جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

رویکرد جوامع دینی به مدرنیته به چه صورت هایی بوده است


رویکرد جوامع دینی به مدرنیته به چه صورت هایی بوده است

در دوران جدید جوامع دینی با دو مشکل و دو مسئله اساسی مواجه بودند یکی انحطاط داخلی و سلطنت استبدادی و دیگری هجوم غرب فکری و سیاسی

در دوران جدید جوامع دینی با دو مشکل و دو مسئله اساسی مواجه بودند یکی انحطاط داخلی و سلطنت استبدادی و دیگری هجوم غرب فکری و سیاسی. بر این اساس جریانات فکری‌ای در مقابل این دو مشکل در جوامع دینی شکل گرفت؛ عده‌ای با بریدن از تاریخ و فرهنگ و دین و سنتهای جاری در جوامع خود، بدون تمییز خوب و بد یکسره مجذوب صورت فرهنگ و تمدن غرب فکری شدند و افتخار می‌کردند که اولین پرچم تسلیم را به سوی غرب و نظام دانایی جدید بلند کرده‌اند، اینان بی‌هویتی خود را آشکارا اعلام داشتند. در مقابل این دسته، تعدادی از رجال دینی ـ سیاسی و علما و متفکران جوامع دینی کوشیدند که راه و روشهایی را جهت مقابله با دو مسألهٔ انحطاط داخلی و غرب فکری، به مسلمانان و جوامع مذهبی معرفی کنند. اینان با شعار ضرورت بازگشت به اسلام اصیل و اولیهٔ هم ارزش‌های اسلام و هم دستاوردهای مثبت مدرنیته را شناخته و درصدد آشتی دادن این دو برآمدند و در هماهنگ کردن رهنمودهای دینی با موازین عقل و مقتضیات جهان نو تلاش کردند و نکات منفی را طرد و نفی کردند و دسته سوم در مواجهه با غرب فکری، کسانی هستند که بطور مطلق به طرد و نفی مدرنیته پرداخته‌اند.

به هر حال شیوهٔ مواجهه نمایندگان فکری جوامع دینی، متفکرانی همجون، سید جمال الدین اسدآبادی، عبده کواکی، نائینی، شیخ فضل الله نوری، مدرس، اقبال و ... تا سرآمد همه اینها، یعنی امام خمینی(ره) با غرب فکری که هم چهره منفی و هم چهره مثبت دارد شیوه‌ای تفکیکی می‌باشد.

اینان معتقدند که خلفا و زمامداران مستبد و ظالم جامعیت و روح اسلام را طی قرون و اعصار از آن گرفته‌اند و این کار با هجمه دنیای غرب به نهایت رسیده است. اینان نه مانند متفکران و روشنفکران غرب زده و متجدد پذیرش مطلق غرب را قبول دارند و نه مانند بنیادگرایان اسلامی از زاویه احساسی به رد مطلق غرب می‌پردازند بلکه ضمن رد ویژگی‌های اخلاقی و ارزشی خاص فرهنگ غرب و مقاومت و مبارزه در برابر آن، بر اخذ و اقتباس علم و تکنولوژی غرب تاکید دارند و اساساً مؤلفه‌های بنیادی مدرنیته یعنی انسان محوری، دنیاگرایی، عقل گرایی محض و علم گرایی را به عنوان یک بت نفی می‌کنند.

● جوامع دینی

جوامع دینی یعنی جامعه‌هایی که در آن باید و نبایدها و هست و نیست‌های الهی و دینی چه در بُعد فردی و چه در بُعد اجتماعی جاری و ساری باشد؛ یا به عبارت دیگر جوامعی که در آن برای سامان دهی زندگی خود از عقل و نقل (کتاب و سنت) هر دو استفاده می‌کنند نه اینکه عقل را تخطئه و تعطیل نمایند و فقط از نقل استفاده برند و یا بر عکس یعنی نقل را تعطیل کنند و فقط عقل را بکار بگیرند و بگویند که ما را نیازی به آسمان و وحی نیست؛ خلاصه اینکه دغدغه جوامع دینی احیاء ارزشهای الهی و تداوم آن می‌باشد. با این توضیح باید تاکید کرد که آنچه از جامعه دینی در این جا مراد ما است جامعهٔ ایران است.

● ویژگی‌های مدرنیته

اگر مدرنیته را چیزی در خلاء فرض نکنیم و بتوانیم مؤلفه‌های آن را بر شماریم می‌توان گفت که مدرنیته مجموعه اوصاف و ویژگی‌هایی است که در تمدن جدید در طی چند قرن اخیر در اروپا و امریکای شمالی به ظهور پیوست و مؤلفه‌های آن عبارتند از: فن‌آوریهای ماشینی نو، شیوه‌های نو در تولید صنعتی، بالا رفتن سطح زندگی مادی، سرمایه‌داری، بازار آزاد، مردم سالاری لیبرالی، فرهنگ عمدهًٔ دنیوی و این جهانی، فردگرایی و حرمت به فرد و تفرد، انسان محوری، برنامه‌ریزی عقلانی و عقلگرایی و ...(۱)

انواع رویکردهای جامعه ما در برخورد با مدرنیته در یکصد سالهٔ اخیر:

گفتیم که در جامعهٔ ما برای یافتن راه‌حلها و رهایی از انحطاط و عقب‌ماندگی اقتصادی، سیاسی و نظامی، رویکردهای مختلفی شکل گرفت که گرچه مقبولیت آن در مقاطع مختلف، متفاوت بوده ولی بطور کلان می‌توان آنها را در سه دسته و رویکرد زیر قرار داد:

۱) تسلیم و پذیرش محض مدرنیته و مدنیت غربی؛

۲) رویکرد انکار و نفی کامل مدرنیته (غرب)؛

۳) رویکرد انتقادی یعنی نقد و گزینش؛

این رویکردهای سه گانه را باید بیشتر توضیح دهیم:

۱) جریان فکری اوّل بر این اعتقادند که مشکلات جامعه دینی حل شدنی نیست مگر براساس الگوهای غربی و بنابراین، اینان به توسعه و پیشرفت جامعه خود مطابق جوامع اروپائی معاصر امیدوار بوده و تلاش می‌کردند که با الهام از دمکراسی غربی و پارلمانتاریسم اروپائی مبلّغ حکومت قانون در جامعه دینی ایران باشند و با اینکه خود دریافت دقیق و روشن از مفهوم مدرنیته و عناصر ایجاد کننده آن نداشتند ولی بدون هیچ تردیدی به برتری غرب و ضرورت تام تمام غربی کردن همه جانبه زندگی اجتماعی مسلمانان اذعان داشتند.(۲)

اینان بر این باور بودند که پیشرفت بشری به واسطه عقل انسانی با انقطاع از وحی نه تنها ممکن بلکه مطلوب می‌باشد این جریان فکری همواره نسبت به فرهنگ و داشته‌های خود تردید می‌کند و واقعیت را ماورای مرزهای خویش جستجو می‌کند. این نوع رویکرد در نیمه دوم قرن نوزدهم توسط نویسندگانی همچون میرزافتحعلی آخوندزاده، و میرزا مکلم خان، مستشارالدوله و طالبوف و سیدحسن تقی‌زاده در ایران تبلیغ و ترویج می‌شده است و اینان همگی بر این عقیده بودند که ایجاد جامعه‌ای مدرن و توانا تنها با استفاده از انگاره‌های غربی دولت «قانون اساسی»، «نهادهای سیاسی»، «پارلمان»، «فلسفه»، «فردگرایی» و اقتصاد «رقابت آزاد» قابل تحقق است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید