دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

ادبیات سیاه, سفید و شفاف


ادبیات سیاه, سفید و شفاف

در هر جامعه ای, ادبیات آن جامعه آینه تمام نمای آن جامعه است, یعنی ازطریق مطالعه ادبیات یک دوره از تاریخ, به خوبی می توان راجع به افکار و عقاید جامعه آن دوره از تاریخ اظهارنظر کرد

در هر جامعه ای، ادبیات آن جامعه آینه تمام نمای آن جامعه است، یعنی ازطریق مطالعه ادبیات یک دوره از تاریخ، به خوبی می توان راجع به افکار و عقاید جامعه آن دوره از تاریخ اظهارنظر کرد. البته در این میان شاعران و نویسندگانی هستند که به دور از اوضاع جامعه به نگارش مطالبی می پردازند. هرچند به ظاهر این اهالی قلم از جامعه و اتفاقات آن دور هستند، اما این دور بودن ظاهری است، زیرا اینان به شکل غیرمستقیم بر جریان های جامعه توجه دارند و حتی با نگارش مطالب مختلف بر جامعه و جریان های آن اثرگذار هستند. حال این اثرگذاری می تواند مثبت و سازنده باشد و یا این که منفی ومخرب و البته گاهی هم اثرات آن چندان در جامعه احساس نمی شود. به قول معروف بود و نبود این نوع آثار چندان مهم نیست.

اما این واقعیت را باید قبول کرد که در یک جامعه صاحب بسیاری از اشکال مدرنیته، چون تحصیلات عالیه، چاپ و تکثیر کتاب ها و روزنامه، گسترش روزافزون اینترنت، پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و... نمی توان از تأثیرات شاعران و نویسندگان غافل بود. پس بر همین مبناست از دیرباز به خصوص در دهه های اخیر اغلب کشورها تلاش می کنند تا به صورت های گوناگون ادبیات و جریان های ادبی شان را تحت اختیار خود درآورند و این چنین ضمن جلوگیری از بروز مشکلات خاص، گاهی هم تلاش می کنند که ادبیات به عنوان وسیله ای در اختیارشان باشد تا در سایه سار آن به بسیاری از اهداف خود در سطح کلان جامعه برسند.

اکنون از حیث میزان اثرگذاری می توان از عناوینی چون ادبیات سیاه، سفید و شفاف یاد کرد. البته ناگفته نماند در این تقسیم بندی به افکار وعقاید خاص جوامع گوناگون توجهی نشده، بلکه این دیدگاه از یک منظر کلی بوده و مخاطب این نوع تقسیم بندی می تواند اکثر کشورها و ادبیات رایج آنها باشد.

بی تردید ادبیات سیاه، ادبیاتی است که محصول جریان ها و اتفاقات برجسته جامعه همچون جنگ، کودتا و... باشد: آن طور که نمونه این نوع ادبیات در آلمان بعد از جنگ جهانی دوم پدیدار شد و بطور مشخص می توان گفت این نوع ادبیات محصول جنگ است. البته جنگی که طی آن کشور موردنظر به عنوان متخاصم، شکست را تجربه می کند و دچار نوعی سرخوردگی می شود. پس پرواضح است این گونه ادبی به صورت سیاه و ناامیدکننده باشد و در آن یأس و بیم موج بزند. از آنجا که شاعر و یا نویسنده در نوعی سردرگمی به سر می برد، بنابراین آثارش گنگ و مبهم است و چه بسا اهمیت نمی دهد مخاطبان سخنان و نوشتارش را می فهمند یا نمی فهمند. جالب آن که برای گریز از بسیاری مشکلات اثرش را در لایه های گوناگون و به صورت لفافه عرضه می کند. شاعر و نویسنده ناامید از همه چیز و همه کس به دنبال آن است تا در اثرش یکراست به سراغ مشکلات جامعه برود و در میان نود و نه اتفاق خوب و یک حادثه بد، آن را که بد است انتخاب کند.

