جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

اسطوره یی در انسانیت ورزی با دشمن


اسطوره یی در انسانیت ورزی با دشمن

نگاهی به منش اخلاقی شهید حسن باقری

جنگ ما دو چهره دارد؛ چهره عملیات و تیر و ترکش و خون و چهره آدم هایش که محل تجلی جنبه های انسانی و اخلاقی جنگ است. از این رو شناخت عمیق این جنگ هشت ساله، به شناخت آدم هایش نیز گره خورده است. بی تردید غفلت از این بعد، مغفول نهادن بعدی ژرف و شگرف از دفاع هشت ساله است. بحق جنبه های انسانی و اخلاقی و فرهنگی بچه های جنگ شنیدنی و خواندنی و دیدنی است.

نیم نگاهی به عکس ها و فیلم های مستند بازمانده از دوران جنگ نشان می دهد بچه های ما در لحظات فارغ از درگیری و کارزار، یا بر سر سجاده نیایش و عشق و اشک بوده اند یا در گوشه خلوت خواندن و نوشتن یا در بوته زارها، غرقه و جذبه تاملات و... و یک مقایسه متقابل با فیلم های مستند و عکس های بازمانده از سایر جنگ ها نمایان می سازد که مردان میدان نبرد ما، مردان ستیزه گر و ستیزه جو و ستیزه خو نبوده اند ولیک، آنچه آنها را به کارزار کشانده، ضرورت دفاع از تمامیت ارضی و حفظ دین و ناموس از خطر غارت غارتگرانی بوده که بی پروا چنگ و ناخن از پنجول طمع و هوس برون کرده و ترحم و جوانمردی را خارج از مرزهای جغرافیایی خود نمی شناختند.

این قلم سعی بر آن دارد که همراه با شهید حسن باقری به لایه های انسانی جنگ هشت ساله این بوم و بر نقب زند و گامی هر چند کوچک اما به عشق در جهت بازنمایی دوباره حقایق انسانی که در پس پرده مفهوم و ماهیت جنگ و خشونت مستور است، بردارد. به حقیقت انسان های بارور و عمیق، ستاره های درخشان و راهنمای منظومه معرفت و اخلاق هر جامعه ، و هم به تمام قامت، پاسخ سوال های مطرح روزگار خود و راه های برون رفت از بحران و بن بست هایی هستند که اجتماع در چنبره آن گرفتار آمده است. برای شناخت حسن باقری باید نوع برخوردش با دشمن متجاوز را شناخت. بنابراین برای تامین این غرض، می توانیم نقطه عزیمت این نوشتار را بحث عناصر مقابل حکومت و سرزمین قرار دهیم. می دانیم حکومت و سرزمین دو نقطه مقابل دارد؛ دشمنان و مخالفان.

مخالفان نقطه مقابل حکومت و دشمنان نقطه مقابل توامان حکومت و سرزمین هستند و البته از نظر دور نداریم که حکم این دو لزوماً بر هم منطبق نیست. سخن را از مخالف آغاز کنیم. می توانیم گفت مخالف فرد یا گروهی است که نوع قرائت و فهمش از حقایق و اصول بنیادین مشترک در مقابل نوع قرائت و فهم حاکمیت است و هم مبتنی بر این نوع فهم، در مسیر نقد و ارزیابی حکومت گام می زند و مرکز ثقل مساعی اش اینکه در نهایت نوع تلقی خاص خود را که صائب تر و باصلابت تر می داند، جایگزین ایده حاکمان کند.

نکته مهم در رابطه با مخالف اینکه از آنجا که مخالف همگام با حکومت بر اصول و ارزش های بنیادین وفاق و اتفاق دارد، لزوماً دشمن نیست. بنابراین عقلانیت سیاسی حکم می کند که با مخالف می توان بر سر میز مناظره نشست و گفت وگو کرد. و این گفت وگو می تواند بر مدار منطق و استدلال و متقاعد کردن متقابل بچرخد و در این چرخش، البته راه به سوی دگرگونی باز می شود.

