پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

بازپرسی از حقیقت


بازپرسی از حقیقت

معرفی کتاب «محاکمه سقراط»

هنگامی که سخن از فلسفه و به‌ویژه فلسفه مغرب‌زمین می‌رود، اولین واژه‌ای که در ذهن‌ها می‌درخشد و متبلور می‌شود، «یونان» است. یونان را می‌توان خاستگاه فلسفه و زادگاه منطق صوری و دستگاه فکری پیشرفته دانست که الحق چنین هم هست. ظهور نخستین و بزرگ‌ترین فلاسفه جهان همچون سقراط، افلاطون، معلم اول -ارسطو- همراه با فهرست پرشمار و متنوعی از فیلسوفان دیگر و وجود جلسات بحث و گفت‌وگو و مناظره، آکادمی‌ها و آموزشگاه‌های جدل و فلسفه، ظهور سوفسطاییان و... همه و همه روایتی است از افکار فعال و دلالتی است بر اندیشه‌های پویای حاضر در جامعه‌ای پیشرفته در عصر باستان. این در حالی است که در روزگار مورد بحث، در بسیاری از گوشه‌های جهان، سطح زندگی و امور روزمره هنوز به آن پایه نرسیده بود که افکار و ایده‌های فلسفی به ذهن مردم خطور کند یا مورد بحث و فحص و آموزش قرار گیرد و سرانجام ثبت و مکتوب و مدون شود. این یونان و تنها یونان بود که به عقل منطقی و کاوشگر بشری مجال می‌داد تا قدرت بی-پایان و شگرف خویش را به میدان آورد و جهان و دانش انسانی را دگرگون سازد.

به هر رو، به رغم نورانی بودن چراغ یونان در فلسفه غرب و حتی به طور کلی در تاریخ علم بشری، نقاط تاریک و اندوهباری نیز در سایه‌روشن تاریخ تاریک این تمدن دیده می‌شود. یکی از تاریک‌ترین این نقاط در این باغ پهناور و باشکوه، محاکمه سقراط و در نهایت نوشاندن زهر تلخ شوکران به این مرد فروتن و دانش‌د‌وست و حقیقت‌پرست است که در فرجام اعدامی ناجوانمردانه و جنایتی در حق فلسفه و تاریخ اندیشه بود و لکه‌ای تیره بر تاریخ عقل! در واقع تراژدی‌های بزرگ و واقعی در تاریخ بشر، آن‌گونه که اعماق وجدان همه نسل‌ها را در همه عصرها لرزانده باشد، بسیار نیست، یکی از برجسته‌ترین آنها روایت تراژیک اعدام آموزگار فروتن «افلاطون» و دوستداران دانش در آتن، یعنی استاد سوکراتس یونانی است.

در محاکمه سقراط، دفاعیه او اهمیت و تاثیر فراوانی در تاریخ فلسفه و اندیشه بشر داشته و دارد. بی‌تردید بسیاری از دیدگاه‌های فلسفی سقراط را می‌توان در محاکمه‌اش ملاحظه کرد و به صورت عینی یا کنایی یافت؛ البته روایات نگاشته شده توسط دو شاگرد برجسته و مرید سقراط –افلاطون و گزنفون- تفاوت‌های قابل توجهی دارند اما این تفاوت‌ها بیشتر از حیث ادبی است تا تاریخی. و می‌دانیم که سقراط، خود هیچ اثر مکتوبی برای ما به یادگار نگذاشته و هر آنچه از آن فرزانه باز مانده، روایت شاگردان اوست. فریدریش نیچه، حکیم نامدار یونانی سقراط را به این عبارت اجمالی به ما معرفی کرده و البته استعاره‌ای بس بزرگ در این عبارت وصفی نهفته- است: «سقراط، مردی که نمی‌نوشت!»

کتاب«محاکمه سقراط – اوتیفرون، دفاعیه سقراط، کریتون» کتابی است که این سه روایت از آپولوژی سقراط را در خود گرد آورده و شامل سه بخش اصلی «اوتیفرون یا درباره تقدس»، «دفاعیه سقراط (آپولوژی)» و «کریتون یا وظیفه شهروند»، به انضمام نمایه است. در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم: «... آتن در اواخر قرن پنجم دچار بحران سیاسی بی‌سابقه‌ای شد. سرزمین دموکراسی، اولین شهر یونان تحت سلطه پریکلس، به لطف قدرت‌های امپراتوری‌اش و درخشش فرهنگی‌اش در طول جنگ پلوپونزی شکست‌های دردناکی را در تقابل با اسپارت متحمل شده بود که در نهایت با چیره شدن بر رقیب پایان گرفت و نظام الیگارشی خونینی را در آتن مستقر کرد...» (مقدمه، صفحه ۳)

محاکمه سقراط، قضاوت درباره فرزانگی و داوری درباره عقل و کشمکش کیفیتی از عدالت در میزان ناپایدار جدل سوفسطایی و منطق عقل محض است. اما، هم پای اخلاق به میان می‌آید، هم روایت تاریخی اهمیت می‌یابد، هم ادبیات به درخشش روایت مدد می‌رساند و هم عاطفه انسانی دستخوش مواجهه با تراژدی و شفقت بی‌پایان برای استاد استادان فلسفه کلاسیک خواهد شد. سقراط چنان معتبر است که در همه این زمینه‌ها، در مرکز روایت و توجه قرار می‌گیرد.

کیان رضوی