جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آیا جامعه ایران پیرامونی است


آیا جامعه ایران پیرامونی است

تاکنون چنین پنداشته می شد حداقل برای اکثریت کسانی که ایده مارکسیستی داشته اند و دارند که در ایران هم چهار نظام فرماسیون اقتصادی اجتماعی وجود داشته است

تاکنون چنین پنداشته می‌شد (حداقل برای اکثریت کسانی که ایده مارکسیستی داشته‌اند و دارند)‌ که در ایران هم چهار نظام (فرماسیون) اقتصادی- اجتماعی وجود داشته است. اما با تحقیقات و بررسی‌هایی که بر روی نظریه «شیوه تولید آسیایی مارکس» اخیرا انجام داده‌‌اند و پژوهش‌ها و کوشش‌هایی که آقای دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان در کتاب‌های «دولت و جامعه ایران» و «اقتصاد سیاسی»‌به‌طور اخص بر روی ایران صورت د‌اده‌اند، می‌توان چنین نتیجه گرفت که در ایران، هیچگاه نظام برده‌برداری وجود نداشته‌ است. اگر نظام برده‌داری را، همچون نظام روم باستان، نظام استثمار فرد از فرد بدانیم که در آن برده به‌عنوان ابزار تولید مورد معامله قرار می‌گرفته است، در ایران ما شاهد چنین چیزی نبوده‌ایم. در ایران، استثمار انسان از انسان، به شکل فرد از فرد انجام نگرفته است. اما بوده است که یک اجتماع، اجتماع دیگر را استثمار کرده. یک قبیله قبیله دیگر را استثمار کرده است. مارکس این پدیده را تحت عنوان «برده‌سازی عمومی» نام برده است. این نوع استثمار تفاوت‌هایی با استثمار نظام برده‌داری دارد که همین تفاوت‌های اساسی باعث آن شده که آزادی فردی شخص در ایران تقریبا باقی بماند.

یعنی در حالی‌که یک اجتماع، اجتماع دیگر را استثمار می‌کرده، اما در داخل جمع آزادی داشته است. در واقع یک اجتماع اجبارا می‌پذیرفته است که برای یک اجتماع دیگر راهسازی کند، پل‌سازی کند، دیوار قلعه و شهر بکشد، خندق حفر کند و... که این اجبار به علت شکست آن اجتماع در جنگ بوده است.

اجتماع پیروز در جنگ، از کارهای عمومی که برده‌ها (اسیران جنگی) انجام می‌داده‌اند استفاده می‌کرده‌اند، اما این برده‌ها به مالکیت فردی اشخاص درنمی‌آمده‌اند.

و به‌عنوان ابزار تولید، صاحب و مالک پیدا نمی‌کرده‌اند و خود همین مسئله باعث عدم گسترش مالکیت فردی و عدم گسترش تجارت کالایی و نهایتا باعث توقف نسبی این جوامع و عدم تحول‌شان منجر می‌گردد.

در ایران، بردگی و بندگی به‌صورت نتیجه‌های جنگ و پیروزی ظاهر، و برده و بنده ثروت اجتماع محسوب می‌شده‌اند؛ که شاید بتوان این سیستم را مالکیت (گروه- قبیله‌ای) نامید. اجتماعات عالی مقامات قبیله‌ای از برده در کارهای عمومی استفاده می‌کرده‌اند، مارکس شیوه تولید آسیایی را برای همین نظامات طرح کرد.

اجتماع ایران از این کارهای عمومی انجام شده استفاده می‌کردند (کاری که امروز در کشورهای پیرامونی و حتی سرمایه‌داری مرکزی، دولت‌‌ها انجام می‌دهند تا در جهت رشد اقتصادی و شکوفایی تولید نقش داشته باشند).

در واقع تضاد اساسی در شیوه تولید آسیایی، تضاد بافت‌های اجتماعی با بافت‌های طبقاتی بوده است و به همین دلیل است (شاید که) جامعه فئودالی ایران از نابودی نظام برده‌داری به‌وجود نیامده است. بلکه از درون نظام غیرطبقاتی و متوسط روسای قبایل و مقامات اجتماعی آن زمان طی یک پروسه زمانی طولانی، سر بیرون آورده است. البته هستند کسانی که نظرات مخالف این نظریه را دارا هستند و این اندیشمندان کنیزداری را در ایران همزاد نظام برده‌داری بدانند. اما حقیقت غیر از این است. کنیز و غلام در جهت ارائه خدمات به یک فرد یا یک خانواده بوده است و نمی‌توانسته در چنین حالتی نقش ابزار تولید را ایفا کند. بدین صورت بر خلاف نظام فئودالی اروپا که با انهدام انقلابی نظام برده‌داری روم باستان، موجودیت خود را اعلام کرد که باعث رشد تولید کالایی در اروپا گردید، اما نظام فئودالی در ایران، بسیار آرام شکل گرفت؛ چراکه نیروی مخالف و عمده‌ای بر سر راه نداشت. لذا بر خلاف اروپا، این نوع تغییر و تحول آرام، مانع پیدایش شیوه تولید کالایی گردید، حتی آن را محدود کرد و همین عملکردها مانع از پیدایش انباشت سرمایه در نظام فئودالی و مانع از پیروزی سرمایه‌داری در ایران گردید. به‌طور خلاصه می‌توان گفت: مهم‌ترین اختلافات فئودالیته اروپایی با فئودالیته شیوه تولید آسیایی در موارد زیر است:

