چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

کوی جانان


کوی جانان

ای باد برو، اگر توانی‏
برخیز سبک، مکن گرانی‏
بگذر سحری به کوی جانان‏
دریاب حیات جاودانی‏
گر هیچ مجال نطق یابی
گویی به زبان بی‌زبانی:‏
ما تشنه و آب زندگانی
در جوی تو رایگان، …

ای باد برو، اگر توانی‏

برخیز سبک، مکن گرانی‏

بگذر سحری به کوی جانان‏

دریاب حیات جاودانی‏

گر هیچ مجال نطق یابی

گویی به زبان بی‌زبانی:‏

ما تشنه و آب زندگانی

در جوی تو رایگان، تو دانی! ‏

زنده شوم ار ز باغ وصلت‏

بویی به مشام من رسانی

بی‌تو نفسی نیم خوش و شاد

‏ بی‌من تو خوشی و شادمانی!‏

بنمای رخت، که جان فشانم

‏ ای آن که مرا چو جان نهانی

خوشتر بود از حیات صد بار

‏ در پیش رخ تو جان فشانی‏

مگذار دلم به دست تیمار

‏ آخر نه تو در میان آنی؟

تقصیر نمی‌کند غم تو‏

غم می‌خوردم به رایگانی‏

با این‌همه، هم غم تو ما را

خوشتر ز هزار شادمانی

از یاد لب تو عاشقان را

هر لحظه هزار کامرانی

جانهات فدا، که از لطافت

آسایش صدهزار جانی

هر وصف که در ضمیرم آید

چون درنگرم، ورای آنی

فخرالدین عراقی