جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
غربزدگی شبه مدرن و انقلاب اسلامی
اغراض سیاسی، همواره ایدههای فرهنگی را دستخوش پیرایه و ناخالصی میسازند و امواج تحولات سیاسی اجتماعی را به سمت و سویی خاص میكشانند. از پیوند پیرایههای نژادگرایانه به آئین زرتشت و رسوب برتریجوییهای نژادی بر حكمت یونانی گرفته تا قومگراییها و وراثتمحوریهای امویان و عباسیان؛ و از باستانگرایی پادشاهان گرفته تا غربزدگی تحصیلكردگان و روشنفكران، جملگی در هالهٔ غبارگونهای از مطامع كانونهای سیاست و قدرت تولد یافتهاند.
یكی از این ایدههای فرهنگی ناپالوده در تاریخ معاصر كشور ما، اندیشه ترقی یا مدرنیته است كه در طول تاریخ پرالتهاب صدساله اخیر، هرگز نتوانست از مفاهیم و انگیزههای سرگردان خویش، جامهای برای پیكرهٔ اجتماعی ایران بدوزد.
مدرنیته در تاریخ سیاسی ایران معاصر هماره یا درون آتش و یا با دستی از دور بر آتش، هزارگونه نقش عوض كرد تا دیباچه و فرجامچهٔ دفتر تحولات ساختاری جامعه ایران را طراحی كند، اما همچنان، در نقص و ناراستی و ناشكیبی غوطهور است.
با بررسی تمدن اسلام و ایران از منظر تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی، به روشنی میتوان دید كه چگونه «خدمات متقابل اسلام و ایران» در تركیب شكوهمندی از «تاسیسات مدنی باستانی» و «روح متعالی تعالیم اسلامی» به عالیترین اوج تمدنی تاریخ در دورهای هزارساله دست یافت كه هنوز هم تاثیراتش بر تاریخ تمدن بشری پا برجاست؛ اما سیاست فرهنگی بیگانه كه تاب اعتراف و تحمل این پیوند اعجازگونه را نداشت، با استفاده از دو تیغ باستانگرایی و غربزدگی، به اندیشهٔ گسستن ریشههای این ائتلاف باشكوه افتاد كه تا هم اكنون، نزدیك به دو قرن است از جراحات آن رنج میبریم.
مقالهای كه پیش رو دارید، با اشارهای به سیر تاریخی تمدن اسلام و ایران، دولت، جامعه، اقتصاد، و فرهنگ شبه مدرن عصر پهلوی اول و دوم را به سلك نقد و نگارش درآورده و سیر تاریخی مدرنیسم سكولار ایران را تبیین نموده است.
تاریخ سرزمین ایران را به یك اعتبار میتوان به چهار دوره كلی تقسیم كرد:
الف) دوران تمدن باستانی ما قبل سلطه هخامنشیان و ما قبل آنچه در مشهورات تاریخ نگاری مستشرقان «مهاجرت آریاییها» نامیده میشود. یعنی دوران تمدن دیرینه سال «سیلك»، «شهر سوخته»، «عیلام» و نظایر آن.
ب) تمدن شكل گرفته براساس قدرت قبیله «پارس» كه در هیات استبداد چند ملیتی و سیطره جوی هخامنشیان و پس از آن سلطنت طولانی اشكانیان و نیز رژیم متمركز نژاد پرست ساسانیان تداوم پیدا میكند و آن را میتوان تمدن كلاسیك «ایران باستان» نامید. البته بررسیهای دقیق در ریشههای تاریخی و نژاد قبیله پارس، بسیاری از مشهورات تاریخ نگاری صدوپنجاه ساله اخیر درباره آریاییها و نظریههای پرداخته شده در حول و حوش «ائران وئجه» و «بهشت گم شده آریاییان» و «عظمت تمدن ایران باستان» و نظایر این ادعاها را كاملا زیرسوال میبرد و نشان میدهد بسیاری از این ادعاها ریشه در اغراض سیاسی هدایت گران سیاست استعماری دولت انگلستان و سیاستهای منطقهای صهیونیسم داشته است و آنچه «گیرشمن» و «مری بویس» و «گلدرنید» و بسیاری مورخان اغلب یهودی دیگر در این زمینهها مطرح میكنند، غیر از این كه فاقد استنادات روشن تاریخی است، بعضا با یكدیگر نیز متناقض هستند. از آنجا كه در این مقاله، فرصت بحث تفصیلی وجود ندارد، به همین اشاره اكتفا میكنیم.۱
پ) تمدن ایران پس از ورود اسلام به ایران در زبان مشهور مورخان، «تمدن اسلامی» یا «تمدن ایرانی --- اسلامی» نامیده میشود و من معتقدم كه تعبیری غلط و نارساست. این تمدن را «تمدن كلاسیك ایران پس از اسلام» مینامم و مبدا زمانی آن را قرن اول هجری میدانم و معتقدم تا دوران قاجاریه تداوم داشته است. این تمدن [ كه اصلا نمیتوان و نباید آن را مصداق یك تمدن اسلامی دانست] از پنج آبشخور فرهنگی و میراث تاریخی بهرهمند شده است:
۱ - میراث آنچه تمدن ایران باستان قبل از هجوم آریاییهاست.
