جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جهانی سازی و مهدویت


جهانی سازی و مهدویت

پایان تاریخ, نظریه ای است كه از سوی فرانسیس فوكویاما, معاون وقت بخش برنامه ریزی سیاسی وزارت خارجه آمریكا, در سال ۱۹۸۹م در نشریه منافع ملی مطرح شد وی نظریه خود را نخست به صورت مقاله و سپس با انتشار كتابی تحت عنوان «پایان تاریخ و واپسین انسان»۱ مطرح ساخت

اغلب اندیشه‏ها و مذهب‏ها، در پی ایجاد نظمی نوین و نظامی مطلوب برای آینده جهانند؛ اما طی سه دهه اخیر، سه نظریه جهان‏گرایانه پایان تاریخ (فوكویاما)، جنگ تمدن‏ها (هانتینگتون) و حكومت مستضعفان (امام خمینی) بیش از دیگر تئوری‏ها، توجه جهانیان و اندیشمندان را به خود جلب كرده ندای ساختن جهانی جدید را سر داده‏اند. حال باید دید كدام یك از این نظریه‏ها، ظرفیت و توان لازم را برای تأسیس یك نظام جهانی دارا می‏باشند؛ نظامی كه ظالمانه نباشد و تأمین‏كننده خواسته‏های فطری بشر بوده، سعادت هر دو جهان را برایش به ارمغان آورد؟

● پایان تاریخ‏

پایان تاریخ، نظریه‏ای است كه از سوی فرانسیس فوكویاما، معاون وقت بخش برنامه‏ریزی سیاسی وزارت خارجه آمریكا، در سال ۱۹۸۹م. در نشریه منافع ملی مطرح شد. وی نظریه خود را نخست به صورت مقاله و سپس با انتشار كتابی تحت عنوان «پایان تاریخ و واپسین انسان»۱ مطرح ساخت. به اعتقاد وی، لیبرال دموكراسی، شكل نهایی حكومت در جوامع بشری است و تاریخ بشریت، مجموعه‏ای منسجم و جهت‏دار است كه بخش اعظمی از جامعه بشری را به سوی لیبرال دموكراسی سوق می‏دهد.

فوكویاما، در تشریح نظریات خود، چنین ابراز می‏دارد: «پایان تاریخ، زمانی است كه انسان به شكلی از جامعه انسانی دست یابد كه در آن، عمیق‏ترین و اساسی‏ترین نیازهای بشری، برآورده شود و چنین اتفاقی در غرب و در نظام لیبرال دموكراسی، افتاده است. به بیان دیگر، بشر، امروزه به جایی رسیده كه نمی‏تواند دنیایی متفاوت از جهان كنونی را تصور كند؛ زیرا هیچ نشانه‏ای از امكان بهبود بنیادی نظم جاری، وجود ندارد».

فوكویاما معتقد است كه در طول چند سده گذشته، همگام با پیروزی لیبرال دموكراسی بر رقبای ایدئولوژیك خود - نظیر سلطنت موروثی، فاشیسم و جدیدتر از همه كمونیسم - در سراسر جهان، اتفاق‏نظر مهمی درباره مشروعیت لیبرال دموكراسی، به عنوان تنها نظام حكومتی موفق به وجود آمد. از این رو، لیبرال دموكراسی، ممكن است نقطه پایان تكامل ایدئولوژیك بشریت و آخرین شكل حكومت بشری باشد و در این صورت، پایان تاریخ، اتفاق می‏افتد. در واقع، شكست كمونیسم، دلیل پیروزی ارزش‏های لیبرال غربی و پایان درگیری‏های ایدئولوژیك است. وی، سپس چنین می‏گوید: «من قائل به پایان یافتن تاریخ هستم؛ زیرا تاریخ به مثابه یك فرآیند منسجم و متحول است كه وقوع آن، با توجه به تجربه همه مردمان، در همه زمان‏ها، ممكن است اتفاق بیفتد».

چنین دركی از تاریخ بشر، بیش از همه، با نام هگل، فیلسوف آلمانی، شناخته می‏شود. كارل ماركس نیز با امانت گرفتن این مفهوم از تاریخ، آن را به صورت بخشی از فضای فكری روزمره ما درآورد.۲

فرض اصلی نظریه فوكویاما، بر این مسئله نهاده شده كه یك مسیر تكاملی زیربنایی، برای تاریخ وجود دارد و این مسیر، به یك نقطه پایانی می‏رسد. در آن‏جا، تلاش ذاتی انسان، برای به رسمیت شناختن خود، سرانجام تحقق خواهد یافت و به گفته هابرماس، پایان تاریخ، شاید یك زمان بسیار غم‏انگیز باشد؛ زیرا در تلاش انسان‏ها برای به رسمیت شناخته شدن، ممكن است كه پیكار ایدئولوژیكی در جهان، جای خود را به محاسبات اقتصادی، نگرانی زیست محیطی و تأمین نیازهای مصرفی بدهد و در این دوره، به جای هنر و فلسفه، فقط نگه‏داری دائمی روح بشر، در موزه مطرح خواهد بود.

فوكویاما، این نظریه را پس از شكست كمونیسم، مطرح كرد و گفت: «تاریخ جهان، به هدف و پایان خود رسیده، دموكراسی لیبرال، به عنوان تنها ساختار سیاسی، ابقا شده است». او، سقوط كمونیسم را نه تنها عامل بقای جهان سرمایه‏داری می‏داند، بلكه موجب رسیدن به هدف نهایی و پایانی خود، یعنی همان لیبرال دموكراسی، ارزیابی می‏كند. در واقع، انفعال و واكنش شدید اندیشمندان غربی در قبال كمونیسم و پیش‏بینی سقوط غرب كه با پیش‏گویی‏های نوسترآداموس در هم آمیخته، از دیدگاه عامه، تحت عنوان پایان دنیا، گرد آمده، منجر به وضع و تدوین فلسفه‏ای شد كه بعدها در آرای نظریه‏پردازان غرب - امثال هانتینگتون و فوكویاما - و در آرای فلسفی، به ظهور رسید.۳

در این نظریه، فوكویاما در پی آن است كه چگونه می‏توان نهادها و ارزش‏های غربی را به‏گونه‏ای مطلوب، به جهان غیرغرب تعمیم داد و تثبیت كرد. نظریه فوكویاما، نظریه مشروعیت‏بخشی به الگوها، اندیشه‏ها، برداشت‏ها، كردارها و ساختارهای غربی، در سراسر جهان است. بر پایه این نظریه، تولید كالای مطلوب، تنها از ارزش‏ها و نهادهای غربی ساخته است.

پایان تاریخ، بیش از آن كه برتری‏های كمی‏و كیفی كالاهای مادی و غیرمادی غرب را مطرح كند، برتری ذهنی آن را مطرح نموده است و در این بین، تنها كشورهای اندكی در جهان - چون ایران - با پشتوانه‏ای پربار از اندیشه اسلامی، در مقابل اندیشه‏های سلطه‏گرایانه‏ای چون پایان تاریخ و مصداق عینی آن، یعنی جهانی شدن اندیشه آمریكایی، ایستاده‏اند. بنابراین، نظریه فوكویاما را باید در زمره نوشته‏هایی دانست كه مربوط به پایان عصر ایدئولوژی و یا بنیاد ایدئولوژی آمریكایی هستند.

● جنگ تمدن‏ها

هانتینگتون بی آن‏كه همچون برخی از تحلیل‏گران، پایان جنگ سرد را پایان مناقشات ایدئولوژیك تلقی كند، آن را سرآغاز دوران جدید برخورد تمدن‏ها می‏انگارد و براساس آن، بسیاری از حوادث و رخدادهای جاری جهان را به‏گونه‏ای تحلیل می‏كند تا در جهت تحكیم انگاره‏ها و فرضیات نظریه جدیدش قرار گیرند. نظریه برخورد تمدن‏ها، از بدو انتشار، با واكنش‏های گسترده‏ای در محافل فكری، مذهبی، فرهنگی و سیاسی جهان، روبه‏رو شده است.

منتقدان هانتینگتون، طیف وسیعی را تشكیل می‏دهند. برخی از دولت‏مردان غربی، طرح این‏گونه مسائل را در این مقطع، به لحاظ پیامدهای سیاسی آن، جایز نمی‏دانند و برخی اندیشمندان و روشنفكران محافل سیاسی غرب، آن را طرحی خام می‏پندارند و هانتینگتون را به عنوان عامل پاشیدگی درونی، پوچی اخلاقی و خلأ معنوی جهانِ غرب، متهم می‏سازند و از او می‏خواهند تا برای ترمیم خانه از پای‏بست ویران غرب، چاره‏اندیشی كند. جیمز كورث )James Kurth(، از منتقدانی است كه از هانتینگتون، به دلیل نادیده گرفتن مشكلات داخلی تمدن غرب، انتقاد كرده است.

