جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

اختـلال سـلوک


اختـلال سـلوک

بیشتر کودکان دچار اختلال سلوک, به علت رفتار پرخاشگر اند, لجوجانه, و تخریبی خود, برای معلمان و همچنین برای اجتماع مشکلات زیادی ایجاد می کنند

بیشتر کودکان دچار اختلال سلوک، به علت رفتار پرخاشگر اند، لجوجانه، و تخریبی خود، برای معلمان و همچنین برای اجتماع مشکلات زیادی ایجاد می‌کنند. با این که رفتار بسیاری از کودکان دارای مشکل سلوک ممکن است محرک خشم دیگران شود، اما آنان پریشانند و نیاز به کمک دارند. شواهد حاکی از آن است که بسیاری از معلمان، آموزش و حمایت لازم را برای مقابله با چنین شاگردانی ندارند و به همین علت احتمال اخراج آنان از مدرسه افزایش پیدا می‌کند. اخراج نه فقط موجب تشدید مشکلات آنان می‌شود، بلکه مشکل بزرگتر و دراز مدتی را برای کل جامعه به وجود می‌آورد.

● تشخیص

اختلال سلوک، الگوی رفتاری تکرار شونده و پایداری است که بر اثر آن حقوق دیگران یا مقررات جامعه مورد تعرض قرار می‌گیرد. این اختلال باید حداقل سه یا بیشتر از سه مورد از پانزده معیار مطرح شده در فهرست زیر را شامل شود.

ـ پرخاشگری: شامل آزارگری، تهدید یا ارعاب دیگران، آغازگری دعواهای تن به تن، استفاده از اسلحه که می‌تواند آسیب جدی به دیگران وارد کند، بی‌رحمی فیزیکی نسبت به حیوانات، دزدی به هنگام مقابله با «قربانی» و با اجبار کسی را به فعالیت جنسی واداشته است.

ـ تخریب اموال: شاملراه انداختن آتش‌سوزی عمدی با آگاهی از این که می‌تواند آسیب جدی به وجود آورد و تخریب عمدی اموال دیگران.

ـ کلاهبرداری یا سرقت، شامل: ورود دزدانه به خانه، ساختمان یا ماشین شخص دیگر، دروغگویی برای به دست آوردن کالا یا چیزهای مورد علاقه و یا پرهیز از تعهد و سرقت اشیاء پرارزش بدون روبه‌رو شدن با قربانی.

ـ تعرض جدی به قوانین: شامل فرار از خانه در شب، غیبت از مدرسه، سپری کردن اوقات خود در تمامی طول شب در خارج از خانه بدون اجازه والــدین (شروع قبــل از سیزده سالگی).

● شیوع

اختلال سلوک از پرشمارترین اختلال‌های روانی است که کودکان و نوجوانان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اختلال سلوک در نوجوانی شایع‌تر از کودکی است. در دوران کودکی، اختلال سلوک در پسران سه تا چهار برابر دختران دیده می‌شود، اما این تفاوت در دوره نوجوانی کاهش می‌یابد (ایرلز۱۹۴). در اغلب پسران این اختلال قبل از ده سالگی بروز می‌کند، درحالی که سن بروز آن در غالب دختران بین سیزده تاشانزده سالگی است. پایداری این اختلال در پسران بیشتر از دختران مشاهده می‌شود؛ گرچه در بسیاری از دختران (یک تا شش درصد آنان) مشکلات اختلال سلوک شدیدتر در دوره جوانی جلوه می‌کند. اختلال سلوک پدیده جهانی است، زیرا در تمامی فرهنگ‌ها و در همه سطوح جوامع مختلف اتفاق می‌افتد؛ این اختلال در میان کودکان و نوجوانان متعلق به اقشار محروم اجتماعی شایع‌تر است.

● علل

عوامل متعددی با اختلال سلوک همراهند؛ ویژگی‌های فردی کودک، اعمال والدین و سازمان خانواده احتمالاً عوامل کلیدی موثر بر تشدید مشکلات در زندگی آینده فرد هستند، گرچه عوامل ژنتیکی و نوروبیولوژیک نیز ممکن است نقشی در این مشکلات داشته باشد، همچنان که ارتباط همسالان و تاثیر فرهنگ و رسانه‌ها نیز در ایجاد این اختلال می‌تواند موثر باشد.

ـ مشکلات خانوادگی از قبیل تعارض میان والدین، تجاوز و فشار روانی و مشکلات روان‌شناختی ارتباط نزدیک و قوی یا اختلال سلوک دارند. اختلال سلوک نوعاً در خانواده‌هایی رخ می‌دهد که در آن‌ها طلاق یا جدایی، نبود روابط عاطفی، نبود ارتباط خانوادگی ثابت و ایمن و مدیریت نااستوار وجود دارد.