-‌ فئودالیسم اروپا از انهدام نظام برده‌داری به‌وجود می‌آید که باعث رشد تولید کالایی می‌گردد.

-‌ فئودالیسم ایران از بطن شیوه تولید آسیایی به‌وجود می‌آید که تولید کالایی را محدود می‌کند.

-‌ در فئودالیسم اروپا مالکیت بر زمین و مالکیت بر ارث (حتی ارثی بودن نظام سلطنتی) بسیار محترم و شدیدا حفاظت می‌شده است.

-‌ در فئودالیسم ایران، مالیک در ید قدرت شاه بود. به هرکس می‌خواست می‌بخشید و از هرکس می‌خواست می‌گرفت. در ایران همه رعیت و فرمانبردار شاه بودند.

-‌ در فئودالیسم اروپا رابطه و مناسبات حقوقی محکمی بین دولت و مردم وجود داشت.

-‌ در فئودالیسم ایران، همه در مقابل شاه یکسانند. شاه هر لحظه اراده کند، می‌تواند هست و نیست یک شخص را اگرچه صدراعظم باشد، بگیرد و به‌یک رعیت پایین‌دستی ببخشد. ضرب‌المثل معروف «ظلم بالسویه عین عدل است» از همین روابط ساخته شده است.

-‌ در فئودالیسم اروپا، دولت همواره از یک پایگاه طبقاتی مستحکم برخوردار بوده است، به‌طوری که شاه در اروپا قادر به همه کارها نبوده و اگر هم خلاف سنت و منافع طبقاتی حرکت می‌کرده است، فورا او را به محاکمه می‌کشیده‌اند.

-‌ در فئودالیسم ایران، دولت هیچگاه پایگاه طبقاتی یک طبقه خاص نبوده است و همواره دولت در برابر مردم قرار داشته است.

در ایران بر خلاف اروپا، طبقات وابسته و متکی به دولت هستند، دولت خودش مالک کل و استثمارگر کل است. رای دولت قانون است. بخش‌های بزرگی از زمین‌ها متعلق به دولت بوده و بخش‌های دیگری از زمین‌ها هم به اداره دولت به زمینداران واگذار می‌شده است (روش اقطاع‌داری).

مالک هیچ ارزش و احترامی نزد حاکم نداشت. هیچ امنیتی نداشت.

پیشه‌ور و تاجر و رعیت همه یکسان و بی‌ارزش بودند. تمامی تصمیمات را دولت می‌گرفت و طبقات و گروه‌ها هم نقش و وظیفه‌ای در قبال دولت احساس نمی‌کردند. استبداد آسیایی از همین مسائل سرچشمه گرفته است.

و هنگامی که دولت به مردم نیاز داشت، مردم نه‌تنها دولت را یاری نمی‌کردند بلکه در جنگ‌های خارجی اکثرا طرف خارجی را می‌گرفتند.

استبداد دولت فئودالی در ایران محدود به طبقات و قانون و رای نبود و نیست. گرچه دیکتاتوری به طبقات حاکم، متکی است. در استبداد ایرانی، این به‌صورت معکوس درآمده است.

● «نگاهی به اقتصاد فئودالی ایران»

در اروپا، در دل فئودالیسم متمرکز و مناسبات منسجم آن، مرکزی به‌وجود آمد که پیشه‌وران و صنعتگرانی را در خود جمع کرد که اینان با تولید کالای صنعتی خودشان به تولید فئودالیسم و توسعه آن کمک زیادی کردند. این مراکز را به دلیل اینکه نسبت به روستاها، از امکانات خدمات بیشتری برخوردار شده بودند، بورگ Boorg می‌نامیدند. بورگ هم به معنی شهر است هم به نوعی به معنی همشهری. واژه بورگ از همین کلمه و از همین مراکز به‌وجود آمده است. بورژوا کسی بود که تعلق به این مراکز داشت و نوع زندگیش نسبت به نوع زندگی فئودالی متفاوت شده بود. در حقیقت بورژواها بخشی از قالب‌های سنتی را شکسته و مناسبات جدیدی را جایگزین آن کرده بودند.

