یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به داستان های کوتاه ترانه جوانبخت


نگاهی به داستان های کوتاه ترانه جوانبخت

با مروری بر تعدادی از داستان کوتاه های «ترانه جوانبخت» سعی می کنم به واکاوی چند ویژگی اصلی در آثار او بپردازم:
● فاصله گذاری:
در بسیاری از آثار او از قبیل «چهار راهی که به راه پنجم …

با مروری بر تعدادی از داستان کوتاه های «ترانه جوانبخت» سعی می کنم به واکاوی چند ویژگی اصلی در آثار او بپردازم:

فاصله گذاری:

در بسیاری از آثار او از قبیل «چهار راهی که به راه پنجم می رسید»، «سینما»، «چند سطر بعدی» و... این تکنیک به چشم می خورد. حرف زدن با «تو»ی مخاطب و شراکت او در اثر به جز از بین بردن همزادپنداری مرسوم با شخصیت های داستانی می تواند به ظهور دیدگاههای فلسفی در خوانش نیز منجر شود. در این آثار جوانبخت تاکید بسیار زیادی «داستان» بودن متن دارد و از آنطرف به ناآگاهی «تو»ی مخاطب از روند ماجراها مدام اشاره می کند. این تکنیک ها در داستان های پسامدرن بسیار به چشم می خورند و در نمایشنامه نویسی نیز قدمتی از «برشت» تا «هانتکه» دارند.

این فاصله گذاری مانند داستان «چند سطر بعدی» به اثر فرم بخشیده و حتی ضربه پایانی را نیز وارد می کند.

پایان بندی:

تعلیق و ایجاد فضای سپید در پایان داستان یکی از ویژگی های اصلی آثار این نویسنده می باشد. جدا از شراکت بیشتر مخاطب در اثر که در راستای تکنیک قبلی می باشد این تکنیک به نوعی قصد وانمود نسبی گرایی موجود در محتوای آثار

را دارد. نسبی گرایی که با گذر از ارزش گذاری دودویی داستان های مدرن و نتیجه گیری های اخلاق گرایانه یا ایدئولوژی مدار آنها در این داستان های پسامدرن شکل می گیرد. در اینجاست که ما شاهد همراهی تکنیک و محتوا در یک راستا هستیم به گونه ای که تکنیک چیزی بیرونی و تحمیل شده بر متن نیست بلکه از درون و محتوای اثر نشأت می گیرد.

این ناتمام نویسی قابلیت بازخوانی ها و لذت مجدد را برای مخاطب ایجاد می کند.

انتخاب سوژه:

شاید یکی از علل موفقیت داستان های جوانبخت را باید در انتخاب سوژه هایی بکر و دست نخورده جستجو کرد. طرح های داستانی که در مقابل روزمره نویسی مینی مالیسم قرار گرفته و همواره چیزی فراتر از واقعیت را به ما عرضه می کند. فضای فانتزی داستان ها ما را یاد خود «ترانه جوانبخت» می اندازد زیرا او توانسته نوعی خلاقیت منحصر به فرد را در انتخاب سوژه بروز دهد که در آثار مختلفش به اشکال مختلف نمود پیدا می کند.

در این فضاهای غیرواقعی از عناصر روان کاوی نظیر ضمیرناخودآگاه به شکل غیرمستقیم استفاده می شود. چیزی که بر عمق آثار او می افزاید.

فرم:

داستان های جوانبخت همچون اغلب نویسندگان پسامدرن دارای فرم های پیچیده ای ست که معمولا چند روایت موازی پیکره اصلی آن را تشکیل می دهد. شکست های زمانی و نگاه غیرخطی به داستان این فرم را پیچیده تر می کند و آن را به لابیرنتی از فلش بک ها و فلش فورواردها تبدیل می کند.

مطمئنا انتخاب این فرم ها جز جذابیت ظاهری آن برای مخاطب، ریشه در نگاه غیرخطی به زمان در آثار هنری پسامدرن دارد. شکست های روایتی اغلب از شکست زمان منشأ می گیرند که گاهی به تغییر لوکیشن ها و شخصیت ها نیز منجر می شود.

محتوا:

نمی توان از نظر دور داشت که جوانبخت نویسنده ای فیلسوف است و همچون «کوندرا» و... از داستان برای حرف های فلسفی خود ابزاری ساخته است. این ویژگی در مجموع به قوّت آثار او انجامیده است.

در کل باید گفت که در همه آثار «ترانه جوانبخت» روحی سرکش وجود دارد که در هر اثر تجربه ای تازه را به مخاطب هدیه می کند. تجربه ای که مختص به خود اوست و روزهای بهتری را برای داستان نوید می دهد.

مهدی موسوی