ـ روابط با همسالان دارای انحراف، پیش‌زمینه‌ای قوی برای این اختلال است.

ـ تاثیرات فرهنگی و رسانه‌ای در خانواده‌هایی که رفتار بزهکاری امری پذیرفته شده و از نظر فرهنگی عادی است. و همچنین خشونت در تلویزیون نیز از عوامل ایجاد آن است.

● سیر اختلال

در الگوهای رفتار ضداجتماعی و پرخاشگری، برخی قوانین مبنی بر انتقال بین نسلی وجود دارد. در واقع شاید مشکل‌سازترین خصوصیت اختلال سلوک، ثبات آن در طول زمان است. شروع زودرس اختلال سلوک در کودک، با پرخاشگری بعدی، رفتار ضداجتماعی و دیگر مشکلات بزرگسالی رابطه دارد. گرچه عوامل بسیاری، رابطه مشکلات سلوک کودکان و رفتار اجتماعی بزرگسالان را متاثر می‌سازند. وجود اختلال سلوک در کودکی، اطلاعات پیش‌بینی‌کننده برای انواع وسیعی از مشکلات سازگاری بعدی اند‌جمله فعالیت‌های ضداجتماعی، سوءمصرف مواد است. شناسایی مکانزیم‌هایی که این مسیرها را توجیه می‌کنند، چالش عمده‌ای در این حوزه است.

● درمان

تعارض خانوادگی و مهارت‌های ضعیف والدین، مشخصه روابط خانوادگی کودکان مبتلا به اختلال سلوک است. خود کودکان نیز مشکلات شناختی و رفتاری از خود نشان می‌دهند. این ویژگی‌ها حاکی از چند رویکرد احتمالی در درمان این کودکان است. و بررسی‌های اخیر، حاکی از آن است که درمان برای کودکان که در حال ظاهر ساختن اختلالات سلوک هستند می‌تواند سودمند باشد. آموزش والدین رویکرد دیگری است که غالباً برای مطالعه و کاربرد درمانی برای این اختلال به کار رفته است. در درمان خانوادگی عمل‌گرا، مهارت‌های کنترل کودکان مستقیماً به والدین آموخته می‌شود. این درمان‌ها هدفشان معطوف به از بین بردن تعاملات خانوادگی قهرآمیز همراه با رفتار ضداجتماعی است.

از طریق جزوات آموزشی راهنمای کتبی، تمرین با درمانگر و تکالیف خانگی، والدین تشخیص رفتار مشکل‌ساز، مشاهده و ثبت فراوانی رفتار، پاداش دادن موثر، رفتار صحیح و متوقف ساختن پاداش دادن به رفتار نامطلوب را فرا می‌گیرند. موفقیت درمانی هنگامی بیشتر است که کودکان مشکل‌ساز، به موقع شناسایی شوند. همچنین درمان در مورد خانواده‌هایی که کمتر تحت فشار روانی قرار دارند و وضوح اجتماعی ـ اقتصادی بهتری دارند، موفق‌تر بوده است. یک رویکرد درمانی دیگر، متمرکز و معطوف به پردازش شناختی کودک است. درگیر کردن فعال والدین در امر درمان منجر به افزایش پیامدهای مثبت و تاثیر بلندمدت درمان می‌شود. این درمان‌ها ممکن است آموزش رفتاری والدین، خانواده درمانی، درمان چند سیستمی، درمان رفتاری شناختی، درمان دارویی و در نهایت تحت مراقبت پرورشی قرار دادن را شامل شود.

▪ آموزش رفتاری والدین: هدف از آموزش رفتاری والدین عبارت است از کمک به آنان در به کارگیری مهارت‌های رفتاری خاص برای مدیریت رفتار فرزند خود در فعالیت‌های روزمره که موثرترین درمان به حساب می‌آید، این درمان معمولاً در مورد کودکان کم‌سن‌تر موثر است.

▪ خانواده درمانی: خانواده درمانی بر ارتباطات، حل مساله و مذاکره، کاهش سرزنش و مذاکره در زمینه تفاهم‌های اقتضایی متمرکز است.

▪ درمان چندسیستمی: در درمان چندسیستمی عوامل استمرار مشکل، که ممکن است در درون خانه، کودک، خانواده، مدرسه یا گروه همسالان باشد، مشخص می‌شوند و اقدامات لازم با توجه به آنها انجام می‌گیرد.

