یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

غیر از خدا هیچکس نبود


غیر از خدا هیچکس نبود

تأملی بر «مفهوم ازلیت خدا»

نشست اخیر از سلسله نشست های پژوهشکده فلسفه تحلیلی پژوهشگاه دانش های بنیادی (IPM) در تاریخ سوم دی ماه به بررسی «مفهوم ازلیت خداوند» اختصاص داشت. سخنران این نشست دکتر محمد سعیدی مهر رئیس گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس بود. آنچه در پی می آید متن تلخیص و ویرایش شده سخنرانی وی در این نشست است.

درباره مفهوم ازلیت خداوند، درباب اصطلاحاتی که در این بحث با آن سر و کار داریم می توان به ازلیت، ابدیت و سرمدیت که در فارسی استفاده می شود، اشاره کرد. البته گاهی ازلیت درمقابل ابدیت به عنوان موجودی بی پایان تلقی می شود، همچنین گاهی اوقات از واژه سرمدیت استفاده می شود که به نظر من بهترین همین است. اما واژه ازلیت است که به دلیل جاافتادن در زبان بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد. با توجه به این که بحث ما در چارچوب فلسفه دین و فلسفه تحلیلی است باید گفت که این بحث از یک جهت به صفات خداوند ارتباط پیدا می کند که یکی از این صفات ازلیت است. همچنین وقتی که ما از ازلیت خدا صحبت می کنیم این بحث با زبان دینی نیز ارتباط دارد. مفهوم ازلیت در اندیشه مسیحی خصوصاً در آثار توماس آکوئیناس مورد بررسی قرار گرفته است.

درخصوص قدمت بحث از مفهوم ازلیت خداوند باید گفت که این مفهوم یک مفهوم تاریخی است که پیشینه طولانی دارد. در فلسفه یونان باستان فیلسوفانی مانند پارفیدس ، افلاطون در رساله تیمائوس با طرح بحث ازلیت مثل ، ارسطو با طرح ازلیت به مثابه بی آغازی و بی پایانی زمانمند به این موضوع پرداخته اند. علاوه براین، افلوطین و در دوره های بعد آگوستین، بوئیتوس ، آنسلم، آکوئیناس، هابز،لاک و اسپینوزا به این بحث اشاره کرده اند.

در میان فلاسفه مسلمان، میرداماد با طرح موضوع دهر و سرمدی به این مسأله توجه نشان داده است. به طور کلی فیلسوفان مسلمان قائل به ازلیت خداوند هستند. در فلسفه اسلامی با تفسیر خاصی که از زمان وجود دارد، خداوند موجودی ازلی تلقی می شود به لحاظ نقلی نیز موضوع تکلیف روشن و واضحی دارد.

به طور کلی می توان تفاسیری که از مفهوم ازلیت خداوند وجود دارد را به دو دسته تقسیم کرد:

▪ دسته اول : «غیرزمانی گرایی»- تفسیر سنتی از ازلیت خدا - به این معنی که موجودی ازلی و فاقد زمان است. عموم فیلسوفان باستان و سده های میانه چنین تفسیری از ازلیت خداوند دارند.

▪ دسته دوم : «زمان گرایی» : موجود ازلی موجودی زمانمند است که وجودش آغاز و پایان و زمانی ندارد و استمرار نامتناهی در زمان است. برخی فیلسوفان دین معاصر مانند سوین برن با نقد غیرزمانی گرایی از ایده دوم دفاع کرده اند. مفهوم ازلیت استمراری به معنی دارا بودن حیات است. این ویژگی ازلیت را از بی زمانی هویتی مانند هویت های انتزاعی و حقایق ابدی متمایز می کند. علاوه براین، عنصر استمرار را هم باید موردتوجه قرار داد که مهم ترین عنصر در مفهوم ازلیت است. بدین ترتیب موجود ازلی موجودی است که حیات و استمرار را به صورت واحد و یکباره دارا است.