با وجود انتقادهای گسترده محافل آكادمیك از نظریه برخورد تمدن‏ها، برخی از شخصیت‏های سیاسی و دانشگاهی و همچنین بعضی مراكز مطالعاتی بانفوذ در آمریكا و اروپا، نظریه هانتینگتون را شایسته تأمل یافته، آن را در تحلیل مسائل جاری بین‏المللی، مورد توجه قرار داده‏اند كه از این میان، می‏توان به هشدارهای گراهام فولر، متخصص ارشد سابق امور خاورمیانه سازمان و كارشناس برجسته مركز مطالعاتی راند اشاره كرد. وی در مقاله‏ای با عنوان فراسوی جنگ سرد، می‏نویسد: «جهان، در ورطه یك بحران فرهنگی بی‏سابقه گرفتار شده است. فرضیات برتری فرهنگی غرب، به ویژه در دامن پیكره فرهنگی اسلام و تمدن كنفوسیوسی، به شدت مورد حمله قرار گرفته است و چنان كه سایر نقاط جهان كه از سوی غرب، بی‏ارتباط با منافع غرب تلقی می‏شوند، در جست‏وجوی ایفای نقش بارزتری در صحنه مسائل بین‏المللی باشند. این دو جریان، می‏توانند به دشمنان اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی تبدیل شوند».

هنری كیسینجر نیز معتقد است كه در دنیای بعد از جنگ سرد، شش قدرت جهانی، قدرت‏های برتر خواهند بود كه در درون پنج تمدن بزرگ هستند. كیسینجر گرچه تمام مسائل جهان را در خطوط گسل مورد نظر هانتینگتون، متمركز نمی‏داند، اما با تحلیل وی درباره وضعیت جهان، بعد از جنگ سرد، موافق است.

در مقابل، آن دسته از دولت‏مردان و روشنفكران غیرغربی كه تاریخ جنگ سرد را فراموش نكرده‏اند، طرح مقوله برخورد تمدن‏ها را توطئه حساب شده و خطرناكی می‏دانند كه از تفكرات تفرقه‏افكنانه غرب، نشئت گرفته، با هدف پایمال كردن منافع كشورهای در حال توسعه، ارائه شده است.

هانتینگتون با طرح به موقع این نظریه، موجب شد تا سیاست بین‏المللی، اهداف، تحلیل‏ها و ارزش‏های در حال شكل‏گیری آن، مورد بازاندیشی قرار گیرند و پژوهش‏گران علم روابط بین‏الملل نیز در تحلیل اوضاع جدید جهانی، در صدد ارائه نظریات نو برآیند؛ هر چند كه تاكنون در تلاش برای ارائه جایگزینی برای نظریه هانتینگتون، موفق نبوده‏اند.

با و جود نقدهای متعددی كه درباره نظریه برخورد تمدن‏ها منتشر شده است، هانتینگتون همچنان بر دیدگاه بدبینانه خویش، درباره آینده روابط بین تمدن‏ها، تأكید می‏كند و از شكست دولت - ملت، به عنوان واحد اصلی روابط بین‏الملل، تشدید تنش‏های ناسیونالیستی، گرایش فزاینده به درگیری، افزایش سلاح‏های كشتار جمعی و رشد بی‏نظمی در جهان، سخن می‏گوید. هانتینگتون از رهبران غربی می‏خواهد كه بكوشند تا كیفیت تمدن غربی را بازسازی و نگهبانی نمایند. وی، این مسئولیت را بیش از آن كه متوجه اروپا بداند، متوجه آمریكا می‏داند. از نگاه او، برای حفظ تمدن غربی، تعقیب و تحقق اهداف زیر، اجتناب‏ناپذیر است:

الف) دست‏یابی به همگرایی سیاسی، اقتصادی و نظامی بیشتر و هماهنگ كردن سیاست‏ها، با این هدف كه كشورهای متعلق به تمدن‏های دیگر، اختلافات خود را با كشورهای غربی حل كنند.

ب) پذیرش جایگاه روسیه، به عنوان كشور كانونی آیین ارتودوكسی و یك قدرت محلی عمده، با منافعی مشروع، در حفظ امنیت مرزهای جنوبی خود.

