیر مرا جابه جا کرد باز گفتی از یک زندگی روانشناسانه است


داستان کی پنیر مرا جابه جا کرد باز گفتی از یک زندگی روانشناسانه است

داستان کی پنیر مرا جابه جا کرد داستان فوق العاده و بی بدیلی است که دکتر اسپنسر جانسون به رشته تدوین و تألیف در آورده است

داستان کی پنیر مرا جابه جا کرد؟ داستان فوق العاده و بی بدیلی است که دکتر اسپنسر جانسون به رشته تدوین و تألیف در آورده است. دکتر جانسون مدرک کارشناسی خود را در رشته ی روانشناسی از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و مدرک پزشکی خود را از دانشکده ی سلطنتی جراحان اخذ نمود و دوره ی کارآموزی پزشکی خود را در دانشکده ی پزشکی هاروارد و کلینیک مایو به اتمام رساند. وی مدیر پزشکی مجمع پزشکان مخترع باتری قلب و پزشکِ محقق و مغز متفکر مؤسسه ی دروس انضباط داخلی بود و مشاور دانشکده ی پزشکی دانشگاه کالیفرنیا و مطالعات جسمی از دیگر افتخاراتی است که در کارنامه علمی وی دیده می شود. از کتب پرفروش این نویسنده می توان به هدیه ی گرانقدر، هدیه ای ابدی برای خوانندگان، بله یا خیر، راهنمایی برای تصمیم گیریهایی بهتر، داستان های با ارزش، کتاب مشهوری برای کودکان، و پنج کتاب از مجموعه ی کتاب های یک دقیقه: فروشنده ی یک دقیقه ای، ما در یک دقیقه ای، پدر یک دقیقه ای، آموزگار یک دقیقه ای و یک دقیقه برای حوادث اشاره نمود.

کتاب های دکتر جانسون در اغلب رسانه های گروهی معرفی شده اند که از جمله ی شبکه ی خبری سی ان ان، جنگ امروز، جنگ لاری لینگ، مجله ی تایم، هفته نامه تجارت، نیویورک تایمز، وال استریت جورنال، یو اس ای تودی، اسوشتیدپرس و یونایتد پرس اینترنشنال از این دسته اند. دکتر جانسون را باید از زمره ی نویسندگان شهیر جهان برشمرد چه این که کتاب های وی در سراسر جهان به بیست و شش زبان مختلف در دسترس خوانندگان قرار گرفته اند.

دکتر جانسون از بن جان به رشته ی روانشناسی علاقه ی وافری داشته اند و این مهم بدین سان می باشد که مدرک کارشناسی آن مرتبط است. و به همین خاطر است که اکثر کتب نویسنده در قالبی روانشناسانه نگاشته شده اند. افق دید بلند، بینش اجتماعی و نبوغی سرشار از خیزش ها و فرودهای زندگی از جمله ویژگی های پیش رونده ی این نویسنده در کارنامه علمی اش به شمار می آیند. دکتر جانسون شخصیتی است دوراندیش که این دوراندیشی توأم با تجربه و باز تولیدی از محیط اجتماعی و شناختی چند بعدی انجام می پذیرد. در داستان کی پنیر مرا جابه جا کرد؟ چهار شخصیت سوررئالیسم و یا به زبان فارسی تخیلی در این داستان به تصویر در می آیند. این شخصیت های داستان شامل موش ها! «اسنیف» و «اسکِری و آدم کوچولوها به نام: «هِم» و «هُو»آمده اند. آوردن این شخصیت ها در داستان از جانب نویسنده بدین لحاظ می باشد تا که نویسنده بخش های ساده و پیچیده ای را به نمایش بگذارند که در وجود همه ما با هرسن، جنسیت، نژاد یا ملیتی به چشم می خورند. اسنیف در این داستان که تغییرات را بسیار زود تشخیص می دهد یا اسکِری که به سرعت وارد عمل می شود یا هِم که منکر تغییرات می شود و در برابر شان مقاومت می کند چرا که وحشت دارد اوضاع بدتر شود و یا «هُو» که وقتی می بیند تغییرات او را به سوی اوضاعی بهتر سوق می دهد می آموزد که چگونه خودش را به موقع تطبیق دهد! داستان کاملاً سیری روانشناسانه را در جاده ی زندگی طی می کند. هر کدام از شخصیت های داستان خودنمادی از طرح یک زندگی اند که اگر چه موش ها که حیوان ناطق نیستند نسبت به هُو و هِم تصویر بهتری از یک زندگی موفق و کار آمد را نمایان می سازند ولی هُو و هِم نیز دقیقاً تصویر دیگری از زندگی هایی به حساب می آیند که در هر زمان و مکانی همه ما ، چنین روندهایی از زندگی را در دفتر تاریخ نظاره کرده و منبعد هم مشاهده خواهیم کرد. داستان کی پنیر مرا جابه جا کرد با موضوعیت پنیر کلافی عمیق خورده است. می توان گفت داستان تغییری است که در یک مارپیچ زندگی رقم می خورد. جایی که چهار شخصیت که ذکر آن رفت به دنبال یافتن مقوله ای به نام «پنیر» هستند. بی شک پنیر در این جا استعاره ای است برای هر آنچه در یک زندگی همه ما می خواهیم. و این مهم می تواند یک شغل باشد، یا یک ارتباط، می تواند پول باشد یا یک خانه ای بزرگ. آزادی، سلامتی، درک و فهم، آرامش روحی و روانی و حتی فعالیت هایی چون دویدن یا بازی با گلف نیز از دیگر تعبیراتی است که خود دکتر جانسون برای مقوله پنیر ترسیم نموده اند. از این منظر داستان کی پنیر مرا جا به جا کرد در یک بعدمحل بحث نیست بلکه ابعاد مختلفی در این داستان چربش فضایی خود را به تصویر می کشند. بی شک نویسنده بر طرح و قالب بندی داستان از بستری کاملاً ناتورالیسم کار را به حرکت در می آورد. ولی تطبیق ویژگی های که در داستان بین موش ها و آدم کوچولوها صورت می پذیرد از تکنیک های بی بدیل نویسنده اند که بخوبی در داستان به نمایش گذاشته می شوند. این داستان راهی شگفت برانگیز و بلند اندیشه را برای همه انسان ها که با هر گونه تغییر چه در کار و چه در زندگی موافقند به تصویر در می آورد.