به نظر من حتی با وجود اشکالاتی که درباره نظریه ازلیت استمراری خداوند طرح شده، این نظریه قابل دفاع است. در دفاع از مبانی استمرار ازلیت باید به اثبات غیرزمانمند بودن وجود خدا برمبنای سایر صفات الهی مانند تغییر ناپذیری، تجرد از ماده ، کمال و فعلیت مطلق و همچنین اثبات «استمرار وجودی غیرزمانی» پرداخت.

درمورد اثبات غیرزمانمندبودن وجودخدا، سه استدلال وجود دارد: استدلال اول بیانگر تلازم زمان با تغییر است، در این حالت هر موجود زمانمندی متغیر است. در استدلال دوم منزه بودن وجود خدا از تغییر بیان می شود و با توجه به این اصل خداوند نه تنها متغیر نیست، بلکه زمانمند هم نیست. در این مرحله این ادعا مطرح است که وجود خدا هرچند فاقد توالی زمانی است اما از نوعی استمرار برخوردار است. ولی این استمرار یا کشش غیرزمانی به گونه ای است که وجود مستمر تماماً و یکباره محقق است و بنابراین ، این استمرار ازنوع استمرار زمانی نیست.دراستدلال سوم بحث کمال مطرح است ، چرا که هر موجود زمانمندی دارای نقص است. از سوی دیگر ، در ادیان مختلف به تکرار آمده که خداوند کمال مطلق است و هیچ نقصی در او راه ندارد در نتیجه خداوند زمانمند نیست.

این استدلال ها زمانمندی خداوند را به طور مطلق نفی می کند و اما ادعاها و اعتراض هایی درخصوص معقولیت مفهوم استمراری غیرزمانی مطرح شده که استمرار اصولاً در چارچوبی خارج از زمان نمی گنجد. پاسخی که در این مورد وجود دارد این است که این کاربرد نامتعارف است چون ذهن ما با موجودات زمانی خو گرفته است. ممکن است کسی اعتراض کند که استمرار غیرزمانی مفهومی «خود متناقض » است، در جواب باید به او بگوییم که دلیلی برای اثبات ادعایش وجود ندارد. همچنین ادعاهایی وجود دارد که موجودیت را ملازم با زمانمند بودن می داند و معتقد است موجود غیرزمانمند امر ناممکنی است. پاسخ این اعتراض این است که مفهوم وجود غیر از مفهوم زمانمندی است و دلیلی برای این که موجودیت مستلزم زمان است وجود ندارد. در نتیجه موجود غیرزمانمند امر ممکنی است. شاید یکی از اشکالات مطرح شده در باب غیرزمانمندبودن وجود خدا این است که اگر او موجود غیرزمانی و ازلی باشد چطور باعالم زمانمند ارتباط دارد و چگونه می تواند علت العلل باشد

در کتاب «خدا و بی زمانی» این مثال آمده است که «خداوند کوهی را، دیروز، آفرید». معمولاً این جمله را این چنین اظهار می کنیم که «دیروز خداوند کوهی را آفرید». به نظر می رسد در این صورت این جمله نامعقول است چون خداوند فرا زمان نمی تواند «دیروز» کوه را بیافریند. دراین خصوص ویلیام کریگ می گوید: خداوند موجودی است که قبل از آفرینش مفهومی فرازمانی داشته و پس از آفرینش مفهوم زمانی یافته است. درعین حال برخی معتقدند که یک موجود ازلی نمی تواند فعل زمانمند داشته باشد و اگر فعلی زمانمند است ، فاعلش هم باید زمانمند باشد.

به بیان دیگر سرشت یک فعل زمانمند به گونه ای است که فاعلش هم باید موجودی زمانمند باشد.این موضوع در واقع تداوم همان مسأله ربط حادث و قدیم است که همواره یک مسأله غامض درکلام دانسته می شده است. این مسأله در فلسفه دین معاصر هم اهمیت خاصی پیدا کرده است و فلاسفه مختلفی به مطالعه و بحث دراین حوزه مشغول هستند.

دکتر محمد سعیدی مهر



همچنین مشاهده کنید