چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

نگاهی به فیلم «بارش سنگ ها» ساخته كن لوچ


نگاهی به فیلم «بارش سنگ ها» ساخته كن لوچ

شاید نباید انتظار داشت كه كارگردانی اروپایی در فیلم هایش مستقیماً تعهدهای اجتماعی اش را نشان دهد اما این قضیه شاید در مورد انگلیسی های معاصر كمی فرق داشته باشد هارولد پینتر نمایشنامه نویس, شاعر و برنده نوبل سال ۲۰۰۵ در سال های اخیر در شعرهایش شدیدترین انتقادها را علیه جنگ آمریكا داشته است به غیر از پینتر و كن لوچ دیگر هنرمندان معاصر انگلیسی هم به طور كل به مسائل اجتماعی علاقه زیادی دارند كه شاید بتوان ریشه این گرایش را در بافت اجتماعی این كشور جست وجو كرد كه غالباً در آن طبقه كارگر اهمیت زیادی دارد و تحقق عدالت اجتماعی را به امری دشوار بدل می سازد

كن لوچ فیلمسازی معترض است. نگاه اعتراضی او در فیلم «بارش سنگ ها» كاملاً پیداست. این دید اعتراض آمیز او در جمله ای كه در فیلم، جیمی به باب می گوید برجسته می شود: «وقتی كارگر باشی هفته ای هفت روز سنگ رو سرت می باره.»

• درباره كارگردان

كن لوچ در سال ۱۹۳۶ در وارویكشایر در نزدیكی كاونتری به دنیا آمد. پدرش به عنوان یك تكنسین برق در یك كارخانه سازنده ابزارآلات ماشین كار می كرد و لوچ در طول حرفه اش همیشه به اصالت خانوادگی اش كه به طبقه كارگر برمی گشت وفادار ماند. او پس از آنكه دو سال خدمت سربازی اش را به عنوان یك تایپیست در نیروی هوایی گذراند در آكسفورد حقوق خواند و همانجا به تئاتر علاقه مند شد. در واقع موقعی كه دانشگاه را ترك كرد با علاقه مند شدن به تئاتر تجربی علاقه اش را به حقوق از دست داده بود. لوچ در چند تئاتر تجربی در نزدیكی بیرمنگام كارگردانی و بازی كرد و بعد در سال ۱۹۶۱ به عنوان كارآموز كارگردانی به تلویزیون ای بی سی پیوست.

لوچ با همكاری تونی گارنت مجموعه ای به نام «بازی چهارشنبه» را كارگردانی كرد كه انقلابی در درام تلویزیونی بریتانیا به وجود آورد و بحث های داغ سیاسی را سبب شد. در سوسیالیست متعهد لوچ و گارنت امیدوار بودند كه درام های اجتماعی شان، طبقه های كارگر و متوسط را به سمت تغییرات اقتصادی انقلابی سوق دهد. آنها ویژگی های سینمای نورئالیستی ایتالیا (استفاده از نابازیگران) و سینمای موج نو فرانسه (جامپ كات و روایت های نامرتب) را با هم تلفیق كردند تا فرم جدیدی را به نام درام مستند ابداع كنند. لوچ در فیلم هایش با استفاده از تكنیك های مستند با قصه گویی به مسائلی از قبیل بی خانمانی، بزهكاری نوجوانان، سیاست و سقط جنین می پردازد. این نوآوری در زیبایی شناسی اصالتی داشت كه قبلاً دیده نمی شد و باعث شد تلویزیون انگلیس از استودیوها به خیابان ها راه یابد.اولین تجربه لوچ و گارنت فیلم اپیزودیك «بالای تقاطع» بود كه در آن به زندگی سه زن از طبقه كارگر در بخش كلدپهام لندن پرداخته می شد. فیلم تركیبی از درام سیاه و طنز بود. در مشهورترین صحنه فیلم، سقط بچه ای در كوچه پستی از دید دانای كل روایت می شود كه در واقع وضعیت بغرنج رواج سقط در بین نوجوانان را روایت می كند. فیلم بعدی لوچ و گارنت «كتی به خانه برگرد» (۱۹۶۶) بود كه مهمترین اتفاق در تلویزیون بریتانیا در دهه شصت بود كه فروپاشی خانواده ای جوان را كه بی خانمان شده بودند نشان می داد. در فیلم با تركیب تكنیك های مستند و داستانی، ناتوانی نهادهای اجتماعی در تامین امنیت روانی اعضای جامعه نمایش داده می شود. صحنه پایانی فیلم «كتی به خانه برگرد» كه در آن سرویس های تامین اجتماعی كتی را از خانواده اش می گیرند فیلم را به یكی از تلخ ترین آثار لوچ تبدیل می كند.

