سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

زن در كش و قوس تاریخ


زن در كش و قوس تاریخ

زندگی زن در امت ها و قبائل وحشی, از قبیل ساكنین افریقا و استرالیاو جزائر مسكون در اقیانوسیه و امریكای قدیم و غیر اینها نسبت به زندگی مردان نظیر زندگی حیوانات اهلی بود, آن نظری كه مردان نسبت به حیوانات اهلی داشتند همان نظر را نسبت به زن داشتند, و به زنان با همان دید می نگریستند

زندگی زن در امت‌ها و قبائل وحشی، از قبیل ساكنین افریقا و استرالیاو جزائر مسكون در اقیانوسیه و امریكای قدیم و غیر اینها نسبت به زندگی مردان نظیر زندگی حیوانات‏اهلی‏بود، آن نظری كه مردان نسبت به حیوانات اهلی داشتند همان نظر را نسبت به زن داشتند، و به زنان با همان دید می‏نگریستند.

به این معنا كه انسان به خاطر طبع استخدامی كه در او هست همانطور كه این معنا راحق خود می‏شمرد، كه مالك گاو و گوسفند و شتر و سایر حیوانات اهلی خود باشد، و در آن‏ حیوانات هر نوع تصرفی كه می‏خواهد بكند، و در هر حاجتی كه برایش پیش می‏آید به كارببندد، ازمو و كرك و گوشت و استخوان و خون و پوست و شیر آن استفاده كند، و به همین‏منظور برای حیوان طویله می‏ساخت، و حفظش‏می‏كرد، و نر و ماده آنها را به هم می‏كشانید تااز نتائج آنها هم استفاده كند، بار خود را به پشت آنها می‏گذاشت،و در كار شخم زمین وكوبیدن خرمن و شكار، آنها را به كار می‏گرفت، و به طرق‏مختلف برای كارهای دیگر، كه‏نمی‏توان شمرد، حیوانات را استخدام می‏كرد.

و این حیوانات بی زبان از بهره‏های زندگی و آنچه كه دلهایشان‏آرزو می‏كرد ازخوردنی و نوشیدنی و مسكن و جفت‏گیری و استراحت آن مقدار را دارا بودند كه‏مالكش دراختیارش بگذارد، و انسان هم آن مقدار در اختیار حیوانات می‏گذاشت كه مزاحم و منافی بااغراضش نباشد، اواین حیوانات را تسخیر كرد، تا به زندگی او سود رساند، نه اینكه مزاحم زندگی او باشد.

و به همین جهت بسیار می‏شد كه بهره‏كشی از آن زبان‏بسته‏ها،مستلزم رفتاری می‏شدكه از نظر خود آن حیوانات بسیار ظالمانه بود، و اگر حیوان زبان می‏داشت‏ و خودش ناظر در سرنوشت‏ خود بود فریادش از این زورگوئی‏های عجیب بلند می‏شد، چه بسیار حیوانی كه بدون‏داشتن‏هیچ جرمی مظلوم واقع می‏شد، و چه بسیار حیوان ستم‏كشی كه از ظلم صاحبش به‏استغاثه در می‏آمد و امروزهم در می‏آید، و كسی نیست كه به دادش برسد، و چه بسیارستمكاری كه بدون هیچ مانعی به ظلم خود ادامه می‏دهد، چه‏بسیار حیواناتی كه بدون داشتن‏هیچ‌گونه استحقاق، زندگی لذت‏بخشی دارند، و تنها به خاطر اینكه سگ خوش قواره‏ای است‏ازكاخ‏ها و بهترین ماشین‏ها و بهترین غذاها برخوردار باشند، و فلان اسب فقط به خاطر اینكه‏نژاد خوبی‏دارد در ناز و نعمت بسر برده و در مساله تخم‏گیری از او استفاده كنند. و بر عكس چه بسیار حیواناتی كه بدون هیچ تقصیری،در سخت‏ترین شرایط زندگی‏كنند، و مانند الاغ باربر و اسب عصاری، دائما در زحمت و سختی باشند.

حیوان برای خودش هیچ حقی از حقوق زندگی ندارد،و در سایه حقوقی كه صاحبش‏برای خودش قائل است زندگی می‏كند، اگر كسی پای سگی و یا اسبی را بشكنداز این نظرتعقیب نمی‏شود كه چرا حیوان بی زبان را آزردی، و حق او را پایمال ساختی؟، بلكه از این‏نظر تعقیب‏می‏شود كه چرا به صاحب حیوان ضرر رساندی، و حیوان قیمتی او را از قیمت‏انداختی، همه اینها برای این است كه‏انسان، زندگی و هستی حیوانات را دنباله‏رو زندگی‏خود و فرع هستی خود می‏داند، و ارزش جایگاه آنها را طفیلی ارزش وجودی خود می‏شمارد.

در این امت‏ها و قبائل زندگی زنان نیز در نظر مردان چنین زندگی‏یی‏بود، یعنی مردان‏زندگی زنان را پیرو زندگی خود می‏دانستند، و معتقد بودند كه زنان برای خاطرمردان خلق‏شده‏اند، و بطور اجمال و سربسته و بدون اینكه فكر كنند چه می‏گویند، می‏گفتند: هستی ووجود زنان وزندگیشان تابع هستی و زندگی مردان است، و عینا مانند حیوانات هیچ استقلالی‏در زندگی و هیچ حقی ندارندو زن، مادام كه شوهر نكرده تحت‏سرپرستی و ولایت پدر است، و بعد از ازدواج تحت ولایت‏شوهر است، آن هم ولایت بدون قید و شرط و بدون حد و مرز.

در این امتها مرد می‏توانست زن خود را به هر كس كه بخواهدبفروشد، و یا ببخشد و یااو را مانند یك كالا قرض دهد تا از او كام بگیرند، بچه‏دار شوند، یا به خدمت بگیرندو یابهره‏هائی دیگر بكشند، و مرد حق داشت او را تنبیه و مجازات كند، كتك بزند، زندان كند، وحتی به قتل برساند، و یااو را گرسنه و تشنه رها كند، حال او بمیرد یا زنده بماند، و نیز حق

صفحه : ۳۹۶

داشت او را مخصوصاً در مواقع قحطی و یا جشن‏ها مانندگوسفند چاق بكشد، و گوشتش رابخورد، و آنچه را كه از مال مربوط به زن بود، مال خودش می‏دانست،حق زن را هم، حق خودمی‏شمرد، مخصوصاً از جهت داد و ستد و سایر معاملاتی كه پیش می‏آمد خود را صاحب اختیارمی‏دانست.

و بر زن لازم بود كه از مرد(پدرش باشد یا شوهرش)در آنچه‏امر و دستور می‏دادندكوركورانه اطاعت كند، چه بخواهد و چه نخواهد و باز به عهده زن بود كه امور خانه و اولادوتمامی ما یحتاج زندگی مرد را در خانه فراهم نماید، و باز به عهده او بود كه حتی سخت‏ترین‏كارها را تحمل كند، بارهای‏سنگین را به دوش بكشد، گل كاری و امثال این كارها را بكند، و در قسمت‏حرفه و صنعت پست‏ترین حرفه را بپذیرد.

و این رفتار عجیب، در بین بعضی از قبائل به حدی رسیده‏بود كه وقتی یك زن حامله‏بچه خود را به دنیا می‏آورد بلا فاصله باید دامن به كمر بزند و به كارهای خانه‏بپردازد.درحالیكه شوهرش با نداشتن هیچ كسالتی خود را به بیماری بزند، و در رختخواب بخوابد و زن‏بدبختش به پرستاری‏او بپردازد، اینها كلیاتی بود از حقوقی كه زن در جامعه عقب مانده داشت، و از بهره‏هائی كه از زندگی‏اش می‏برد،كه البته اهل هر قرن از قرنها بربریت و وحشیگری وخصلت‏ها و خصوصیتهای مخصوص به خود داشته،سنت‏ها و آداب قومی با اختلاف عادات‏موروثیشان و اختلاف مناطق زندگی و جوی كه بر آن زندگی احاطه داشت، مختلف‏می‏شد كه‏هر كس به كتب تالیف شده در این باب مراجعه كند، از آن عادات و رسوم آگاه می‏شود.

زندگی زن در امتهای پیشرفته قبل از اسلام

منظور ما از امتهای متمدن و پیشرفته آن روز، آن امت‏هائی‏است كه تحت رسوم ملی وعادات محفوظ و موروثی زندگی می‏كرده‏اند بدون اینكه رسوم و عاداتشان مستندبه كتابی یامجلس قانونی باشد، مانند مردم چین و هند و مصر قدیم و ایران و نظائر اینها.

آنچه در این باب در بین تمامی این امتها مشترك بوده، این‏بود كه زن در نظر این‏اقوام هیچگونه استقلال و حریت و آزادی نداشته، نه در اراده‏اش و نه در اعمالش،بلكه در همه‏شؤون زندگی‏اش تحت قیمومت و سرپرستی و ولایت بوده، هیچ كاری را از پیش خود منجز وقطعی نمی‏كرده،و حق مداخله در هیچ شانی از شؤون اجتماعی را نداشته است(نه‏در حكومت، نه در قضاوت، و نه در هیچ شانی دیگر).

