دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
هماهنگی
جون وقتی كه به دیدار مادرش می رفت كه درحال مرگ بود، دوستی را هم آورد. دوستش هیچ وقت مادر او را ندیده بود. همین طور اتفاقی توی شهر بود. جون حال خیلی بدی داشت، اما حسابی ترسیده بود. با دوستش آرام كنار تخت مادرش نشسته بودند. جون كتاب را برداشت كه مادرش با جوهر قرمز نوشته بود، نادرست. جون فكر می كرد كتاب عزیزی باشد یا حتی فاجعه آمیز. زیرا فقط كتاب شعر بود. سرانجام دوست او رفت. جون با بی خیالی فكر می كرد و با خود می گفت: برو، برو. روز طبق معمول تسلیم شب شد و جون فكر غریبی داشت، می گفت كاش به دنیا نیامده بود. این فكر جالب به نظر می آمد و به هیچ وجه ناخوشایند نمی نمود. بعد از مدتی متوجه مگسی شد كه توی اتاق می گشت و دم لولای پنجره بالا و پایین می رفت. یادش افتاد كه یك بار مادرش سر میز شام ظرف سوپ را نمی آورد، درست مثل همیشه و جون دختربچه ای بیش نبود. پرسید: این مگس از كجا آمده؟ بی تردید آن مگس یكی دیگر بود.
جوی ویلیامز/ اسدالله امرایی
مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری انتخابات ایران پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 سعید جلیلی دولت چهاردهم رئیس جمهور انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ ریاست جمهوری
سازمان هواشناسی آلودگی هوا قتل تهران کنکور شهرداری تهران سلامت آموزش و پرورش قوه قضاییه پلیس پلیس راهور محیط زیست
قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو خودرو بانک مرکزی بازار خودرو بورس واردات خودرو قیمت سکه دلار حقوق بازنشستگان بازار سرمایه
عاشورا برد پیت تلویزیون کتاب سینما امام حسین (ع) سینمای ایران رسانه ملی دفاع مقدس سریال تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ باتری ربات
رژیم صهیونیستی غزه فرانسه فلسطین جنگ غزه روسیه آمریکا انگلیس چین جو بایدن حزب الله لبنان دونالد ترامپ
فوتبال پرسپولیس استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس لیگ برتر خوان کارلوس گاریدو نقل و انتقالات لیگ برتر لیگ برتر ایران علیرضا بیرانوند تیم ملی آلمان تیم ملی اسپانیا
هوش مصنوعی ناسا مریخ سامسونگ شیائومی گوگل
سیروز کبدی رژیم غذایی سرطان کودک ویتامین عشق گرمازدگی آلزایمر تب دانگ کاهش وزن