دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مظلومیت علی(ع) را برای همیشه باید گریست
نام شما رمز برخاستن است آقا، اما نمیدانم چرا، این روزها و شبها و ساعتها نام شما، باران را بر کویر گونهها جاری میکند. نمیدانم چرا بغض تیغ میکشد بر گلو و صاعقه، در هم میدرد آسمان نگاه را و باران است که میبارد، بی آن که رنگین کمانی را تاب نقش پایان باران باشد.
این ساعتها، من هستم و صاعقه، من هستم و باران، پس ببار ای باران ببار... ببار آن چنان که زمین پاک شود و شایسته در آغوش کشیدن پیکر مردی که، مردانگی را اسوه ای تمام بود. ببار باران شاید، کوفه بتواند از خجالت رخ بشوید و کوفههای درون ما نیز هم.
ببار باران شاید سیلی راه بیفتد و سیلیهایی را که بر چهره حق نواخته شد، پاک کند. ببار باران که خستهایم از این همه قحط سالی، از این فصل دیجور و طولانی بی بارانی.
ببار شاید، دلها خالی از غبار شود و بتواند بفهمد، در «فزت و رب الکعبه» چه حلاوتی است و چه سری که جان علی علیه السلام را به قرار میآورد.
ببار باران شاید دیدهها را تاب فهم تماشای آن چهره رنجور و زرد که حضورش رنجوری سپاه خصم را پیامد داشت، فراهم آید.
ببار باران تا راه کوفه تا نجف بیحضور نگاههای نامحرم، آب زده شود در مسیر نگاری که غریبانه میرود بر تابوتی که جلویش را کسی نگرفته است. ببار تا همه غریبانه باریدن را تجربه کنیم.
ببار تا ببارد این دیدهها تا دلها و ایمانی که غبار گرفته است، جلا یابد. باران ببار، ببار تا کوفه پاک شود و کوفههای باطن ما نیز هم.
ببار باران تا کوچههای دل ما برای حضور علی فراهم شود. باران! دریغ نکن، ببار چنان کریمانه که غبارها را بروبد از باورهامان. ببار تا در پناه تو ما هم بباریم. مگر نمیبینی علی تنهاست، مگر نمیبینی علی زخمی است، مگر نمیبینی علی در آغوش مرگ است. مگر نمیبینی چشمان حسن را، حسین را، زینب را و کلثوم را. مگر نمیبینی چشمان محمد را در چشمان حسین و نگاه فاطمه را در نگاه زینبین که بر مظلومیت علی میگریند، پس بی دریغانه ببار، شاید تاریخ ببیند که در فراق علی چه میکشد انسانیت.
به اندازه همه انسانیت گریه کن، به اندازه همه آنانی که از این پس میآیند و نسلهایی که تا قیامت خواهند آمد و برعلی خواهند گریست، گریه کن، مگر نمیدانی مظلومیت علی را برای همیشه باید گریست. مگر نمیبینی معاویههای همیشه تاریخ، شیطان کیشانه لبخند میزنند.
مگر نمیبینی زمین «شام» به شادمانی مرگ «صبح» نشسته است. مگر نمیبینی پنجههای کینه و چنگال حسد را... پس ببار باران، ببار تو که میدانی خورشید را شرم حضور مانع میشود که بیاید، پس تو ببار به یاد همه فرزندان علی، در همیشه تاریخ. ببار باران، تورا خدا ببار، مگر نمیبینی زمین را و زمان را... مگر صدای ناله فرزندان علی را نمیشنوی، پس چه صاعقهای میخواهی تواناتر از فریادی که از گلوی زینب خارج میشود. چه میخواهی آتشناک تر از صدای ام کلثوم. چه میخواهی؟ باران ببار باران، شاید اشکهای تو، دلمان را تسلی دهد. پس ببار، باران ببار...
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب حج آمریکا مجلس شورای اسلامی دولت شورای نگهبان انتخابات حجاب دولت سیزدهم رسانه جنگ
هواشناسی تهران شهرداری تهران قتل فضای مجازی آموزش و پرورش سلامت شهرداری پلیس سازمان هواشناسی باران آتش سوزی
قیمت دلار ایران خودرو بانک مرکزی خودرو قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن تورم بورس
تئاتر زنان محمدعلی علومی تلویزیون سریال سینما دفاع مقدس سینمای ایران نمایشگاه کتاب صدا و سیما مسعود اسکویی موسیقی
مغز دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین طالبان نوار غزه نتانیاهو طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نساجی رئال مادرید لیگ برتر ایران سپاهان جواد نکونام بازی بارسلونا باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی اینترنت فناوری اپل مایکروسافت آیفون گوگل باتری سامسونگ ماهواره ناسا ویندوز
رژیم غذایی مواد غذایی زیبایی چای بیمه کاهش وزن آلرژی دندانپزشکی