صفحه : ۳۹۷

حال ببینیم با نداشتن هیچ حقی از حقوق، چه وظائفی به عهده‏داشته است؟اولاتمامی آن وظائفی كه به عهده مرد بوده به عهده او نیز بوده است، حتی كسب كردن و زراعت‏وهیزم‏شكنی و غیر آن، و ثانیا علاوه بر آن كارها، اداره امور خانه و فرزند هم به عهده او بوده،و نیزموظف بود كه از مرد در آنچه می‏گوید و می‏خواهد اطاعت كند.

البته زن در اینگونه اقوام، زندگی مرفه‏تری نسبت به اقوام‏غیر متمدن داشته است، چون‏اینان دیگر مانند آن اقوام به خود اجازه نمی‏دادند زنی را بكشند، و گوشتشان‏را بخورند، و بطوركلی از مالكیت محرومشان نمی‏دانستند، بلكه زن فی الجمله می‏توانست مالك باشد، مثلاارث ببرد،و اختیار ازدواج داشته باشد، گو اینكه ملكیت و اختیاراتش در اینگونه موارد هم، به‏استقلال خود او نبود.

در این جوامع مرد می‏توانست زنان متعدد بگیرد، بدون اینكه‏حد معینی داشته باشد، ومی‏توانست هر یك از آنان را كه دلش خواست طلاق دهد، و شوهر بعداز مرگ زنش‏می‏توانست بدون فاصله، زن بگیرد، ولی زن بعد از مرگ شوهرش نمی‏توانست‏شوهركند، و ازمعاشرت با دیگران در خارج منزل، غالبا ممنوع بود.

و برای هر یك از این امت‏ها بر حسب اقتضای مناطق‏و اوضاع خاص به خود، احكام ورسوم خاصی بود، مثلا امتیاز طبقاتی كه در ایران وجود داشت چه بساباعث می‏شد زنان ازطبقه بالا حق مداخله در ملك و حكومت و حتی رسیدن به سلطنت و امثال آن را داشته باشند، و یا مثلابتوانند با محرم خود چون پسر و برادر ازدواج كنند، ولی دیگران كه در طبقه پائین‏اجتماع بودند چنین حقی را نداشته باشند.

و مثلاً در چین از آنجا كه ازدواج نوعی خودفروشی و مملوكیت‏بود، و زن در این معامله‏خود را یكباره می‏فروخت، قهرا دیگر معقول نبود كه اختیارات یك زن ایرانی‏را داشته باشد، وهمینطور هم بود یك زن چینی از ارث محروم بود، و حق آن را نداشت كه با مردان و حتی باپسران خودسر یك سفره بنشیند، و مردان می‏توانستند دو نفری و یا چند نفری یك زن بگیرند، ودر بهره‏گیری از او، و استفاده ازكار او با هم شریك باشند، آن وقت اگر بچه‏دار می‏شد غالبافرزند از آن مردی بود كه كودك به او بیشتر شباهت داشت.

و مثلاً در هند، از آنجائی كه معتقد بودند زن پیرو مرد و مانندیكی از اعضای بدن اواست دیگر معقول نبود كه بعد از شوهر، ازدواج برای او حلال و مشروع باشد، بلكه‏تا ابد باید بی‏شوهر زندگی كند و بلكه اصلا نباید زنده بماند، چون گفتیم زن را به منزله عضوی از شوهرمی‏دانستند،و در نتیجه همانطور كه بر حسب رسوم خود مردگان را می‏سوزاندند، زن زنده را هم

صفحه : ۳۹۸

با شوهر مرده‏اش آتش می‏زدند، و یا اگر زمانی‏زنده می‏ماندند، در كمال ذلت و خواری زندگی‏می‏كردند.

زنان هند قدیم در ایام حیض، نجس و پلید بودند، و دوری‏كردن از آنان لازم بود، وحتی لباسهایشان و هر چیزی كه با دست‏یا جای دیگر بدنشان تماس می‏گرفت، نجس وخبیث بود.

و می‏توان وضع زنان در این امتها را اینطور خلاصه كرد كه: نه انسان‏بودند و نه حیوان، بلكه برزخی بین این دو موجود به حساب می‏آمدند، به این معنا كه از زن، به عنوان‏یك انسان‏متوسط و ضعیف استفاده می‏كردند، انسانی كه هیچگونه حقی ندارد، مگر اینكه به انسانهای‏دیگر درامور زندگی كمك كند، مثل فرزند صغیر كه حد وسطی است بین حیوان و انسان‏كامل، به سایر انسانها كمك می‏كند،اما خودش مستقلا حقی ندارد، و تحت‏سرپرستی‏و ولایت پدر یا سایر اولیای خویش است، بله بین فرزند صغیر و زن،این فرق بود كه فرزند بعد ازبلوغش از تحت‏سرپرستی خارج می‏شد، ولی زن تا ابد تحت‏سرپرستی دیگران بود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.