سپس با شگردی خاص خودش از کاه کوه بسازد و این چنین ناامیدی و یأس را به همگان القاء کند. این نوع شاعر و نویسنده آینده را تیره و تار می بیند و تلاش می کند تا به همگان تفهیم کند که آینده ای در کار نیست و هرآنچه روبه روی ماست، همه و همه تیره و تار است و همگان رو به نیستی و نابودی حرکت می کنیم. روشن است این نوع ادبیات سیاه در جاده نیهیلیسم حرکت می کند و همه راه چه خواسته و چه ناخواسته دعوت به پوچ گرایی می نماید. متأسفانه این نوع ادبی به خاطر داشتن روحیه هنجارشکنی و اعتراض مفرط، طرفدارانش از بین نسل جوان هستند. نسلی که اغلب احساساتشان بر اندیشه شان غلبه دارد. البته ناگفته نماند شاعران و نویسندگان این نوع ادبیات یأس آلود همراه با اعتراض در پایان کارشان به نوعی پوچی می رسند و به واسطه همین پوچی اغلب کارشان به جنون کشیده شده و گهگاه هم خودکشی می کنند. پس مبرهن است این نوع ادبی، ازنظر اکثر افراد جامعه که به صلاح و مصلحت جامعه شان می اندیشند، چندان دلخواه نبوده و حتی از نظر ایشان مطرود و متروک است.

اما ادبیات سفید، ادبیاتی است که چندان خطر ندارد. شاعر و نویسنده آن همواره در تخیلات خود سیر می کند. با کسی کاری ندارد. هر چند به همه چیز به دیده مثبت و عالی نگاه می کند، اما همین نوع نگرش خود امکان سوءاستفاده را به برخی افراد می دهد. از نظر قلم به دستان این نوع ادبی، هنر تنها برای هنر است. پس برایشان فرقی نمی کند که دنیا را زلزله ای ویران گر خراب کند. چون اینان در عالم خودشان هستند و مهم نیست در اقصی نقاط جهان چه اتفاقی می افتد. این هنرمندان، آن قدر نسبت به برخی مسائل حساس هستند که کافی است برگی از یک شاخه به زمین بیفتد، آن وقت است با احساس در باب آن سخن می گویند، بدون آن که این اتفاق را به چیزی یا حادثه ای ربط بدهند.

از نظر ایشان جهان، سراسر زیبایی و قشنگی است و باید تلاش کرد تا از این زیبایی های مادی بهترین بهره ها را برد. پس این که برخی از اهالی این نوع ادبی در ورطه مادی گرایی می افتند، امری عادی است. شاید در سخن شاعران و نویسندگان این نوع ادبیات نسبت به همنوعان خودشان اندک احساسی دارند. اما در عمل، غیر از این است و برای این که اندک رنجی به خاطرشان خطور نکند، خودشان را از آن عالم و دنیایی که ساخته اند، بیرون نمی کنند. اینان مصداق آدم های بی درداند. به گفته شاعری متعهد:

«از درد سخن گفتن و از درد شنیدن

با آدم بی درد، ندانی که چه دردی است»

مقابل این دو گروه شاعران و نویسندگان، گروه سومی هستند که به اصطلاح ادبیات شفاف را پدیدار ساخته اند؛ شاعران و نویسندگانی متعهد هماره در قبال خودشان و جامعه احساس مسئولیت می کنند. آنجا که حق در میان است، از آن سخن می گویند و آنجا که حق تبدیل به ناحق می شود، جانشان را فدای سخن و شعرشان می کنند. اینان درد انسانیت را به خوبی درک می نمایند. اما کسی را ناامید نمی سازند. آنها در تلاش هستند تا همگان را ضمن آشنا ساختن با دردها و رنج ها به آینده ای روشن امیدوار کنند. پس خود به خود روشن است در هر جامعه ای این نوع شاعران و نویسندگان از طرف بسیاری افراد مورد توجه قرار می گیرند و محبوبیت می یابند. آثارشان ماندگار است و این گونه بر قلب های مخاطبان خود حکومت می کنند. از نظر این دسته شاعران و نویسندگان به وجود آمدن مشکلات در جامعه، امری عادی است، زیرا مدرن شدن این مشکلات را هم با خود دارد. اما نباید در برابر مشکلات تسلیم شد، بلکه باید به دنبال آن بود که این قبیل معضلات رفع شود.

بنابراین عاقلانه نیست که یک هنرمند متعهد، خواسته و یا ناخواسته از یک اتفاق کوچک و گاه پیش پا افتاده، یک حادثه و جریان بزرگ و حتی مخرب بسازد. چرا که این هنرمند در قبال خودش و آنچه به جامعه القا می کند، احساس مسئولیت می نماید و چون می داند سخن و نوشتارش اثرگذار است، پس بسیار تلاش می کند تا هر آنچه را همان طور که هست، بیان کند. بنابراین پرواضح است این نویسنده و شاعر ماندنی است و کلمه به کلمه اثرش در هر زمانی چونان قطعات زرین پرارزش به حساب می آید.

بی تردید نهال ادبیات در جامعه ای پربار است که تعهد بستر رشد و نمو آن باشد.

اکبر خوردچشم