چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
زبان طبیعت
نمایش «خیال» نوشته محمد زندی و با کارگردانی حمیدرضا نعیمی از جمله نمایشهایی بود که در بخش بینالملل جشنواره سیام تئاتر فجر اجرا شد. خیال نمایشی است که ریشه در تفکر ایرانی و شرقی دارد. حُسن این اجرا هم معرفی محمد زندی نمایشنامهنویس است که سالهاست در کرمانشاه در خلوت خود مینویسد و البته چند سالی هم از تئاتر دور افتاده بود. اما آیا این آغاز دوباره نویدبخش متنهای دیگری هم از او خواهد بود؟ امیدواریم که بتوانیم محمد زندی را همچنان در تئاتر ببینیم.
خیال را میتوان در زمره آثار اپیک به شمار آورد و البته کاری نمادگرایانه است. یعنی انسان را از منظر طبیعت واکاوی میکند. او به زبان طبیعت آگاه است. درست مثل «مترلینگ» بلژیکی و جک لندن آمریکایی! اینکه بتوانی از زبان گرگ و سگ و دیگر حیوانات موقعیتی ایجاد کنی، خود کاری است کارستان. البته این پدیده تازهای نیست. اما وقتی بتوانی همچنان با این رویکرد و نگاه هستیشناسانه انسان را مطالعه کنی، خود یک امتیاز است.
خیال درباره استحاله یک انسان است که تبدیل به گرگ میشود. اما قصه طوری دیگر بیان میشود و این استحاله به صورت تلویحی اتفاق میافتد. یک زن و مرد به خاطر برف و بوران از خانه خود در کوهپایه به بلندای کوه میروند و در غاری پناه میگیرند.
مرد بعد از روشن کردن آتش دو توله گرگ میبیند و برخلاف عجز و لابه زنش آنها را با چاقو از بین میبرد. گرگ پدر به کمین مینشیند تا از مرد و نوزاد تازه متولد شدهاش انتقام بگیرد. حالا یکسال از آن ماجرا گذشته، گرگ زن را به اسیری گرفته است. اما زن میخواهد از این مخمصه بگریزد. گرگ به دروغ میگوید که پلنگها شوهر و بچهاش را تکه پاره کردهاند. بالاخره زن از گرگ میخواهد اجازه بدهد تا برود. گرگ به دست شکارچیان زده میشود و از بین میرود. البته معلوم نیست که از چه زاویهای این گرگ تیر میخورد.
حمیدرضا نعیمی در فضایی موجز و مینیمالیستی با حرکات مینیاتوری بازیگران را هدایت کرده و ذره ذره این گرگ و زن را مقابل هم قرار میدهد تا از دل این رویارویی تصویر استحاله به ذهن القا شود.
حمیدرضا نعیمی بر آن بوده تا از این متن با یک قصه بدون تکاپو وضعیتی دردناک بسازد. در صحنه دو تکه سنگ بزرگ هست که زن (با بازی رامونا شاه) و گرگ (با بازی امین طباطبایی) روی آن نشستهاند. در اطراف نورهای ریز کاشته شده تا بتواند توجه بیشتر مخاطب را جلب کند و در ضمن تداعیگر غار باشد.
بازیگران چندان جنبوجوشی ندارند. آنها خیلی محدود بر پاره سنگ میگردند. لحظه به لحظه با دیالوگ رودررو، به شکل مونولوگ و به شکل ذهنی و از طریق پخش صدا و نریشن این لحظات بر مخاطبان تداعی خواهد شد. مرد در شمایل گرگ هست و لحظهای که برای اولینبار زوزه میکشد، بسیار دردناک مینماید.
راوی دارد روایت تولهها را تعریف میکند و چشماناش پر خون هست. گویی حیوانات هم برای طبیعت بسیار اهمیت دارند اما انسانها از آن غافل ماندهاند. برای همین کشتن حیوانات هم برای خود آداب و آیینی دارد و همینطوری نمیتوان آنها را کشت و آزار و اذیت کرد.
رضا مهدیزاده در این بین به عنوان طراح صحنه تلاش کرده تا چیزی از جلوه حقیقی فضا دور نماند. واقعا برخی از جاها همین اختصار هست که نجاتبخش خواهد بود. البته نور به زیبایی این فضا را لبریز از حس و تصویر خواهد کرد. زوایای متنوع و کوچک شدن منابع نوری متفاوت شدن شرایط بازی و فضاسازی را نمایان خواهد کرد. بازیگران هم حوصله کردهاند که در این ایستایی متن و پرهیز از حرکت بتوانند بارزترین حسهای ممکن را از طریق بیان ابراز نمایند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست