یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

قدرت نرم ابزار موفقیت در جهان سیاست


قدرت نرم ابزار موفقیت در جهان سیاست

دانشمندان و صاحب نظران سیاسی اغلب به دنبال ابداع كلمات و یا اصطلاحاتی هستند كه به نام آنها وارد فرهنگ لغات شود دكتر جوزف نای از معدود كسانی است كه به این موفقیت بزرگ نائل شده است

دانشمندان و صاحب نظران سیاسی اغلب به دنبال ابداع كلمات و یا اصطلاحاتی هستند كه به نام آنها وارد فرهنگ لغات شود. دكتر جوزف نای از معدود كسانی است كه به این موفقیت بزرگ نائل شده است.

عبارت قدرت نرم كه بیش از یك دهه پیش دكتر نای برای نخستین بار آن را معرفی كرد، امروزه از كاربرد بسیار زیادی برخوردار است. وی در سال ۲۰۰۴ در كتاب معروف خود ((قدرت نرم؛ابزار موفقیت در سیاستهای جهانی)) این مفهوم را به طور كامل تشریح می كند.

نای كه پیش از این دستیار وزیر دفاع آمریكا در امور امنیت بین الملل بوده است، در این كتاب ضمن ارائه تعریفی جدید و كاملتر از قدرت نرم، راههای بهره مندی از این ابزار مهم را ارائه داده است.

این استاد دانشگاه كه از مقاله نویسان مجله معتبر فارن افرز (نشریه اختصاصی شورای روابط خارجی آمریكا) محسوب می شود در مقاله ای با عنوان افول قدرت نرم آمریكا به آسیب شناسی سیاستهای جنگ طلبانه دولت بوش و اتكای بیش از حد تیم نومحافظه كار مسلط در كاخ سفید به قدرت سخت برای پیشبرد اهداف خود پرداخته است.

ـ گفت وگو جوزف نای

● دكتر نای، در آغاز گفت وگو از قدرت نرم شروع می كنیم. اندكی درباره این مفهوم توضیح دهید؟

▪ قدرت نرم توانایی دست یابی به آنچه در پی آن هستید از طریق ایجاد جذابیت و نه تهدید و اجبار معنی می شود. بنابراین معنی ساده قدرت نرم توانایی در دست یابی به آنچه در پی آن هستید، است.از سه طریق می توان به خواسته های خود دست یافت: تهدید، پرداخت هزینه و یا ایجاد جذابیت. راه سوم یعنی ایجاد جذابیت همان قدرت نرم است.

● چه رابطه ای بین قدرت نرم و دیپلماسی عمومی وجود دارد؟

▪ دیپلماسی عمومی یعنی تلاش برای ارتباط با عموم مردم و نه تنها حكومت ها. بنابراین هنگامی كه دیپلماسی عمومی تاثیرگذار باشد می تواند به شكل گیری قدرت نرم بیانجامد. به بیان دیگر اگر دیپلماسی عمومی چه از طریق پخش برنامه های رادیو تلویزیونی، چه از طریق مبادلات فرهنگی و یا طرق دیگر بتواند در بین دیگر ملل جهان جذابیت ایجاد كند، می تواند در شكل گیری قدرت نرم در درون كشور مبدأ بسیار موثر باشد.اما برخی تلاشهای مربوط به دیپلماسی عمومی الزاماً به شكل گیری قدرت نرم نمی انجامد؛ برای مثال زمانی كه این تلاشها در كشور مقصد تبلغات تلقی شود. بنابراین هر تلاشی در عرصه دیپلماسی عمومی لزوماً به تولید قدرت نرم منتهی نخواهد شد.

● دیپلماسی عمومی در جهان سیاست از چه جایگاهی برخوردار است؟

▪ خوب فكر می كنم دیپلماسی عمومی در عصر اطلاعات جایگاه ویژه ای را در جهان سیاست برای خود باز كرده باشد. ایده همواره مهم بوده است. فرهنگ نیز همواره از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. اگر به اروپا در قرن ۱۸ بازگردیم، درخواهیم یافت فرانسه تلاشهای بسیار زیادی را با هدف ترویج زبان و فرهنگ فرانسه به سرانجام رساند. منظور این است كه اهمیت دیپلماسی عمومی بحث جدیدی نیست، اما تفاوت این است كه در عصر حاضر كه شهروندان نقش و مشاركت بیشتری در تحولات دارند و اطلاعات بیش از هر زمان دیگری حائز اهمیت است، دیپلماسی عمومی نیز در مقایسه با سالهای گذشته نمود و كاركرد بیشتری دارد.

● چه چالشهایی در مسیر تمرین و یا اعمال قدرت نرم وجود دارد؟

▪ یكی از چالشهای پیش روی اعمال قدرت نرم آن است كه حكومت ها به طور كامل قادر به كنترل این ابزار نیستند. جذابیت های هر كشور از سه چیز ناشی می شود: فرهنگ آن كشور كه می تواند برای دیگران جذاب باشد، ارزشهایی كه آن كشور ترویج می دهد و در نهایت سیاستهایی كه حكومت دنبال می كند.مایلم در مورد سیاستهای اعمال شده توسط حكومت ها و تاثیر آن بر قدرت نرم بیشتر توضیح دهم. سیاستهای اعمال شده از جانب حكومت ها شمشیری دولبه است كه هم می تواند به ارتقای قدرت نرم بیانجامد و هم می تواند موجب ناكارآمدی آن شود. برای مثال به ایالت متحده اشاره می كنم. این كه چرا تنها ابرقدرت جهان نمی تواند به تنهایی طی طریق كند و سیاستهای خود را پیش برد. همان طور كه می دانید سیاستهای دولت بوش در دوره نخست ریاست جمهوری وی تاثیرات بسیار بدی بر وجهه این كشور در عرصه بین الملل گذارد. تاثیری كه حتی موجب شد فرهنگ و ارزشهای مورد تبلیغ آمریكا نیز در بیشتر كشورهای جهان بی اعتبار گردد. بنابراین شاهد هستید زمانی كه سیاست كشوری از جذابیت و یا مشروعیت لازم در عرصه جهانی برخوردار نباشد آنگاه، مسیر برای اعمال قدرت نرم تا چه اندازه ناهموار خواهد شد.

● نقش نخبگان را در این عرصه چگونه ارزیابی می كنید؟

▪ افراد نخبه نیز می توانند در ایجاد قدرت نرم بسیار مثمر ثمر باشند. برای مثال زمانی كه در كشوری رهبری وجود دارد كه در نظر دیگر مردم جهان جذاب است می تواند در ایجاد قدرت نرم بسیار موثر باشد. البته طبیعی است كه عكس این موضوع نیز صادق است. نظیر جان اف كندی كه توانست با استفاده از جذابیت خود قدرت نرم بسیاری برای آمریكا به ارمغان بیاورد در حالی كه لیندن جانسون به هیچ وجه این گونه نبود.

● چگونه می توان این عناصر موثر در ایجاد قدرت نرم را به هم پیوند داد؟ NGO ها، نخبگان، تحصیل كرده ها در خارج از كشور و ...

▪ در جوامع لیبرال برای همسوساختن و در واقع هدایت بخش خصوصی كار چندانی نمی توان انجام داد. در این جوامع منافع برخی سازمان های غیردولتی با منافع حكومت سازگاری دارد و برخی دیگر خیر. واقعیت این است كه حكومت به طور كامل نمی تواند آنها را كنترل كند. اما حكومت می تواند با حمایت از تبادلات فرهنگی، تبادل دانشجو و استاد، پخش برنامه های رادیو تلویزیونی و بسیاری دیگر از اقدامات به این هدف نائل شود. اما به این نكته مهم نیز باید توجه داشت كه اگر حكومتی تمامی این اقدامات لازم برای ایجاد قدرت نرم را انجام دهد اما سیاست های نادرست و به بیان دیگر منفور و دردسرسازی را دنبال كند، نباید از دیپلماسی عمومی با هدف ایجاد قدرت نرم توقع چندانی داشته باشد.به بیان دیگر اگر سیاستهای بد و منفوری از جانب حكومت پیگیری شود آنگاه دیگر تلاشهای انجام شده با هدف تبلیغ دیپلماسی عمومی و قدرت نرم بی فایده خواهد ماند.