دگرگونی نیز در تغییر اندیشه ها و ایده ها و الگوهای نوین پدیدار می شود و نهایتاً این فضای نوظهور، محل تعادل در تعارضات می شود و راه ورود دوباره به اتمسفر یکپارچگی و یگانگی گشوده می شود و با تزریق این ایده ها و الگوهای متعادل به اجتماع، جامعه یک گام به پیش می نهد و اینچنین تضاد و تقابل و تغییر، برکات خود را بر زمین می گذارد. اما قصه دشمن به لحاظ مفهوم و مصداق قصه دیگری است. همچنان که گفته شد، دشمن هم در نقطه نفی بنیادین حکومت و هم در نقطه نفی سرزمین ایستاده است. دشمن نابودگر است؛ نابودی حکومت و ارزش های اصیل و ریشه دار و مورد وفاق را از طریق برکندن و نابودی سرزمین و هویت و استقلال آن را از طریق تصاحب نشانه رفته است و به غایت می کوشد تیر رها کرده از چله بر هدف بنشیند.

حکم عقلانیت عملی در رویارویی با دشمن، تیغ آخته از نیام است و حس ناسیونالیستی و قوم مداری نیز به مدد این مهم می شتابد. سوال این است؛ آیا می توان با دشمن نابودگر نیز انسانیت ورزید و کینه توز نبود و در برابر او عواطف انسانی را تعطیل و تعلیق نکرد؟ دشمنی دیو و ددمنش که شاهد ارتکاب جنایات فجیع او در خرمشهر و... بوده ایم. آیا انسانیت ورزی با دشمن در دل خود پارادوکسیکال نیست؟ پارادوکس اینجاست که رحمت و رافت و شفقت ورزی با دشمن فرصتی می سازد که خصم چنگال هایش را برنده تر و در میدان نبرد بر جان فروتر کند. حتی شهید پیچک نیز پارادوکس انسانیت ورزی با خصم را در درون خود به خوبی حس می کرده است. پیچک تناقضات درونی را با امام(ره) در میان می گذارد که روایت دلنشین آن در سطور آتی خواهد آمد.

این نوشتار در حد بضاعت ناچیز، پاسخ به این سوال را در سرگذشت ممتاز سردار شهید حسن باقری می جوید. به راستی پاسخ به این سوال، گامی بلند در جهت شناخت حسن باقری است. حقیقت این است که این پارادوکس فقط در محاسبات خدایی- انسانی سرشت روحی آدمی قابل طرح و حل است.

جنگ و دشمن در شبکه مناسبات خدایی روح انسان های بزرگ چهره عوض می کند و ابعاد دیگری به خود می گیرد و شهید باقری محل ظهور این حقیقت است. این سردار بزرگ، هم با دشمن بعثی جنگیده است و هم به طرز خلاقی رفتار انسانی را تعطیل نکرده است. او معنای انسان بودن و انسانی بودن را نه در کنار خانواده و دوست و مرزهای جغرافیایی خودی که با دشمن تجاوزگر ترحم نشناس نیز به نمایش گذاشته است. به راستی وجود شهید باقری، محل تقاطع آسمان و زمین، دوست و دشمن، خودی و غیرخودی و موافق و مخالف است. شکوهی که عشق می آفریند تماشایی است و هر انسانی را که اندک حظی از آدمیت دارد به کرنش وامی دارد. این نقطه عزیمتی است در برگرفتن سرمشق و تمرین مشق حق جویان اکنونیان و آیندگان. و این از مهم ترین نکات گفتنی شخصیت این فرمانده فرزانه است که بر تارک تاریخ دفاع هشت ساله ایران زمین می درخشد.

درباره نوع برخورد حسن باقری با اسرا و مجروحان دشمن، سخنان گوهر معانی، بسیار است. شهید باقری در این زمینه کارنامه یی ویژه و منحصر به فرد دارد. ما این مبحث را به سخنان سردار فتح الله جعفری از یاران و همرزمان شهید باقری و مسوول ستاد نشر آثار و احیای اندیشه های شهید حسن باقری مستند می کنیم.

