شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

اوباما و راه دشوار کاریزما ماندن


اوباما و راه دشوار کاریزما ماندن

ماکس وبر جامعه شناس آلمانی, قدرت کاریزماتیک فره مند را اینگونه توصیف می کند «کیفیت ویژه وجودی یک فرد که او را از انسانهای عادی متمایز می کند و به او قدرت ها و کیفیت های فرا طبیعی و فرا انسانی و یا حداقل استثنایی می بخشد»

ماکس وبر جامعه شناس آلمانی، قدرت کاریزماتیک - فره مند- را اینگونه توصیف می‌کند: «کیفیت ویژه وجودی یک فرد که او را از انسانهای عادی متمایز می‌کند و به او قدرت‌ها و کیفیت‌های فرا طبیعی و فرا انسانی و یا حداقل استثنایی می‌بخشد».

گروهی از طرفداران اوباما به گونه‌ای سخن می‌گویند که گویا فردی را با چنان ویژگی‌هایی یافته‌اند. آنها اعتقاد دارند که تولد، پس‌زمینه زندگی و قدرت بیان ویژه و استثنایی به او کیفیتی منحصربه فرد بخشیده است. اوباما بی‌شک به شدت کاریزماتیک است. و این البته برای او استعداد قابل توجه و ویژه‌ای در عرصه سیاسی فراهم آورده است.

اما خیلی زود قدرت اوباما از یک قدرت کاریزما و متاثر از ویژگیهای فردی به یک قدرت رسمی ‌و اداری متاثر از جریانات روزمره بروکراتیک و تحت انقیاد کابینه تغییر خواهد کرد. به اصطلاح وبر، یک تغییر چهره از اقتدار کاریزماتیک به یک اقتدار قانونی انجام خواهد شد.

در ژانویه اوباما زمام امور را در آمریکا به دست خواهد گرفت و به همین دلیل او را در صدر این لیست نشانده‌ایم. هر قدر هم که او کاریزماتیک بود، اگر رییس جمهور کنیا بود در رده اول مردان سال قرار نمی‌گرفت، چنان که همین حالا رییس جمهور کنیا اصلا در این لیست قرار نگرفته است.

علی‌رغم همه مشکلات و بحران‌هایی که آمریکا داشته و با وجود ضربات سهمگینی که خورده، این کشور همچنان مهم‌ترین کشور‌ دنیا محسوب می‌شود. آن‌ها توان تاثیرگذاری در هر قلمرو و هر قاره‌ای را دارند، در حالی که قدرت‌های بزرگ دیگر چنین قابلیتی را ندارند.

اینجا یاد نویسنده آلمانی «جوزف ژووف» می‌افتم که از آمریکا با عنوان «ابر قدرت پیش‌فرض» یاد می‌کرد. به این‌ها کیفیت‌های خاص اوباما را از یک سو، و احساس آسایش مردم از پایان دوران زمامداری بوش را بیفزایید تا ببینید چرا اوباما در این لیست اول شده است.

روسای جمهور نمی‌توانند صرفاً به عنوان نمادهای کاریزماتیک باقی بمانند. آنها مجبورند با مشکلات مواجه شوند و قدرت اثربخشی آن‌ها تحت استراتژی اتخاذ شده در مقابله با مشکلات، افزایش یا کاهش می‌یابد.

درعمل اما این مهم نیست که آنها کاریزما دارند یا نه. جرج واشنگتن، آبراهام لینکلن و فرانکلین روزولت قدرت کاریزماتیک تاریخی خود را در عمل ساختند نه در سخن گفتن.

آن زمان که جنگ عراق گزینه اصلی بسیاری از رای دهندگان به اوباما بود واقعا مهم نبود که اوباما چه فکر می‌کرد یا اینکه تیم انتخاباتی وی چه وعده‌هایی می‌داد. او بر این اساس مورد قضاوت قرار خواهد گرفت که چگونه از پی بحران اقتصادی که آمریکا و دنیا را در معرض مشکلات جدی قرار داده است بر خواهد آمد.

برای اینکه اوباما در اذهان باقی بماند نباید نقشی کمتر از نقش منجی سرمایه داری ایفا کند. البته اولین وظیفه او سخت‌ترین آنها خواهد بود. اعاده حیثیت از دست رفته آمریکا.

در پی راه یافتن اوباما به کاخ سفید، یک رضایت و شادی فراگیر در سراسر آمریکا اتفاق افتاد. اما این چیزی از فشار مشکلات اقتصادی مردم در ایالات متحده نمی‌کاهد. به قول دیوید سوانسن، رئیس دپارتمان اقتصاد دانشگاه ییل، سختی کار آنجاست که دولت ایالات متحده باید اعتماد از دست رفته مردم را به سیستم اقتصادی که در حال حاضر شکست خورده و غیر قابل اعتماد به نظر می‌رسد را باز احیاء کند. مردم و شرکت‌ها چندان به خرید، قرض دادن و قرض گرفتن نمی‌پردازند، در حالی که این کارها نبض سرمایه‌داری مدرن است. نظام سیاسی آمریکا به کمک به شرکت‌های خودروسازی و انگیزش‌های مالی پرداخته ولی مشکل اصلی هنوز حل نشده است. این مشکل، اعتقاد به نظام مالی است. دیوید سونسن، رییس بخش سرمایه‌گذاری دانشگاه ییل در این باره می‌گوید: «بازارهای اعتباری از پایه و اساس هنوز ورشکسته‌اند».

این اعتماد از دست رفته چگونه باز می‌گردد؟ کاری که در ساحت عمل سخت‌تر از حیطه سخن‌پراکنی و شعار است. جورج بوش امور را چنان آرام و تحت کنترل نشان می‌دهد که باعث نگرانی غیر عادی مردم شده است. و این گویا به این خاطر است که به نظر می‌رسد که آرامش بوش ارتباطی واقعی با اتفاقات و پدیده‌های پیرامون وی ندارد.

گویا وی کاملا از اوضاع عراق، لویزیانا یا افغانستان بی اطلاع است. فرانکلین روزولت نیز همچون بوش دیدگاهی خوش‌بینانه را ترویج می‌کرد. اما او سختی‌های بسیاری را برای تشخیص و تبیین عمق مشکلاتی که ایالات متحده با آن روبه‌رو بود متحمل شد. وی در دوران ابتدای کار خود اساس سیستم بانکی آمریکا و مشکلاتی که این سیستم با آن روبه‌رو بود را برای مردم توضیح داد و سپس برای دوباره بهتر به کار انداختن آن از مردم کمک خواست. و در حالی که مشکلات را لیست کرده و آماده داشت می‌گفت: «این مشکل همه ماست، و سهم شما در این مشکل کمتر از من نیست».

مرحله بعدی ایجاد اعتماد در مردم نسبت به استحکام و پیش‌بینی‌پذیری سیستم تجاری در آمریکاست. سونسن یکی از موفق‌ترین سرمایه‌داران دهه گذشته بر این اعتقاد است که این نقصان حیاتی دولت بوش است: «بازار باید قابل پیش بینی و مطمئن باشد. و عملکرد کابینه تنها عدم اطمینان و در نتیجه پیش بینی ناپذیری بوده است. معیارهای دولت بوش برای حل مشکل متفاوت بوده، پاسخ‌هایش به هر نهاد با دیگری فرق داشته و منطق آن‌ها هم مبهم بوده و از شفافیت بهره‌ای نبرده است. همه این‌ها تنها باعث حیرانی و ابهام در سرمایه‌داری می‌شود و سرمایه‌ها را فراری می‌سازد».

راه حل سونسن ساده و ساختارمند است. وی می‌گوید: «دولت باید تمام سرمایه‌های پولی بازار را- بی هیچ محدودیتی- برای ۶ ماه گارانتی کند. دولت باید درصد ریسک احتمالی این روزها در تجارت را پایین بیاورد تا مردم بار دیگر بتوانند سرمایه‌هاشان را به جریان بیاندازند. در حال حاضر دولت نه تنها برای به جریان انداختن سرمایه‌های خصوصی تسهیلاتی ارائه نمی‌کند که حتی در حال تبدیل شدن به جانشینی برای آن است . این هیچ مشکلی را حل نمی‌کند».

آخرین راهی که اوباما می‌تواند این اعتماد ازدست رفته را باز گرداند، احیاء خود سیستم است. کابینه او در حالی دولت را در اختیار می‌گیرد که تعهداتی خارق‌العاده به بخش خصوصی دارد و مجبور به تملک بانک‌ها، تضمین پرداخت ضرر واحد‌های اقتصادی و پرداخت وام به صنایع خودروسازی می‌باشد. پا پس کشیدن با دقت از این تعهدات، برای احیای بازار به اندازه اتخاذ یک استراتژی برای خروج از عراق پیچیده و دشوار خواهد بود. اما اگر اوباما موفق به اصلاح قوانین دولتی و سیستم اداری آمریکا – و در نهایت موفق به بازسازی اقتصاد امریکا- شود، موفق خواهد شد اذهان مردم را در اقصی نقاط جهان نسبت به سیستم آمریکایی و تجارت در آمریکا مطمئن و آرام سازد. این یاد آور بحران بانکی در ژاپن است که تنها زمانی فروکش کرد که توانست سیستم جدید اداری با یک بازرسی سخت و محکم اتخاذ کند.

اوباما چالش‌های اساسی و سختی پیش رو خواهد داشت. اما هیچکدام- نه عراق، نه روسیه، نه پاکستان و چین و افغانستان- به اندازه این وظیفه مهم، تاثیر گذار نخواهد بود: اعاده حیثیت از اطمینان از دست رفته و اصلاحات در آمریکا.

گفتن این البته ساده تر از عمل کردن به آن است. اما اگر او موفق به اعمال و رهبری چنین هدفی شود، مردم شاید به این فکر کنند که شاید اوباما بویی از قدرت‌های مافوق طبیعی برده است.

مطهر امیری