۲ - میراث ایران باستان پس از سیطره پارسها و پارتها و ساسانیان كه به ویژه در دوران هخامنشیان به شدت متاثر از عنصر یهودی بوده و حضور نیرومند و مخرب این عنصر متاسفانه در تمام تاریخ «تمدن كلاسیك ایران پس از اسلام» تدوام یافته است [اگر چه میزان و مراتب و صور نفوذ آن در مقاطع مختلف تغییر كرده است].
۳ - میراث فرهنگ یونانی مآبی و هلنیستیك كه در قالب عنصر مهاجم مقدونی و سلسله سلوكیان در عهد باستان و نیز از قرن سوم هجری به بعد با امواج «نهضت ترجمه» و نفوذ فلسفه یونانی تداوم یافته است.
۴ - تاثیرات به جا مانده از میراث عرب جاهلی كه بیشتر در قالب سلطه امویان و تبعات سیطره آنها بر تاریخ ما وارده شده و گاه تداوم حضور یافته است.
۵ - میراث بر جای مانده از تعالیم قدسی اسلام اصیل [اسلامی كه ائمه(ع) مراتب باطنی آن را تفسیر و تاویل میكردند] كه گاه در قالب دریافتهای عرفانی و گاه در قالب حكمت اُنسی حكیمان شیعه و نیز از جهاتی در میراثی كه فقهای بزرگ شیعه از آن پاسداری كرده و به تبلیغ و ترویج آن پرداختهاند ظاهر شده و در شاكله فرهنگی و تمدن كلاسیك ایران پس از اسلام تاثیر میگذارده است.
بنابراین تمدن كلاسیك ایران پس از اسلام اگر چه یك تمدن ماهیتا اسلامی نبوده است، اما از برخی مواهب معانی و مایههای قدسی تعالیم اسلامی به ویژه در برخی قلمروهای تفكری و فرهنگی خود نظیر جریان حكمت معنوی حكیمان انسی شیعه و بسیاری از تعالیم برخاسته از كتاب و سنت اسلام فقاهتی بهرهمند شده است. این تمدن تماما از مایههای ایرانی [در معنای قبل از هجوم پارسها و شكلگیری سلسله هخامنشیان] نیز بهرهمند نبوده است.
این تمدن ویژگیهایی دارد و به لحاظ تاریخی مراحلی را طی كرده است كه باید در یك تحقیق جداگانه به بررسی آن پرداخت؛ اما اجمالا میشود گفت كه از اواخر خوارزمشاهیان [۶۲۸ - ۴۹۰ ه۰۳۹; . ق] و به ویژه در دوران سلطنت ایلخانان مغول [۷۳۶ - ۶۵۴ ه۰۳۹; . ق] انحطاط این تمدن آغاز میشود و در «تیموریان» به اوج خود میرسد؛ اما با ظهور صفویه، برخی ظرفیتهای دیگر این تاریخ در قالب یك رستاخیز درخشنده اما كم دوام خود را نشان میدهد و با انقراض صفویه، «عصر انحطاط تمدن كلاسیك ایران پس از اسلام» آغاز میشود [علائم و رگههایی از این انحطاط حتی در برخی وجوه تمدن صفویه هم دیده میشود] و در قاجاریه به ویژه پس از دوران فتحعلی شاه انحطاط تاریخی به «انقراض» تبدیل میشود. سلطنت ناصرالدین شاه [به ویژه در دهههای پایانی آن]، مظفرالدینشاه، محمدعلیشاه و احمدشاه نیز نمونههای كامل انقراض این تمدن هستند. شاید بتوان مشروطه را نقطه نهایی انقراض تمدن كلاسیك ایران پس از اسلام و آغاز دوره جدید «شبه مدرن» یا «تجددگرایی سطحی» یا تقلید ناقص از مدرنیته یا دوران تجدد مآبی دانست
ت) دوران شبه مدرنیته یا دوره تاریخ معاصر ایران كه ما هنوز در ذیل آن به سر میبریم.