از اینجا شروع کنیم که رفتار انسانی با اسیر سرلوحه و دستور کار اخلاقی سردار باقری بوده است. او کین آختن و عقده گشایی نسبت به اسیر را که به علت تجاوز و نابودگری اش در احساس و اذهان طبیعی می نماید ، برنمی تافته و با چنین برخوردهایی نیز به شدت برخورد داشته است. وی کشتن اسیر را قتل نفس و مرتکب را مستحق مجازات می دانست که باید توسط مراجع ذی صلاح مورد رسیدگی واقع شود. (مصاحبه سردار فتح الله جعفری) در مرام انسانی و اخلاقی او رفتاری که شخصیت اسیر را بشکند، مشاهده نشده است. رفتارهای غیرانسانی با اسیر به شدت مورد توبیخ وی واقع می شده است. در فرهنگنامه او، نسبت به سلوک با اسرا، واژه های قتل و گرسنگی و تشنگی و شکنجه و بیگاری و... مجال عرض اندام نیافت. (همان) در حالی که در اکثر جنگ های دوران، رفتارهایی معمول و توجیه شده است.

دستور مدارا و توزیع غذا و مجال استراحت نسبت به اسرا از نوع برخوردهای معمول و معروف وی بوده است. شگفتی های رفتار انسانی شهید باقری تا آنجا امتداد داشته که برخی از اسرایی که دارای شرایط خاصی بودند، آزاد می شدند. از جانب وی قلم و دفتر یادداشت در اختیار اسیران قرار می گرفت تا هر آنکه متمایل به نوشتن بود بتواند خاطرات و خلوت هایش را مکتوب کند و هم، تا حد ممکن، امکان ارتباط تلفنی اسرای بلندپایه ارتش عراق با خانواده هایشان تدارک دیده می شد. (همان) نکته بعد توجه به نحوه سلوک شهید باقری با مجروحان است. وی مجروح دشمن را قبل از اینکه دشمن بیابد، انسان مجروحی نیازمند مداوا و دلجویی می یافت.

وی هیچ گاه در انتقال و درمان مجروحان خودی و خصم تفاوت و تقدم و تاخر روا نمی داشت. در درگیری های سنگین آزاد سازی خرمشهر که آمار مجروحان هر دو طرف بالا و امکان ورود آمبولانس به منطقه درگیری هم منتفی بوده است، به دستور وی انتقال توامان مجروحان طرفین در یک زمان با برانکارد صورت می گیرد. ایشان همواره فرماند هان تحت امرش را به رفتار بدون اولویت با مجروحان خودی و دشمن سفارش و تاکید داشته است. (همان) همچنین مناطقی که مقرر بوده با قبضه های خمپاره انداز مورد هدف قرار گیرد به دقت از سوی این فرمانده رشید مورد کنجکاوی قرار می گرفت که مبادا محل استقرار غیرنظامیان نیز باشد. دامنه رفتارهای انسانی شهید باقری کشته های برجامانده متجاوزین بعثی را نیز دربرمی گرفت. وی طرح و اجرای قبرستان متجاوزین بعثی را تدارک دید و تدفین اجساد عراقی را با مشخصات هر یک در دستور کار نیروهایش قرار داد. (همان) اما قصه روح خدایی حسن باقری به اینجا محدود و مختوم نبود. برای شناخت عمیق تر شهید باقری باید به نمونه های دیگری چنگ بزنیم.

همچنان که اشارت رفت، شهید پیچک نیز- مطابق با آنچه که در پاره یی خاطرات مضبوط است- گرفتار تناقض انسانیت با دشمن بوده و البته این تنافض را با امام(ره) در میان نهاده است. (مصاحبه با علیرضا پیچک، برادر شهید پیچک) وی دریافته است که نگاه انسانی به جنگ از دغدغه های اساسی امام(ره) نیز بوده است. شهید پیچک قادر بوده است برخی از نیروهای خصم را که در عقبه های تدارکاتی مشغول امور شخصی خود بوده اند، مورد هدف قرار دهد اما این شیوه برخورد با عدو با روحیات انسانی و جوانمردانه وی موافق نمی افتاده است. عجبا، امام(ره) ضمن تایید این احساس انسانی شهید پیچک، این نحوه برخورد با خصم را نهی و استدلال کرده است که از کجا که تمام این جماعت نقش و سهم فعالی در پیشبرد جنگ و جنگ افروزی دارند. (مصاحبه با علیرضا پیچک، برادر شهید پیچک) عجبا، که این حدس - مطابق با پاره یی از خاطرات مکتوب و مضبوط- چه انطباقی با واقعیت داشته است.

شهید محمدابراهیم همتی فرمانده ناوچه پیکان و فرمانده عملیات مروارید مورخه ۷ آذرماه ۱۳۵۹ نیروی دریایی از دیگر دلیرمردان این جرگه است؛ فرمانده یی شجاع که هر آن نیروی تحت امرش را که سر سودای درگیری با دشمن نداشت، ترک ناو می داده است. وی پروای خون و موج و غرق شدن نداشت. در بیان شجاعت و بزرگواری این فرمانده آزاده، باید گفت این نکته بس، که وی می توانست طناب نجات بالگردی را که به قصد نجات وی بر فراز غرقگاه ناوچه پیکان به پرواز آمده بود، دریابد و سلامت خویش را از آن معرکه غرقاب تامین کند اما چنین نکرد و در کنار یاران همرزمش با ناوچه در قعر آب های خلیج فارس، در آغوش نوازشگر و خریدار خدا آرام گرفت.

او نیز به کرامت انسانی قائل بود و همواره نسبت به نیروهای دشمن که اسیر آب و ظلمت بودند، امان می داد و نیز سرنشینان ناوچه های تحت تعقیب خود را- که در آخرین تقلاهای گریز بودند- پیش از نشانه روی و انهدام هشدار ترک ناو می داد. نیز مواد غذایی را که جیره یاران بود در اختیار اسرایی قرار می داد که تا دقایقی پیش دهنه توپ و موشک انداز ناوچه هایشان را در جهت انهدام ناوچه پیکان نشانه رفته بودند. (مصاحبه با بهروز شیرین زاده، از یاران و بازماند گان ناوچه پیکان در عملیات مروارید) در جنگ ایران زمین، شعاع انسانیت ورزی، چهارپایان خصم را نیز در برمی گرفت.

در ارتفاعات قلاویزان که نیروهای خودی و دشمن درگیر بوده اند، استری آموزش دیده، آب و آذوقه دشمن را از مسیری خاص و هموار و هم در تیررس نیروهای خودی به دشمن می رساند، عجبا که تا پایان درگیری های ارتفاعات قلاویزان، هیچ گاه مورد هدف رزمندگان خودی قرار نگرفت. به راستی چرا؟ (مصطفی رحیمی از بازماندگان هشت سال دفاع مقدس، خاطرات شفاهی) این نمونه ها در جبهه های ما نشان می دهد که سخن از انسانیت ورزی با دشمن سخن از امری بی سابقه و بدیع نیست و آنچه بدیع است، نوع سلوک شهید باقری در معرکه نبرد مستقیم با دشمن است. وی در انسانیت با خصم گام را از همرزمان فراتر نهاد و شعاع آن را به میادین درگیری نیز گستراند. این سردار بزرگ به طور عملی در کارزار مستقیم نیز نشان داد که سرشت انسانی آدمی چگونه پارادوکس همنوایی و همراهی با عدو را از میان برمی دارد.

شرح و تبیین این مهم، به تمامت، گوهری است که این سطور پایانی در تعقیب آن است. شرح این فراز این گونه بیاغازیم که شهید باقری کشتن دشمن را تجویز نمی کرد و اساساً از خونریزی اکراه داشت. در ادبیات وی واژگان خونریزی و کشتار و نابود کردن و انتقام و قتل واژه هایی پرکاربرد و تعیین کننده نبوده است و واژه انهدام دشمن نیز تعریف خاصی داشته که از عمق روح او شکل و اثر پذیرفته است. وی طرح نابودی دشمن را فقط در شرایطی خاص تعقیب می کرد. سند این مدعا در نحوه طراحی های عملیاتی او نهفته است.

می دانیم که وی طراح برخی عملیات های مهم و بزرگ در جنگ بود. عجبا که وی، نحوه درگیری با دشمن را هم در کادر انسانیت طراحی می کرد. به این طریق در تمام عملیات هایی که او طراح آن بود، طراحی اش حول محور محاصره کردن و دور زدن و به اسارت درآوردن نیروهای دشمن چرخ می زده است. (همان) این گونه طراحی از آن رو بوده که از کشتار و خونریزی مانع آید و این همان تعریف واژه انهدام دشمن در ادبیات جنگ اوست. طراحی های این سردار فرزانه جز در مواردی معدود به درگیری های خونین منجر نبود. لذا می بینیم طراحی عملیات فتح المبین به گونه یی است که اصل بر انسداد تنگه ها است. تنگه عین خوش، تنگه رقابیه و تنگه برغازه مسدود می شود و اینچنین دشمن در حلقه محاصره می افتد. در درگیری های سایت هم با بسته شدن عقبه ها، دشمن دور می خورد و در تور اسارت می غلتد. تن دادن به درگیری های خونین، نظیر طرح آزاد سازی خرمشهر، آخرین تیر کمانش در جنگ بوده است. در عین حال، در درگیری های سنگین آزاد سازی خرمشهر، مشاهده می کنیم به محض اینکه شهر به محاصره نیروهای خودی می افتد و سقوط متجاوزان قطعی می شود، وی بدون درنگ دستور آتش بس توپخانه را صادر می کند و در توجیه آن استدلال می کند که تا ساعاتی دیگر، همه نیروهای دشمن اشغالگر خرمشهر، اسیر ما هستند، در نتیجه، به کشتار نیازی نیست. (همان) این است راز تقدس جنگ هشت ساله این آب و خاک.

اینجاست محل تماشای الگوی رافت اسلامی و نفی خشونت و لطافت روحی که دین در پی احیا و تحقق آن است. در یک کلام و کلمه، شهید حسن باقری الگو و محک امروزیان در نوع برخورد با مخالف و دشمن است. ریشه و عقبه این نوع سلوک به خدا بازمی گردد. کلیدی که راز این نوع سلوک را می گشاید، مدلول نفخه فیه من روحی است؛ خدایی که وجود انسان را به گونه خویش طراحی کرده است و فعل خیرات را بر روح آدمی وحی کرده است. (قرآن کریم) جنگ و خشونت در ساحت انسانی روح حسن باقری استحاله شده است. سردار حسن باقری کاریز این کویر، لطافت این خشونت و گنج پنهان آوار جنگ است.

بحق سرگذشت این سردار بزرگ مستعد آموختن درس های بزرگ است. سرگذشت و سرنوشت حسن باقری آشکار می سازد که فقط نفس و هوس نیست که عقل و ذهن را تسخیر می کند و در جهت خویش می راند، بل، انسانیت بارور نیز چنین خاصیتی دارد و می تواند چنین کند.

حسن باقری می آموزد که هر کسی که انسانیت در او بارور است باید تمام استعداد و خلاقیت و ابتکار و هوشمندی و زیرکی و شجاعت وجودش را در جهت آن به کار گیرد. همچنان که وی چنین کرد. این سردار بزرگ نشان داد که چگونه جنگ هم می تواند گلستان انسانی خویش را بیابد. او نمایاند که جنگ و خشونت نیز می تواند در انسانیت آدمی استحاله شود و ابعاد دیگری به خود بگیرد. این فرمانده فرزانه آموخت که آنچه به نام رحمت خداوندی در سرشت آدمی است چگونه سایه سنگینش را بر سر دشمن نابودگر هم می گسترد. تجلیات روحی حسن باقری در برابر خصم، نمایشگر بعدی عظیم و عمیق از روحیات مردان جهادگر ما در میدان نبرد است. این است آن حقیقتی که تمایز جنگ ما را رقم زده است. آنچه گفته آمد، آشکار می سازد که انسانیت با دشمن پارادوکسیکال نیست و در افق سرشت انسانی-خدایی آدمی قابل حل است و حسن باقری تجلیگاه آن است. این مقال را با این قال به پایان بریم که سردار شهید حسن باقری نه یک شخص که یک نشانه است؛ نشانه یی از یک حقیقت بزرگ و متعالی. و تو حقیقت را به خاطر بسپار که حامل حقیقت فانی است.

جابر عظیمی



همچنین مشاهده کنید