به تجارت اشاره می كنم. اگر فعالیت های تجاری شما به تولید محصولی بی كیفیت بیانجامد، اصلاً مهم نیست چه مقدار برای این محصول تبلیغ شود. مهم این است كه مردم می دانند این محصول بی كیفیت است و آن را نمی خرند.اگر مایل باشید از بحث تئوریك قدرت نرم خارج شده و اندكی این مفهوم را در واقعیت و سیاست بررسی كنیم.با كمال میل.

● شما در جایی اشاره كردید كه ایالات متحده باید برای مقابله با بنیادگرایی اسلامی از قدرت نرم بهره گیرد. یعنی چه؟

▪ باید واقع بین بود. شما نمی توانید در جامعه ای تغییر ایجاد كنید مگر آن كه آن را تحت تاثیر قرار دهید. هنوز معتقدم باید با تمرین دیپلماسی از طریق تبادل فرهنگی، پخش برنامه، كتاب و انتشارات دیگر می توان بر جوامع تندروی اسلامی تاثیر گذارد. جای تعجب است كه ایالات متحده سالانه تنها ۱/۱ میلیارد دلار یعنی۲۹‎/۰ درصد بودجه نظامی خود را به دیپلماسی عمومی تخصیص می دهد. به عقیده من نیاز مبرمی به تخصیص بیشتر بودجه و تعدیل سیاستها وجود دارد.

● اگر ممكن نباشد در آن واحد با تروریست ها جنگید و وجهه خود را نیز حفظ نمود چه؟ به بیان دیگر اگر مجبور باشیم بین قدرت نرم و قدرت سخت یكی را انتخاب كنیم؟

▪ سؤال بسیار جالبی است. قدرت نرم اگرچه ابزاری بسیار مناسب برای دست یابی به اهداف آن هم به شكلی كم هزینه است اما در برخی موارد به هیچ وجه كاربرد ندارد. برای مثال با اتكا به دیپلماسی عمومی نمی توان در مقابل تهدیدات تروریسم ایستادگی كرد. در برخی موارد گرایش و به كار بستن قدرت سخت اجتناب ناپذیر است. مهم درك صحیح موضوع موجود به هر شكل آن، تهدید و یا فرصت است كه بر اساس این شناخت به تبیین راهبرد مبادرت ورزید. اما بد نیست به این مورد نیز اشاره شود كه در برخی موارد نیز آمیزه ای از قدرت نرم و سخت می تواند مفید فایده باشد. شاید بتوان گفت حكومت ها باید این هنر را داشته باشند كه بین دو تعریف از قدرت تعادل برقرار كنند.

● آیا قبول دارید وجهه امریكا طی چند سال گذشته به شدت مخدوش شده است؟

▪ بله. باید اعتراف كرد وجهه ایالات متحده طی چند سال گذشته به ویژه در زمان ریاست جمهوری جورج بوش بسیار مخدوش شده است و در واقع تا میزان بسیار زیادی از محبوبیت و جذابیت این وجهه در عرصه جهانی كاسته شده است. این نزول پس از حمله به عراق و در جریان اشغال این كشور به شكلی باور نكردنی نمود داشت. زمانی كه به نتیجه نظر سنجی ها می نگرید درخواهید یافت این كاهش پس از حمله به عراق تا چه میزان بوده است.

● منظور شما سیاستهای جنگ طلبانه بوش است؟

▪ بله. تردیدی نیست بخش عظیمی از این بی اعتباری و خدشه وارد شده بر وجهه ایالات متحده ناشی از سیاستهای تند دولت بوش بوده است.

● آیا قبول دارید دولت بوش از دمكراسی و حقوق بشر برای پیشبرد اهداف خود استفاده ابزاری می كند؟

▪ بله و خیر. قبول دارم بوش به دلایل راهبردی در پی اشاعه حقوق بشر است. شاید جوامع دمكرات تر پاسخگوی بهتری به منافع ایالات متحده باشند اما نباید فراموش كرد اساس آمریكا و فرهنگ این كشور به دمكراسی و حقوق بشر احترام ویژه ای می گذارد. البته این موضوع با تغییر رئیس جمهورهای دمكرات و جمهوری خواه نوسان دارد.

● ایالات متحده چگونه می تواند این شكاف اعتباری در عرصه جهانی را پر كند؟

▪ واضح است نخستین گام تغییر در سیاستها است. ایالات متحده مجبور است با یافتن راه حلی دیپلماتیك در عراق هرچه سریع تر اوضاع امنیتی در این كشور را البته با توجه به دیگر متغیرهای داخلی و خارجی سر و سامان دهد. نكته بعدی دیگر مشاركت مستقیم و درست در روند صلح فلسطین و اسرائیل است و شاید مهمترین عمل تغییر در سبك دیپلماسی اعمال شده با كشورهای مختلف باشد. باید سیاستهایی به مراتب متعادل تر و واقع بینانه تر در پیش گرفته شود تا افكار عمومی جهان از قضاوت یك جانبه گرایی در مورد آمریكا فاصله بگیرند.

● این كه دولت بوش جهان را به دو دسته دوست و دشمن تقسیم كرده است چیزی بیش از یك گناه بلكه واقعیتی غیرقابل انكار است. این سیاست را چگونه ارزیابی می كنید؟

▪ خب این دقیقاً همان چیزی است كه از آن به عنوان سیاستهای غلط نام بردیم. معتقدم تقسیم جهان به دو دسته دوست و دشمن به هیچ وجه منطقی نیست. این كه بگویید هر كه با ما نیست علیه ما است تنها به ایجاد تنش دامن می زند. از سوی دیگر برای این كه بتوان كشورهایی را در این گونه دسته بندی ها طبقه بندی كرد نیاز به دیدگاهی جامع و راضی كننده دارد. برای مثال شخصاً معتقدم مشكل هسته ای كره شمالی را نمی توان با اتكای صرف به قدرت نرم برطرف نمود بلكه اتفاقاً نیاز به قدرت سخت است.

● در حال حاضر بسیاری از مردم خاورمیانه بر این باورند ریشه بسیاری از مشكلات امروز منطقه در سیاست های كاخ سفید است؛ در حالی كه واشنگتن منشأ این مشكلات بعضاً بسیار پیچیده را داخلی می داند. نظر شما چیست؟

▪ البته تردید ندارم عموم مردم خاورمیانه دوست دارند خود بر زندگی روزمره خانواده شان كنترل داشته باشند تا این كه شخص و یا كشور دیگری از خارج به آنها خط بدهد. تقریباً تمامی مردم منطقه از حمله واشنگتن به عراق ناراضی بودند. طبیعی است ناآرامی و ناامنی به وجود آمده به واسطه این جنگ نیز از چشم كاخ سفید دیده شود. اما نباید فراموش كرد اصلاحات باید از درون كشورها و ملل جوانه زند و نباید هر مشكل داخلی و یا كاستی را به گردن سیاستهای یك ابرقدرت غربی گذارد.

● اگر منظور شما را درست متوجه شده باشم می توان این نتیجه را گرفت كه دمكراسی پدیده ای قابل صدور نیست. درست است؟

▪ بله. معتقدم هر جامعه ای الگوی خود را برای تبیین و اشاعه دمكراسی در درون خود برمی گزیند. به همین دلیل فكر نمی كنم دمكراسی آمریكایی را الگو قرار داد و برصدد برآمد تا آن را به دیگر مناطق دنیا گسترش دهیم.

● پروفسور نای از این كه در این گفت گو شركت كردید بسیار متشكرم. در پایان مطلبی برای جمع بندی باقی مانده است؟

▪ خیر، به موارد بسیار زیادی اشاره شد. فقط مایلم یك جمله بگویم و آن این كه هرگاه استفاده از سلاح و شلیك گلوله آسان شود به همان اندازه مجال برای تمرین دیپلماسی و بهره مندی از قدرت نرم كاهش خواهد یافت.

گفت وگو : جوادحمیدی