ج) ادغام كشورهای غربی اروپای مركزی در اتحادیه اروپایی و ناتو؛ یعنی كشورهای گروه ویسگراد، جمهوری‏های حوزه بالتیك، اسلوونی و كرواسی.

د) كمك به غربی شدن آمریكای لاتین تا حد امكان و ایجاد پیوندهای نزدیك‏تر بین كشورهای آمریكای لاتین با غرب.

ه) محدود كردن گسترش قدرت نظامی متعارف و غیرمتعارف كشورهای مسلمان و چین.

و) كند كردن شتاب دور شدن ژاپن از غرب و نزدیك شدن این كشور به چین.

ز) حفظ برتری فنی و نظامی غرب بر تمدن‏های دیگر.۴

با تحقق این اهداف كه تحقق بخشی از آنها آغاز شده، دیگر فرهنگ‏ها و تمدن‏ها، باید نابود شوند و یا به اطاعت محض غرب، تن در دهند. فراهم آوردن چنین نظمی، تنها سفیدپوست‏های غربی را شایسته تكریم می‏داند.

● حكومت مستضعفان‏

حكومت اسلامی مستضعفان، ره‏آورد وحی الهی، بعثت انبیا و امامت اولیاست و عقل و فطرت اصیل انسانی، بر آن، مهر تأیید می‏زند. این حكومت، نویددهنده جهانی شدن تمدن اسلامی است. برخی از مهم‏ترین مشخصات این حكومت، عبارتند از:

الف) فطرت‏جویی‏

توحید، نخستین شرط تشرف انسان به اسلام و لازمه ورود به جامعه جهانی اسلام است. یكتاپرستی، نقطه اشتراك همه انسان‏هایی است كه در حكومت مستضعفان، مشاركت می‏ورزند و این، فراگیرترین عامل همگرایی اجتماعی انسان‏ها در این حكومت و در طول تاریخ، به شمار می‏رود. به همین دلیل، خداوند در قرآن می‏فرماید:

«پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار كن. این فطرتی است كه خداوند، انسان‏ها را بر آن آفرید؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اكثر مردم نمی‏دانند».۵

ب) سرانجام‏گرایی‏

عاقبت‏جویی، فرجام‏خواهی و آخرت‏گرایی، دیگر مشخصه این حكومت است و در اندیشه دینی و اسلامی، به عنوان اعتقاد به معاد از آن یاد شده است. تأكید اسلام بر معاد، به منظور تأسیس یك نظام جهانی است تا در كنار اعتقاد به مبدأ، بر سرنوشت‏ساز بودن نقش این باور ( اعتقاد به معاد)، در جهت‏گیری زندگی فردی، جمعی و جهانی، هویدا گردد؛ زیرا چنین اعتقادی، رفتار اجتماعی را متأثر می‏سازد و آن را تحت كنترل در می‏آورد. قرآن كریم در این باره می‏فرماید:

«آیا چنین پنداشتید كه شما را بیهوده آفریده‏ایم و هرگز به سوی ما باز نمی‏گردید»؟۶

۱. The end of history and the last man.

۲. غلام رضا علی بابایی، فرهنگ روابط بین الملل، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران ۱۳۸۳، ص ۵۷.

۳. رامین جهانبگلو، نقد عقل مدرن، فروزان، تهران‏۱۳۸۰، ص ۷۸.

۴. مجتبی امیری، نظریه برخورد تمدن‏ها :هانتینگتون و منتقدانش (تهران : دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۵)ص‏۲۲.

۵. روم، آیه ۳۰.

۶. مؤمنون، آیه ۱۱۵.

۷. نهج البلاغه، خطبه اول.

۸. نهج البلاغه، خطبه ۳.

۹. مؤمنون، آیه ۵۲.

۱۰. الشیخ الشبابخی، نورالابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار(بیروت:الدارالعلمیه، ۱۴۰۵)ص‏۲۰۰.

۱۱. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دارالمعرفه، بیروت ۱۳۰۴، ص ۳۳۶.

۱۲. صافی گلپایگانی، منتخب‏الاثر، ص ۴۷۴.

۱۳. محمد محمدی ری شهری، میزان الحكمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، دارالحدیث، قم ۱۳۷۹، ص ۱۸۷.

۱۴. همان.

۱۵. عبدالقیوم سجادی، اسلام و جهانی شدن، ص ۳۱۶.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.