این دوران كه با مشروطه آغاز میشود، تبلور بارز سیاسی --- اجتماعی و حكومتی خود را در رژیم پهلوی پیدا میكند. در واقع رژیم پهلوی تجسم و مظهر اراده سیاسی «استبداد شبه مدرن» یا «غربزدگی شبه مدرن» در ایران است. اگر نقطه آغاز تاریخ معاصر ایران را انحراف جنبش مردمی عدالتخانه توسط ائتلاف فراماسونرها و روشنفكران مروج شبه مدرنیته و استعمار انگلیس به سمت مشروطه خواهی غربزده بدانیم، میتوان گفت كه جوهر تمام تاریخ معاصر ایران، یك كشمكش گسترده و پایانناپذیر ما بین تهاجم مظاهر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی [و حتی حكومتی] شبه مدرنیته و از سوی دیگر مقاومت حكمت معنوی بر جای مانده از ساختار تمدن كلاسیك ایران پس از اسلام بوده است.
در واقع در این ستیز و رویارویی، اگر چه طبقات اجتماعی و نیروهای مدافع «تمدن كلاسیك ایران» [كه منقرض شده بود] رویكردی خیالبافانه جهت احیای تمدن منقرض شده را داشتند، اما جریان تفكری و فرهنگی نیرومند و اصیلی نیز وجود داشت كه از میراث سنتهای قدسی مدد میگرفت و بر پشتوانه عظیم حكمت اُنسی و كتاب و سنت معصومین(ع) تكیه زده بود و در پی ایجاد یك رستاخیز معنوی و احیای تفكر اسلامی بود. نمایندگان این تفكر هم در روحانیت اصیل شیعه [و بارزترین نماینده آن حضرت امام روحالله (ره)] و هم در میان دلدادگان به حكمت معنوی تشیع و میراث بران حكیمان انسی گذشته و پاسداران حكمت قدسی در جهان امروز وجود داشت. و به ویژه گرایش غالبی كه در روحانیت شیعه و اسلام فقاهتی و رویكرد انقلابی حضرت امام خمینی (ره) انقلاب اسلامی را رهبری كرد به شدت از قابلیتها و ظرفیتهای نهفته در تفكر قدسی شیعه و فقه آل محمد (ص) بهره میبرد و با تكیه بر بیدار و فعال كردن لایههای زیرین و ناخودآگاه [و بعضا فراموش شده] تعلقات معنوی و قدسی مردمان [كه شبه مدرنیته هنوز موفق به نابودی آن نشده بود] توانست روانشناسی اعتراض آرمان گرایانه و وحدت عجیب و استثنائی مردم علیه رژیم شاه را پدید آورده و تداوم بخشد.
پس در واقع در تاریخ معاصر ما این وضعیت پدید آمده بود كه از یك سو، غربزدگی شبهمدرن۲ با مشروطه تدریجا قدرت مانور و سیطره سیاسی پیدا كرد و با توجه به بسترهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگیای كه برای آن پدید آمده بود و وجود داشت با كودتای ۱۲۹۹ و سپس تاسیس رژیم رضاخان در قالب یك رژیم استبدادی خشن ظهور یافت و تلاش گسترده و بیوقفه خود را در از بین بردن كامل مناسبات اقتصادی --- اجتماعی و محو طبقات به جای مانده از مناسبات آغاز كرد.
اما ستیز رژیم شبه مدرن فقط با اقتصاد خودكفای روستایی به جا مانده از تمدن كلاسیك ایران و یا بازرگانان و تجار كلاسیك نبود، بلكه مایههای مذهبی و قدسی و حكمی موجود در شاكله فرهنگی ایران به ویژه دلبستگیهای معنوی و دینی و تعلقات عاطفی مردم به مذهب و نیز نمایندگان و پاسداران روح این تعالیم دینی [یعنی روحانیت شیعه و نسل حكیمان معنوی با همه ضعفها و نواقص احتمالیای كه داشتند] نیز به شدیدترین وجهی آماج تهاجم رژیم متجددمآب پهلوی قرار میگرفتند. زیرا اولا روح دینی تعالیم و حضور معنوی آنان خود به خود به عنوان یك سد و خاكریز محكم و استوار در برابر بسط غربزدگی شبهمدرن در ایران مطرح بود و ثانیا این نیروها به دلیل بهرهمندی از نفوذ كلام و تعلق به تعالیم كفرستیزانه اندیشه اسلامی، زمینه و مایه و موقعیت آمادهای برای رویكرد استقلال طلبانه علیه استیلای غرب مدرن و رژیم پهلوی داشتند. از این رو، جوهر تاریخ معاصر ما گویی در كوشش فوق العاده رژیم استبدادی شبه مدرن برای بسط عمق و دامنه نفوذ فرهنگی و اقتصادی --- اجتماعی غربزدگی و حذف و نابودی مظاهر باقی مانده از عهد تمدن كلاسیك ایران و مهمتر از آن، مایهها و عناصر و رویكردهای شیعی موجود در فرهنگ و هویت ایرانی خلاصه میشود.۳
شهریار زرشناس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر یسنا قوه قضاییه آتش سوزی پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو دلار سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم
فضای مجازی شهاب حسینی سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس
کولر هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی