چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

فنون عبور از موارد ظاهری به مواضع واقعی در مطالعات تطبیقی


فنون عبور از موارد ظاهری به مواضع واقعی در مطالعات تطبیقی

مهم ترین آسیب مطالعه تطبیقی, ظاهرگرایی است حصر توجه به شباهت ها و تفاوت های ظاهری و ژرف تر فرو نرفتن و مواضع خلاف و وفاق را ندیدن, خط پژوهش را منحرف ساخته و محقق را به حیرت, سرگشتگی و التقاط اندیشه ها می رساند

● طرح مسئله:

مهم‌ترین آسیب مطالعه‌ تطبیقی، ظاهرگرایی است. حصر توجه به شباهت‌ها و تفاوت های ظاهری و ژرف‌تر فرو نرفتن و مواضع خلاف و وفاق را ندیدن، خط پژوهش را منحرف ساخته و محقق را به حیرت، سرگشتگی و التقاط اندیشه‌ها می‌رساند. به همین دلیل در فرآیند تحقیق، عبور از موارد شباهت و تفاوت ظاهری به مواضع واقعی مهم‌ترین مسئله است. چگونه می‌توان چنین گردنه صعب‌العبوری را با موفقیت طی کرد؟ با جستجو از علل ظاهرگرایی می‌توان نقبی زد و به پاسخ سوال یاد شده، نزدیک گردید. عمده‌ترین عامل ظاهرگرایی، اخذ حصرگرایانه روی آورد مستقیم در شناخت طرفین مقایسه است. استقصای موارد شباهت وتفاوت، مسبوق شناخت امور مورد مقایسه است و حصر نظر به خود دیدگاه‌ها و امور مورد مقایسه و فراتر نرفتن از روی آورد مستقیم به ظاهرگرایی می‌انجامد.

بنابراین درمان ظاهرگرایی، اخذ روی آوردهای غیر مستقیم است. این روی آوردها در واقع فنون عبور از موارد شباهت و تفاوت ظاهری به مواضع واقعی وفاقند. این سخن به معنای نفی اهمیت روی آوردهای مستقیم و تحلیل‌های مفهومی و گزاره‌ایی که پیش‌تر مورد بحث قرار گرفته است، نمی‌باشد. آنچه نفی می‌شود حصر توجه به روی آوردهای مستقیم است. فن اول، جستار رخنه‌های معرفتی و سوال‌های اساسی: نظریه‌پردازی حاصل سرگرمی و تفریح نیست؛ بلکه پاسخ محقق به مشکلی است که وی با آن مواجه می‌شود. رخنه‌ای معرفتی توسط دانشمند رصد می‌گردد و وی را برمی‌انگیزاند تا در رفع آن مطالعه نظام‌مندی را آغاز کند و سرانجام با توسل به نظریه‌ای بر دغدغه و حیرت خود چیره شود. توجه به این رخنه‌ها و سوال‌های بنیادین، فهم نظریه را عمیق‌تر و بررسی مقایسه‌ای را به صواب نزدیک‌تر می‌سازد. فرض کنید ما نیز مانند مورخان فلسفه و به تبع سخنان ارسطو در متافیزیک، تالس ملطی را سرآغاز تفکر فلسفی بدانیم و در پی یافتن تمایز تفکر اسطوره‌ای از اندیشه‌های تالس به بررسی مقایسه‌ای بپردازیم. تالس می‌گوید: ‌جهان از آب است و این حیرت‌آور است. زیرا همین جمله را دقیقا در غالب اسطوره‌های آفرینش می‌توان یافت.

