پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

وقتی می خواهیم کم نیاوریم


وقتی می خواهیم کم نیاوریم

گزارشی میدانی از میزان چشم و همچشمی ها

روزگاری نه‌چندان دور اساس زندگی آدم ها سادگی بود و اگر کسی چیزی داشت که دیگران محروم از آن بودند به دنبال فخرفروشی نبود، بقیه هم به دنبال این نبودند که خودشان را به آب و آتش بزنند تا همانند او شوند. در واقع رنگ و بوی قناعت در زندگی همه افراد جاری بود و هر کسی به سهم خود حتی اندک قانع بود.

این روزها اما با ورود کالاهای مختلف خارجی به کشور و گرایش مردم به سمت تجملات و مصرف گرایی، بازار چشم و همچشمی داغ است.

قناعت جای خود را به «کم نیاوردن‌ها» داده است. هر چند تا واژه چشم و همچشمی از زبان بیرون می‌آید همه ناخودآگاه به یاد لباس و خانه و ماشین می‌افتند و معتقدند که این پدیده بیشتر در بین زنان به چشم می‌خورد اما باید گفت در بین مردان و بخصوص در محیط‌های کاری آنها چشم و همچشمی با مفهوم رقابت عجین شده است.

حاج محمود فرامرزی که در کار وارد کردن مواد اولیه کیف و کفش است می‌گوید: «در بازار و بین بازاری ها تا دلتان بخواهد رقابت زیاد است. همه چشمشمان به‌دنبال یکدیگر است، از تعداد مشتری و تزئین ویترین مغازه گرفته تا پرسیدن مبلغ فروش روزانه و وارد کردن محصولات مختلف؛ البته به نظر من خیلی هم بد نیست زیرا با وجود رقابت مثبت در میان همکاران می‌توان محصولات بهتری به مشتریان عرضه کرد و در نتیجه تولیدنهایی با کیفیت تر می‌شود. از طرف دیگر وجود چشم و همچشمی‌ها باعث می‌شود که افراد به خرید بیشتر مبادرت کنند و همین خرید کردن باعث رونق بازار است و تولید کننده مجبور است که هر روز طرح و مدل جدیدی به بازار عرضه کند.»

مهدی رمضانی که در یک بنگاه فروش ماشین کار می‌کند از مردانی می‌گوید که هر از چند گاهی به دنبال تغییر دادن ماشین‌هایشان هستند و با این که می‌دانند از نظر مالی ضرر می‌کنند باز دست به این کار می‌زنند چون چند وقت قبل رقیب یا همکارشان ماشین مدل بالاتری خریده.

مهدی می‌گوید: «همه فکر می‌کنند که خانم‌ها چشم و همچشمی می‌کنند ولی ما در اینجا آقایانی را می‌بینیم که خیلی بیشتر از خانم‌ها چشم و همچشمی می‌کنند آنقدر ریزبینی‌هایشان زیاد است که تمام تجهیزات و کارایی‌های ماشین را می‌پرسند.

خیلی‌ها نیز هزینه‌های کلانی بابت تغییرات ماشین‌ها یا سیستم‌ها و تجهیزات صوتی می‌پردازند که به نظر من بیهوده و تنها از سر همان چشم و همچشمی است.

از این گذشته بین کاسب‌ها نیز این امر مرسوم است، اگر شما یک مشتری بیشتر داشته باشی آن روز ممکن است همکار بغل دستی‌ات حتی جواب سلامت را ندهد یا به هر دلیلی مشتری ات را بپراند.

خیلی اوقات به خاطر این‌که کلاس کاریشان را بالا ببرند مبلغ فروششان را بیشتر اعلام می‌کنند و مثلا می‌گویند با انجام این کار ساده فلان قدر سود کردیم تا بتوانند از این طریق رقیب را از میدان خارج کنند. این موارد باعث شده تا اعتماد افراد به هم کم شود و دیگر نمی‌توانیم براحتی به همکارمان اعتماد کنیم.»

اما اگر از مکان‌های کسب و کار مردانه خارج شویم آرایشگاه‌های زنانه بهترین مکان برای چشم و همچشمی‌های زنانه است، ریزترین تغییرات و آمدن جدیدترین مدل‌ها در آنجا خیلی سریع به چشم می‌آید و اصلا بیشتر کسانی که به آرایشگاه‌ها مراجعه می‌کنند مدل خاصی در ذهنشان دارند؛ مدلی که قبلا آن را دیده‌اند و همین موارد کافی است تا بساط چشم و همچشمی هم در آرایشگاه‌ها داغ باشد.

سهیلا مددی که در یکی از آرایشگاه‌های معروف کار می‌کند، می‌گوید: «بارها مشاهده کرده‌ایم مشتری‌ای که موهایش را هفته قبل رنگ کرده با دیدن رنگ موهای فرد دیگری تصمیم می‌گیرد موهایش را به رنگ موهای او تغییر دهد. شاید برایتان جالب باشد که گاهی اینجا سر همین مسائل بین ما با مشتری دعوا می‌شود هر چقدر به مشتریمان می‌گوییم فلان طرح و مدل به چهره شما نمی‌آید نمی‌پذیرد و اصرار می‌کند که این کار را برایش انجام دهیم، بعد از اتمام کار می‌بیند که چهره اش همانند چهره آن شخص نشده و مدل به صورتش نمی‌آید. آن وقت از کار ما ایراد می‌گیرد.»

اما یکی دیگر از نمونه‌های چشم و همچشمی که در جامعه امروز به وفور به چشم می‌خورد رفتن به مسافرت بخصوص مسافرت‌های خارج از کشور است. نمی‌دانم در اطرافتان کسانی را سراغ دارید که با دیدنتان بلافاصله می‌پرسند تابستان کجا می‌روید؟

به یاد حرف‌های پدربزرگم می‌افتم که می‌گفت: میرزا تقی خان امیرکبیر معروف به غلام بچه یا کربلایی بچه هم چشم و همچشمی کرد و وقتی دید گروهی در مکتب درس می‌خوانند پشت در کلاس می‌نشست و آموزش را از پشت در‌های مکتبخانه به واسطه پدرش که آشپز دربار بود آموخت، ای کاش کمی در انتخاب الگوهایمان دقت می‌کردیم...

سمیه افشین‌فر