لوچ و گارنت در سال ۱۹۶۷ اولین فیلم سینمایی خود را با نام «گاو بیچاره» با سرمایه یك استودیوی هالیوودی ساختند. فیلم شدیداً تحت تاثیر گدار و برشت بود. اما آنها دو سال بعد با تاسیس یك شركت مستقل فیلم «قوش» را ساختند. فیلمی سیاه و تاثیرگذار كه روایتگر زندگی پسربچه ای اهل بارنزلی بود كه قوشی را تربیت كرده بود تا با او مشغول شود و بتواند از مشكلات خانواده و مدرسه فرار كند. ویژگی های منحصر به فردی كه در این فیلم دیده شد مشخصه تمام كارهای كن لوچ شد.در پایان دهه هفتاد گارنت از لوچ جدا شد و به هالیوود رفت. در این سال ها انتخاب مارگارت تاچر از حزب محافظه كار به سمت نخست وزیری انگلیس باعث تزلزل سیستم تامین اجتماعی آن كشور شد. لوچ نگاهش را به فیلم های مستند معطوف كرد. اما در دهه هشتاد لوچ با نبود سرمایه گذار و همچنین سانسور مستقیم مواجه شد. بی بی سی نتوانست برنامه چهارقسمتی «سئوالاتی از رهبران» را نمایش دهد. این فیلم مستندی درباره اعتصاب معدنكاران در سال ۱۹۸۳ بود. در سال های بعد نیز كشمكش لوچ با سیاستمداران بر سر سیاست خارجی انگلیس ادامه یافت و فیلم های او به خطابه هایی علیه عدم تحقق عدالت اجتماعی در كشور تبدیل شدند. این نگاه در فیلم های بعدی او نظیر «زندگی خانوادگی»، «نگاه ها و بخندها»، «سرزمین پدری»، «بارش سنگ ها» و «سرزمین آزادی» نیز جاری شد.

• تحلیل فیلم توسط مهمانان

در برنامه سینماچهاری كه در آن فیلم «بارش سنگ ها» پخش شد شادمهر راستین نویسنده و منتقد و پرویز جاهد منتقد فیلم به عنوان مهمان حضور داشتند و به بحث و بررسی درباره این فیلم پرداختند.در ابتدا شادمهر راستین فیلم «بارش سنگ ها» را ادای دینی به فیلم «دزد دوچرخه» ساخته ویتوریو دسیكا دانست و گفت كه فیلم های نسلی از فیلمسازان انگلیسی كه كن لوچ جزء آنهاست به نوعی با كمدی های اجتماعی سینمای پس از نورئالیسم ایتالیا شباهت دارد. در این فیلم ها به طبقه كارگر پرداخته می شود.در فیلم های لوچ، هسته اصلی خانواده است. سینمای لوچ دقیقاً نقطه مقابل سینمای هالیوود است و در آن خبری از قهرمان پردازی به سبك هالیوودی نیست.جاهد نیز گفت كه كن لوچ همیشه معضل طبقه كارگر برایش مهم بوده و موقعیت اصلی فیلمش نشان دادن دشواری های این طبقه است. جاهد به وامدار بودن لوچ به سینمای نورئالیستی ایتالیا و موج نو فرانسه اشاره كرد.به اعتقاد دیگر منتقد برنامه، فیلمسازهای انگلیسی بر اجتماع تاثیرگذارند. آنها با حزب كارگر كار می كنند و در دوره نخست وزیری مارگارت تاچر شدیداً از او انتقاد كردند. اما از وقتی كه بلر روی كار آمده اینها بیشتر معطوف به مسائل فردی جدا افتاده از اجتماع شده اند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.