در واقع اولین سرچشمه‌های انباشت سرمایه، در درون نظام فئودالی بدین شکل صورت گرفت. به تدریج این بورژواها بیشتر و بزرگ‌تر شدند، و هنگامی که فئودالیسم به عنوان مانعی جدید بر سر راهشان قرار گرفتند درگیری‌ها شدید شد تا نهایتا با انقلاب‌های متعدد بورژوا دموکراتیک، نظام فئودالی توسط نظام جدید سرمایه‌داری یا بورژوازی، برچیده شد.

این فئودالیسم که از درون مناسبات خویش چنین پدیده‌هایی را بیرون داد، با فئودالیسم ایران متفاوت بود.

فئودالیسم ایران متمرکز نبود. ایران همواره در طول قرن‌های گذشته، از کمبود آب رنج برده است. کشاورز و دهقان ایرانی، هیچگاه وابستگی به زمین پیدا نکرد چون زمین به وفور پیدا می‌شد اما آب نبود. آب پراکنده بود. در ایران بیشتر نزاع‌ها و درگیری‌ها، بر سر آب بوده است، کمتر موردی در آن زمان می‌توان پیدا کرد که بر سر زمین دعوا شده باشد.

پراکندگی آب، باعث پراکندگی تولید فئودالی یا ارباب- رعیتی شده بود. این پدیده،‌ پدیده دیگری را به‌وجود آورد که در زندگی اجتماعی ایرانیان بسیار تاثیرگذار بوده است؛ کوچ‌نشینی، چادرنشینی،‌ عشایر و ایلی، زندگی عشایری، نوعی فئودالیسم عقب‌مانده قبیله‌ای است که شرایط زیست‌محیطی باعث چنین روندی شده است.

اما این فئودالیسم در زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران بسیار پررنگ ظاهر شد و برخلاف اروپا که حکومت‌های فئودالی عمری بسیار طولانی داشتند در ایران ایل‌نشینان هریک چند صباحی بر اریکه قدرت نشستند اما چون از طرف طبقه فئودال به‌طور کلی و متمرکز حمایت نمی‌شدند توسط ایل دیگری سرنگون می‌شدند، افشاریه،‌ زندیه، قاجاریه و...

فئودالیسم ایران، مانند رعیت ایران، از استبداد شاه و حکومت آن رنج می‌برد، امنیت نداشت، نه امنیت جانی و نه امنیت مالی، دلهره داشت، می‌ترسید، هیچ مناسبات حقوقی وجود نداشت. همه چیز در وجود شاه خلاصه می‌شد. روسای ایل‌ها، با نفوذی که در دستگاه حاکمه پیدا می‌کردند، می‌توانستند بخش‌های وسیعی از خاک مناطق کشاورزی را از آن خود کنند و هم‌اینان بودند که با گرفتن بهره مالکانه سنگین، هم خزانه دولت را پر می‌کردند و هم جیب خودشان را. اما این ضیافت طولانی نبود، چون به محض اینکه رئیس یک ایل دیگر به قدرت می‌رسید، زمین‌ها پس گرفته و به دیگری سپرده می‌شد.

فئودالیسم ایران، با قهر بر سر کار آمده و با قهر و قدرت بیشتری از کار برکنار می‌شود. به همین دلیل، هیچ رئیس دولتی در ایران، خواب آرامش را ندیده است و همیشه منتظر توطئه‌های اطرافیان خود بوده‌ است. چه بسیار پادشاهانی که نزدیکان خود را قتل عام کردند. چه بسیار پادشاهانی که چشم وزیر، وکیل و حتی فرزندان خود را، به‌خاطر حفظ قدرت، از کاسه درآوردند. پس:

فئودالیسم استبدادی ایران، تداوم نداشت، از ویژگی‌های نظام استبدادی ایران همین عدم تداوم بود. این باعث می‌شد که چشم‌اندازی از آینده قابل پیش‌بینی نباشد. آقای کاتوزیان به‌درستی مطرح می‌کند: «از ویژگی‌های مهم نظام‌های استبدادی ایران، عدم تداوم، نبودن چشم‌انداز و غیرقابل پیش‌بینی بودن شدید و غیرعادی بودن شرایط آینده و در نتیجه ناامنی بسیار عمیقی که در فرد و اجتماع مشاهده می‌شود، به‌خاطر قدرت نامحدود دولت و ضعف‌های نهادهای اجتماعی و طبقاتی، هر حادثه‌ای، هر تغییری و هر توفیقی و هر شکستی ممکن است.» (اقتصاد سیاسی ایران اثر محمدعلی همایون کاتوزیان).