بی گمان داستان کی پنیر مرا جا به جا کرد می خواهد که فرهنگ تغییر را در زندگی به جامعه منتقل نماید و شاد بختانه این متد نیز به خوبی اتفاق می افتد و خروجی آن نیز پیامدهایی است که از حیث بارمعنایی سالهاست در زندگی فردی و اجتماعی جوامع تأثیر شایان گذاشته است.

به بیانی دیگر داستان کی پنیر مرا جا به جا کرد؟ هم منشأ اثر اجتماعی خود را نمایان ساخته و هم نوعی فرآیند زندگی را متولد می سازد. فرهنگ تغییر که ذکر آن رفت اگر چه از شاخک های گفتمان تحول به شمار می آید ولی نویسنده می خواهد که به صورت بنیادی از فرهنگ تغییر آغاز نماید تا به مرور زمان افراد بتوانند به گفتمان تحول دست یابند.

در داستان کی پنیر مرا جا به جا کرد؟ اکثر ابعاد زندگی به نمایش گذاشته می شوند. ابعادی از قبیل تلاش و کوشش. تحول در تفکر و زندگی، تنبلی و ایستایی، تکرار گزینی در جاده زندگی که هِم نمونه بارزی از این مقوله است و دیگر ابعادی که در سیر معنایی داستان نویسنده به خوبی هر کدام از این موارد را تشریح می نماید. مقوله زندگی بی شک بخش اساسی و حیاتی بشر را تشکیل می دهد و جالب اینجاست که دکتر جانسون در داستان خود تنها تغییر را در زندگی اجتماعی برای خوانندگان بازگو نمی کند بلکه زندگی اندیشه، زندگی در عالم هنر و زندگی در عالم خود باوری و خود ساختگی و شاید بتوان گفت انقلاب شخصیت از دیگر زندگی هایی است که در داستان کی پنیر مرا جا به جا کرد به چشم می خورد. به عنوان مثال نویسنده می خواهد بگوید که انسان تحت هر شرایطی با کمک عقل و اندیشه خود می تواند جاده زندگی را تغییر دهد و مستلزم این مهم خود را تغییر دادن است. اگر چه موضوعیت داستان پنیری است که جا به جا می شود و بایستی این پنیر را که مصداقی از ویژگی ها و خصایص رشد و تعالی انسان ها به شمار می آیند، پیدا شود ولی از این منظر هدف نهایی نویسنده در ابعادی می تواند این باشد که انسان ها تنها دارای یک جاده زندگی نیستند، بلکه جاده های متفاوت با مارپیچ های متفاوتی را باید طی نمایند تا به قله ی پیروزی دست یابند.

در این داستان تغییر در زندگی بدست طبیعت و یا شرایط و حوادث سپرده نشده، بلکه این تغییر را نویسنده به خود انسان واگذار نموده و در جای داستان که سیری پیوسته و پر محتوایی را طی می کند، کاملاً متذکر شده است. در این داستان همچنان که رویکرد چهار شخصیت داستان را باز گو می کنیم این چهار شخصیت بیانگر قسمت هایی از شخصیت خود ما هستند و در واقع در زوایایی متفاوت به نقد و بررسی و البته تشریح شخصیت فردی و اجتماعی ما می پردازند. می توان گفت داستان کی پنیر مرا جا به ج کرد؟ دیالوگی فرارونده به شمار می آید که از جانب چهار شخصیت داستان با تک تک ماها صورت می گیرد و این چهار شخصیت بدنبال کالبد شکافی و تصحیح شخصیت ما در ابعاد زندگی اند. دیگر تعبیر در این داستان فرآیندی است که نویسنده در داستان خود به خوبی اجر می کند. این فرآیند این است که دو موش کوچک همیشه به هنگام مقابله با تغییر بهتر عمل می کنند چه این که مسائل را ساده می گیرندو به بیانی در مقابل تغییر به مقابله بر نمی خیزند و سعی می کنند با مقوله تغییر همگن و هم آوا شوند در حالی که دو آدم کوچولو با این که مغزهای پیچیده و تفکر و احساسات بشری دارند اما مسائل را دشوار می کنند. بنابراین برای مقابله با تغییرات نتیجه ای در بر نخواهد داشت و راه درست این است که با تغییرات کنار بیائیم و هم صدا شویم و در آنجاست که به نتیجه ای در خور توجه و تأمل در زندگی دست خواهیم یافت.

این داستان اگر چه در قالبی سوررئالیسم تدوین و برای خوانندگان تشریح می شود ولی یکی از داستان هایی است که واقعیات مثبت از زندگی کاری گرفته تا زندگی های دیگر را بازگو می کند. بنابراین همانطور که خود دکتر جانسون نیز در ظهر کتاب بدان اشاره می کند خواندن این داستان برای همه ی طیف های سنی کار آمد و پربار و البته جهت دهنده است.

داستان را حتماً بخوانید اگر چه یک ساعت و یا بیشتر برای خواندش زمان صرف می شود ولی به شما آگاهی و بینشی را تزریق می کند که در اذهان شما یک عمر باقی خواهد ماند.

عابدین پاپی