▪ رفتار درمانی شناختی: درمان شناختی رفتار درمانی، روشی است که ظرفیت کودکان را برای مقابله با تعارض افزایش می‌دهد و آنها را برای تشخیص افکار، احساسات و رفتارها در موقعیت‌های اجتماعی مشکل‌ آموزش می‌دهد.

▪ دارو درمانی: انواع دارو درمانی در اختلال سلوک مورد استفاده قرار می‌گیرد، لیکن این نوع از درمان به ندرت برای کاهش رفتار پرخاشگر کافی است.

▪ درمان با مراقبت پرورشی: در موارد شدیدتر اختلال سلوک به خصوص در نوجوانان، افراد مبتلا را می‌توان موقتاً تحت مراقبت پرورشی قرار داد. این مراقبت توسط فردی انجام می‌شود که در زمینه مدیریت رفتار، آموزش دیده است.

● پیشگیری

اختلال سلوک در کودکان فشار روانی و رنجش بسیار در تمامی کسانی ایجاد می‌کند که به نحوی با آن درگیرند. پیشگیری موفق، شامل تشخیص زودهنگام فرد در معرض خطر، اقدامات پیشگیرانه در زمینه‌های مختلف، به ویژه در مدارس و ایجاد ترتیباتی برای استمرار حمایت از کودکان و والدین آنها می‌شود. اگر والدین نتوانند در دوره سنی یک تا سه سالگی با مشکل رفتاری کودک مقابله کنند، در رشد رفتار مناسب کنترل تکانه‌ها با شکست روبه‌رو می‌شوند. در مواردی که اقدامات پیشگیرانه، مستقیماً توسط والدین صورت بگیرد، کودکان پیشرفت‌های پایدار در رفتار خود نشان می‌دهند، اما اگر این اقدامات به سطح مدرسه و گروه همسالان تعمیم پیدا کند، میزان برگشت اختلال و تغییر رفتار اصلاح شده زیاد خواهد بود. اجرای این برنامه‌ها نیاز به همکاری نزدیک میان والدین، معلمان و کارکنان پروژه دارد. این نوع از برنامه‌های پیشگیری عملکرد مدرسه را بهبود می‌بخشد، رفتار مخرب را کاهش می‌دهد و سبب بهبود رابطه با همسالان و افزایش نگرش‌های مثبت در والدین می‌شود.

▪ تشخیص زودهنگام: کودکان کم سن‌تری که علائم سلوک را نشان می‌دهند، نیازمند ارجاع فوری به مراکز تخصصی هستند، چراکه اگر درمان اولیه انجام نشود، نتیجه درمانی با پیامد طولانی مدت ضعیفی خواهد داشت. الگوهای رفتاری مشکل‌ساز وقتی ریشه بگیرند، نسبت به درمان مقاوم می‌شوند.

▪ حمایت: در برنامه‌های آموزش رفتار والدین، و به عنوان بخشی از درمان، والدین تشویق می‌شوند که رابطه نزدیکی با مدرسه برقرار کنند تا همه راهبردهای ممکن هم در محیط مدرسه و هم در محیط خانواده به کار گرفته شود. از جمله این شیوه‌ها می‌توان به مدیریت رفتار، توجه به نیازهای یادگیری، پرهیز از طرد، تشویق روابط همکارانه و مشارکتی با همسالان، تشویق کودکان به اشتغال در فعالیت‌های فوق‌برنامه و همچنین حمایت از والدین و اطمینان دادن به والدینی که مورد حمایت قرار دارند، اشاره کرد.

▪ مدیریت رفتار: معلمان باید با توافق والدین یک ارزشیابی از رفتارهای ویژه که در آن به موارد رفتاری اصلی توجه شده باشد، انجام دهند، و از این طریق والدین را برای تشخیص نتایج و پیامدهای مطلوب کمک کنند. در کلاس درس باید تا جایی که ممکن است رفتارهای مطلوب مورد تشویق قرار گیرند و از رفتارهای نامطلوب، چشم‌پوشی شود یا آن‌که با سلسله مراتب قطعی از جریمه با رفتارهای نامطلوب برخورد شود. معلمان باید سعی کنند به ویژگی مثبت کودکان توجه کنند و شرایط را طوری آماده کنند که در آن شاگردان آزادی بیشتری داشته باشند و بیشتر مورد تمجید و ستایش قرار بگیرند.

▪ توجه به نیازهای یادگیری: هنگامی که کودکی مبتلا به مشکلات اختلال سلوک تشخیص داده شده، مهم است که ارزیابی جامعه از نیازهای یادگیری آنان انجام شود، و به نقاط شعف آنها توجه شود.