پس تفاوتی که سرآغاز بودن تالس، یعنی عبور از تفکر اسطوره‌ای به اندیشه فلسفی را تبیین کند، کجاست؟ اعتماد به ارسطو سبب می‌شود، شباهت جمله تالس با آنچه را که در اسطوره‌ها آمده است، ظاهری بدانیم و تفاوتی واقعی را در ورای آن جویا شویم و تفاوت دیدگاه تالس با نظریه‌های فلسفی را ظاهری تلقی کنیم و ورای آن ظاهر از شباهت واقعی بپرسیم. یکی از رهیافت‌‌های موثر، پرسش از سوال بنیادین است که تالس را به چنین نظریه‌ای سوق داده است. مسئله تالس چیست؟ اما، ساده‌انگاری است اگر بگوییم سوال وی این بوده که جهان از چه چیزی آفریده شده است؛ زیرا مراد از سوال بنیادین، رخنه معرفتی است که سوال یاد شده و پاسخ آن را به ذهن تالس آورده است.

مسئله تالس چیست؟ چه چیزی سبب شده که تالس از خود بپرسد جهان از چه چیزی آمده است و در پاسخ بگوید از آب، نیچه با اخذ چنین رهیافتی حیرت مورخان فلسفه را در تبیین سرآغاز بودن تالس رفع کرد. تالس در جستجوی وحدت ورای کثرت مشهود و ثبات فراسوی تحول محسوس، نخستین مسئله فلسفی را به میان آورده است. اگرچه ظاهر پاسخ او اسطوره‌ای است، در واقع تامل در رخنه‌ معرفتی نشان می‌دهد «جهان از آب است» نزد تالس معنای متفاوتی از آنچه در اسطوره‌ها آمده است، دارد. مثال دیگر، مرحوم آخوند خراسانی در کفایه الاصول که در مبحث مشتق دیدگاه قائل به نقل یا مجاز بودن الفاظ صفات جاری بر خداوند متعال را از صاحب فصول گزارش و نقد کرده است.

اگر کسی گمان کند صاحب فصول نظریه‌ای مشابه با نظریه منسوب به اشاعره در اشتراک لفظی انگاری وجود دارد، ظاهرگرایی کرده است. رفع ظاهرگرایی، طرح این پرسش ممکن است که مسئله صاحب فصول و رخنه‌ معرفتی که وی را به اخذ چنین نظریه‌ای سوق داده است، چیست؟ و این مسئله با دیدگاه اشاعره چه تمایزی دارد.

● فن دوم، جستجوی پیشینه تاریخی:

‌هر نظریه‌ای مسبوق به پیشینه خاصی است. صاحب نظریه در نظام خاصی و سنت معینی آموزش یافته است و با مسائل و نظریات مشخصی الفت و دلبستگی دارد. از استادانی متاثر است. همه این سوابق در فهم عمیق‌تر نظریه وی مفید و موثرند. یکی از رهیافت‌‌های نقد یکسان انگاری، حرکت جوهری ملاصدرا با حرکت ذاتی هگل، توجه به سوابق معرفتی و پیشینه‌ تاریخی آنهاست.

پیشینه تاریخی امکان فهم عمیق‌تر را به دست می‌دهد و ظاهرگرایی را می‌زداید. سخن این نیست که تفاوت یا شباهت در سوابق لزوما به معنای تفاوت و شباهت در نظریه‌ها است، اما حدسی را به میان می‌آورد که امکان معرفت به امر فراتر از ظاهر را میسور می‌سازد. یکی از روش‌های مقایسه تفکر قاضی سعید قمی و حکیم زنوزی، مقایسه ‌دو سنت فلسفه مستقل است که از ملارجبعلی تبریزی و ملاصدرا آغاز می‌شود. حقیقت آن است که عدم تصحیح علمی و منقح متون کلامی و فلسفی دوره شیراز، بر فهم ما از اندیشه ملاصدرا سایه افکنده است و بدون تردید مراجعه به آثار دوانی، دشتکی‌ها، خفری ، نیریزی و امثال آنان به عنوان پیشینه موثر، قرائت‌های نوینی از ملاصدرا ارائه خواهد کرد.

دکتر احد فرامرز قراملکی



همچنین مشاهده کنید