جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

اوج انطباق شعر و زندگی در دهه ۹۰


اوج انطباق شعر و زندگی در دهه ۹۰

شعر نو در ایران در ۹۰ و چند سال گذشته, دوره به دوره تجربه های جدیدی را پشت سر گذاشته و به دستاوردهای تازه تری رسیده است

شعر نو در ایران در ۹۰ و چند سال گذشته، دوره به دوره تجربه‌های جدیدی را پشت سر گذاشته و به دستاوردهای تازه‌تری رسیده است. اما باید دقت کنیم که هیچ‌چیز تازه‌یی برای همیشه تازه نمی‌ماند و اگر چیزهای تازه نتوانند در مسیر زمان تازه‌تر و باز هم تازه‌تر شوند بی‌شک به مرگ خواهند رسید و حداکثر به شرط آنکه در دوره‌ خودشان خیلی قابل توجه بوده باشند در یادها خواهند ماند و یادگار خواهند شد، نه بیشتر!من می‌خواهم به همین نکته‌ مهم اشاره کنم که دستاوردهای اصیل شعر نو در ایران در طول ۹۰ و چند سال گذشته همیشه رو به تکامل بوده‌اند. اما لازمه‌ تحول همان است که در سطرهای پیشین به آن اشاره کردم یعنی آنکه روح ما و فکر ما به نفع چیزهای تازه‌تر، زیبایی‌شناختی قبلی را نفی کند. برای مثال یکی از دستاورهای شعر ما در ۹۰ و چند سال گذشته آن بود که شعر را با زندگی منطبق کنیم.

شاید اشاره به این نکته برای کسانی که مخاطب جدی شعر امروز ما هستند کمی تا قسمتی ایجاد شبهه یا ایجاد سوال کند که چنین گرایشی در شعر ما به قدری واضح است که نیاز به توضیح ندارد، اما به یاد داشته باشیم که حکایت ما و بعضی از امکانات شعری ما همان حکایت ماهی و آب است که ماهی به قدری به آب وابسته است و به قدری به راحتی از آن بهره‌مند می‌شود که از وجود آن بی‌خبر است!اگر از همین منظر، شعر امروز را با شعر قبل از مشروطه و به ویژه شعر دوره‌ بازگشت مقایسه کنیم، می‌بینیم که در آن دوران پیشین قداست ظاهری کلمه تا حدی بود که فقط کلمات اتو کشیده‌ زندگی، یعنی فقط بخش ویژه‌یی از هستی، اجازه‌ ورود به شعر را داشتند در حالی که بعدها، یعنی از مشروطه به بعد و به‌ویژه از نیما به بعد، شعر آنچنان با زندگی منطبق شد که هیچ‌کس نمی‌توانست مرزی میان کلمات و مصادیق زندگی متصور شود و اینچنین بود که شاعر به چنین امکانی دست یافت که شعر را با زندگی یا به عبارت دیگر، زندگی را با شعر منطبق کند و به ذات شعر برسد یعنی دستاوردی که جامعه ما قرن‌ها از آن غافل بود.

اما این دستاورد در همه‌ سال‌های دوره معاصر به یک میزان وجود نداشته است چنان‌که در دوره‌هایی شاعران به مضامینی توجه کرده‌اند که منطبق با زندگی‌شان نبود. برای مثال شاعران دهه‌ ۵۰ آنچنان غرق در آمال و آرزوها بودند که بدیهی‌ترین مصادیق زندگی را از یاد بردند و خورشید، شب، لاله و نمادهایی از این دست را در شعرشان آوردند بی‌آنکه، به تعبیر شاملو، بدانند که خورشیدشان کجاست!بعد از دهه‌ ۵۰، جهان ما دچار بحران‌هایی شد که با بحران دهه‌ها و سده‌های قبل، تفاوتی اساسی داشت یعنی جنس بحران‌ها در دهه‌های اخیر نیاز به شناخت جدیدتری داشت و تخریب در جهان لازمه‌ زندگی عده‌یی شده بود. البته نباید ناگفته بگذارم که این تخریب برای عده‌یی ناخوشایند جلوه می‌کرد اما از یاد نبریم که چنین تخریب‌هایی، اگر برای عده‌یی آب نداشت اما برای عده‌یی دیگر نان داشت!شاعر امروز به جای معانی متعدد کلمات باید به ذات کلمه توجه کند و در این تخریب عالم‌گیر که ‌تر و خشک را با هم سوزانده است، حواشی را از شعر خود دور کند.

به عبارت بهتر شعر ۹۰ که شعری نوپدید است رویکردی جدیدتر و بی‌واسطه به ذات زندگی دارد. برای مثال در یکی از شعرهای دهه‌ ۹۰ ابوالفضل پاشا می‌خوانیم: «این شهر ما بسی بیشتر از این آب‌های کثیف/ در گذرگاه‌های زیرزمینی/ به پل‌های عابر می‌فرستد/ برای زورگیران همین بس/ که ما چک‌پول‌های برگشته را/ تومانی هشت قران/ به مزایده گذاشته‌ایم/ که شهرداری به هنگام بازیافت برگشتی‌ها/ شاید به مردانی جایزه می‌دهد/ که مینی‌بوس جعل می‌کنند و به جای اتوبوس فرومی‌شوند/ ببخشید که این‌جا باید می‌گفتم: می‌فروشند»می‌بینیم که دامنه‌ تخریب، تخریبی که در شوون زندگی امروز همه‌ مردم جهان موجود است، در این سطرها از نحو جمله‌ها فراتر رفته و به مضامین شعر رخنه کرده است. چنین عواملی را می‌توان از جدیدترین رویکرهای شعر امروز ایران دانست که باید بیشتر به آن بیندیشیم تا به طور کامل‌تری شعر را با زندگی و نیز زندگی را با شعر منطبق کنیم وگرنه دچار افتراق‌هایی خواهیم شد که بعضی از شاعران دهه‌های قبل دچار آن شدند و شعرشان نتوانست انطباق کاملی با زندگی‌شان داشته باشد.

آفاق شوهانی