فئودالیسم ایران هیچگاه پایگاه طبقاتی یک طبقه خاص نبوده است و به نوعی می‌توان گفت که دولت‌ها همواره در برابر مردم قرار داشته‌اند؛ مردمی که به گروه‌های مختلف نژادی، زبانی، حرفه‌ای، درآمدی و طبقاتی تقسیم می‌شده‌اند.

نظام فئودالی استبدادی ایران، سازمان مذهبی مانند آنچه در اروپا وجود داشته است نداشته، و مذهب شیعه با تاثیراتی که از مرام‌های اشتراکی مسلک (مزدک) گرفته بود، همواره بر پایه مخالفت و معاضدت با دولت بوده است.

نظام فئودالی استبدادی ایران، خودکامه بود. به معنی واقعی کلمه، مالکیت خصوصی را محترم نمی‌شمرد. بلکه این امتیاز و وابستگی به دولت بود که محترم شمرده می‌شد. این محترم نبودن مالکیت خصوصی یا قانونمند نبودن آن، باعث آن می‌شد که دولت وابستگی به طبقه خاصی نداشته باشد؛ یعنی دولتی فراطبقاتی و درست به همین دلیل است که دولت همه حقوق و آزادی‌ها را به انحصار خود در‌می‌آورد. پس جامعه هیچگونه حقوقی نداشت جز اراده خودکامه دولت و این عامل بسیار مهم و اساسی عدم تحول جامعه ایران به یک جامعه صنعتی است.

از سوی دیگر، پادشاهان قاجار که نمایندگان سیاسی قدرت فئودالیسم بودند، با عیاشی‌ها و خوشگذرانی‌های بیش از حد، دائم در مضیقه‌های مالی قرار می‌گرفتند و به‌خاطر خلاصی از این وضعیت، دست‌شان به سوی امپریالیست‌های روس و انگلیس دراز بود. تقاضای وام می‌کردند و در ازای وام و وثیقه آن، چیزهایی از قبیل امتیازات گمرکی و لغو تعرفه‌های محصولات وارداتی داده می‌شد. این نوع برخورد باعث ورود کالاهای امپریالیستی به داخل کشور شد. کالاهای امپریالیستی به دلیل مرغوبیت نسبت به جنس مشابه ایران و ارزان‌تر به دلیل لغو تعرفه گمرکی، راحت‌تر از طرف مردم مورد پذیرش قرار گرفت. در نتیجه فرصت یک رقابت مساوی به کالاهای داخلی داده نمی‌شد. پس تولید‌کنندگان داخلی شروع به ورشکست کردن و از گردونه تولید خارج شدن، می‌کردند.

باز مزید بر این عوامل، سلطه مطلق قاجاریه و گرفتن هرگونه امنیتی از سرمایه و صاحبان آن، از عوامل دیگری بود که باعث عقب‌ماندگی سرمایه صنعتی از دیگر کشورهای صنعتی پیشرفته گردیده است.

و ناگفته نماند که همین شرایط، از عواملی است که انقلاب مشروطیت را پیش انداخت. در دو قرن ۱۹ و ۲۰ در ایران شاهد حوادث و اتفاقات بی‌شماری هستیم که در تاریخ کهن ایران، نظیر آن دیده نشده است، جنبش‌ها و حوادث انقلابی مانند جنبش بابی، جنبش روشنفکری،‌ جنبش تنباکو و انقلاب مشروطیت،‌ جنبش رهایی‌بخش شمال ایران، جنبش ملی‌کردن صنعت نفت و...

در این دوران است که جنبش توده‌ای گسترش می‌یابد و ده‌ها سازمان سیاسی مخفی و آشکار و ده‌ها چهره برخاسته از میان خلق را عرضه می‌دارد. میرزا صالح، سیدجمال‌، ملکم‌خان، دهخدا، صوراسرافیل،‌ ستارخان، باقرخان، حیدرخان، عمواغلی، خیابانی،‌ پسیان، کوچک‌خان، ارانی، کسروی، روزبه، جزنی و... و بسیاری دیگر از نظایر آنها را تنها در تاریخ مقاومت ایرانیان در دوره امویان و عباسیان می‌توان یافت. در همین دوران است که محققانی مانند احمد کسروی، عباس اقبال‌آشتیانی، فریدون آدمیت، مکی، رائین و... آثار گرانبهایی عرضه داشته‌اند.

محمدتقی اخلاقی