▪ پرهیز از طرد: معلمان باید از واکنش‌هایی که احساس طرد شدن را در آنان ایجاد می‌کنند، بپرهیزند چرا که این کار فقط به افزایش مشکلات آنان کمک می‌کند. معلمان باید موقعیت‌هایی را که در آنها لازم است با کودکان دارای مشکل مقابله مستقیم کنند، به حداقل برسانند.

▪ روابط با همسالان: معلمان باید کودکان دارای اختلال سلوک را به ایجاد ارتباط دوستانه با همسالان خود ترغیب کنند و فرصت‌هایی برای آنها فراهم کنند که در آن شاگران در موقعیت‌های گروهی کوچک به کسب مهارت‌های اجتماعی در قالب فعالیت مشارکتی ترغیب شوند. در موقعیت‌هایی که کودکان گوشه‌گیری اختیار می‌کنند، باید برای برقراری ارتباط با همسالان خود، از طریق ایجاد ارتباط با کسی که دلسوز باشد، کمک شوند.

▪ فعالیت‌های فوق برنامه: از آنجا که کودکان دارای اختلال سلوک اغلب فاقد عزت‌نفس هستند و مشکلاتی در برقراری ارتباط با همسالان خود دارند، واداشتن آنان به فعالیت‌هایی که از آن لذت می‌برند و امکان موفقیت‌شان زیاد است، از قبیل ورزش‌هایی که می‌توانند در مدرسه بدان‌ها بپردازند، می‌تواند مفید باشد.

▪ حمایت والدین: برای معلمان این نکته مهم است که بدانند والدین کودک دارای اختلال سلوک چه چیزی را دوست دارند و از چه راهی می‌توان با آنان همدلی کرد. از آنجایی که والدین نقش مهمی در شکل‌گیری رفتار کودکان دارند، کسب توانایی دیدن مشکل از نقطه نظر والدین، برای معلمان ضروری است.

کودکان دارای اختلال سلوک در محیط خانواده معمولاً ظالمان محیط خانه هستند. همین نافرمانی در درون خانواده به آنها قدرت زیادی می‌بخشد، و غیرعادی نیست که همه افراد تحت سلطه این کودکان باشند. آنان از زندگی با والدین خود خسته شده‌اند و والدین آنان نیز از این که فرزندشان تجربه بیاموزد، مایوس هستند. این کودکان غالباً پرخاشگری بیش از حد نسبت به والدین خود دارند و رفتارشان غیرقابل پیش‌بینی است؛ در نتیجه والدین آنها ناچارند روزی این طور و روزی طور دیگر رفتار کنند.

مهم‌تر این که سایر کودکان والدین آنها نیز این کودکان را از خود طرد می‌کنند. آنها احساس می‌کنند که همواره توسط افراد عادی و متخصصان مورد سرزنش قرار می‌گیرند و در واقع اغلب هم سرزنش می‌شوند. این بدان معناست که والدین نیز همانند کودکان خود احساس منزوی بودن و طرد شدگی دارند.

این وضع باعث ایجاد احساس درماندگی در والدین این گروه از کودکان می‌شود. بدین ترتیب مهم است که معلمان رویکردی مثبت داشته باشند و والدین را تشویق به تغییر وضع کنند. اگر والدین به طور مداوم مورد تشویق و پشتیبانی قرار نگیرند، به احتمال زیاد هرگونه راهبردی پیشنهادی را به آسانی رها می‌کنند. لازم است که والدین به حضور در برنامه‌های آموزشی فردی و گروهی ترغیب شوند.

▪ حمایت از معلمان: کودکان دارای اختلال سلوک، غالباً انواع هیجانات منفی را نسبت به اطرافیان خود از جمله معلمان برمی‌انگیزند، به ویژه رفتارهای پرخاشگرانه و تعرضی آنها که می‌تواند محرک احساسات کینه‌توزانه باشد. این کودکان به احتمال زیاد نسبت به همسالان خود و بزرگسالان با خشم رفتار می‌کنند و همین می‌تواند سبب شود که به آسانی القایی منفی‌تر از آنچه که به راستی هستند، به آنان بدهند. به همین دلیل به خصوص برای معلمان کم‌تجربه مهم است که برای مددکاری این کودکان در پی کمک و حمایت سایر افرادی باشند که در مدرسه و خارج از مدرسه کار می‌کنند. گروه حمایت کننده می‌تواند هم به معلمان در بیان احساسات خود یاری کند و هم به آنها در خصوص مشارکت در انجام فعالیت‌هایی برای مدیریت رفتار به شدت چالش برانگیز شاگردان کمک رساند.

باقر آریایی‌فر