پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

نگاهی تازه به یک قصه قدیمی


نگاهی تازه به یک قصه قدیمی

جدایی نادر از سیمین از نگاهی دیگر

میانگین پنج سانس، در سالن اصلی ۵۰۰ نفره در ۱۰۰ سینما به معنی ۲۵۰۰۰۰ صندلی در روز و پنج سانس در سالن ۲۰۰ نفره در ۴۵ سینما برابر با ۴۵۰۰۰ صندلی در روز، یعنی نسبتی بیش از پنج به یک. این تنها یک مقایسه آماری نیست بلکه نشانه ای از نگرش مجموعه مدیریت و سینماداران می باشد که همچنان نجات اقتصاد سینما را در گرو ساخت و نمایش فیلم های بفروش به سبک فیلمفارسی می دانند.

عنوان "جدایی نادر از سیمین" نشان دهنده کنشی از سوی نادر (پیمان معادی) نسبت به سیمین (لیلا حاتمی) است. اصغر فرهادی در جایگاه فیلمنامه نویس راوی کنش ها و واکنش های شخصیت های خاکستری در زندگی اجتماعی امروز است که درگیر روابط و قراردادهای اخلاقی، اعتباری و قانونی هستند او سپس در مقام کارگردان این روایت را به تصویر می کشد و بازی های درخشانی را از بازیگران حرفه ای و غیرحرفه ای می گیرد که آن ها را شایسته جوایز بین المللی می کند.

فیلمنامه "جدایی نادر از سیمین" از نظر ساختاری کاملا از قواعد فیلمنامه نویسی کلاسیک پیروی می کند. افتتاحیه فیلم با همخوانی کامل از عنوان فیلم در دادگاه خانواده شروع شده سپس تا نقطه عطف اول فیلم یعنی احضار نادر به عنوان متهم به دادگاه، مخاطب تقریبا با تمامی شخصیت های فیلم آشنا شده است. پس از گره افکنی، مسیر زندگی شخصیت داستان به کلی عوض می شود اما رویدادها پیوسته ادامه پیدا می کند و فیلم را در جهت اصلی به پیش می راند. نقطه عطف دوم یعنی اعتراف راضیه (ساره بیات) در نقش کارگر خانه به سیمین، فیلم را به سوی گره گشایی پیش می برد و در نهایت اختتامیه با تعلیقی هدفدار شکل می گیرد.

روابط عاطفی، کنش و واکنش های بین شخصیت های اصلی و مکمل توانسته است کشش دراماتیک را تا انتهای فیلم پوشش دهد و مخاطب را در تمام مدت نمایش درگیر نماید. شاید بتوان رمز موفقیت داخلی و خارجی فیلم های اصغر فرهادی که در "جدایی نادر از سیمین" پر رنگ تر از همیشه است را در دو مطلب خلاصه نمود. ابتدا او مضامینی اخلاقی و اجتماعی، در دایره جبر و اختیار انسان امروزی را به تصویر می کشد و دیگر آنکه بدون رابطه یکسویه پیام و پیام دهنده، مخاطب را دعوت به ورود به این دایره و نتیجه گیری در مورد کنش ها و واکنش های شخصیت های فیلم می نماید.

اگر چه داستان فیلم در مکان و زمان خاصی شکل می گیرد اما مضامین آن گستره ای فرا مکانی و زمانی دارد. موضوع طلاق و بچه های طلاق و فروپاشی خانواده و پیامدهای ناگوار آن به هر علتی که باشد مساله ای جهانی است. مصلحت اندیشی، دروغ و خیانت در پائین ترین طبقات تا بالاترین آن، از دیر باز صفحات تاریخ را ورق زده است. چند راهه های پیش روی شخصیت های فیلم، مسئله جبر و اختیار انسان در همه مکان ها و زمان ها و نتایج حاصل از انتخاب را مطرح می نماید. بدین ترتیب انتخاب مضامین انسانی و احترام به مخاطب دو موضوعی است که موفقیت فیلم های اصغر فرهادی را فراملیتی نموده است.

برخی معتقدند قصه ها و داستان های دنیا تمام شده است و هر چه نگاشته شود تکراری بیش نیست شاید نظر این گروه بیشتر متوجه ادبیات باشد که در این صورت کارشناسان این حوزه می بایست پاسخگو باشند. اما نگارنده در مورد سینما به چنین مطلبی اعتقاد ندارد برای پرداختن به این موضوع ابتدا چگونگی ارتباط این دو رسانه با مخاطبان را مورد بررسی قرار می دهیم.

ابزاری که ادبیات برای ارتباط با مخاطب برگزیده است اثری در قالب کلام و نوشتار است که هر دو به صورت رمزگانی و اعتباری هستند و انتقال دهنده معانی و اندیشه های مولف به مخاطب است که آن را زبان نام نهاده اند. بدین ترتیب رابطه ای با سه گزینه مولف، زبان، و مخاطب شکل می گیرد. نکته مهم این فرایند تخیل و درک آزاد مخاطب مطابق با اندوخته های ذهنی از اثری است که در اختیار وی قرار گرفته است. اما در سینما هر سه گزینه تفاوت اساسی با ادبیات دارد در یک اثر سینمایی فردی به نام مولف وجود ندارد بلکه مجموعه ای از مولفین اثر را شکل می دهند.

کارگردان، فیلمنامه نویس، ،فیلمبردار، صدا بردار، تدوین گر، سازندگان جلوه های ویژه، بازیگران و چندین عوامل دیگر در تالیف یک اثر شریک هستند، اگر چه اثر در پایان به نام کارگردان به ثبت می رسد.

از سویی دیگر با وجود استفاده فراوان از کلام در فیلم، بار اصلی بر دوش تصویر متحرک است و همین تصویر است که رابطه ای یک سویه با مخاطب برقرار کرده، برداشت و تخیل آزاد را در وی محدود می کند و به جای استفاده از اندوخته های ذهنی، خود را به مخاطب تحمیل می نماید. برخی نظریه پردازان این نوع از رابطه را نقطه ضعف اساسی سینما می دانند. برای مثال، تصویر ذهنی کسانی که فقط فیلمنامه "محمد رسول الله" را خوانده اند با بینندگان فیلم از حمزه، عموی بزرگوار پیامبر کاملا متفاوت است بدین ترتیب کسانی که فیلم را دیده اند، به ازای نام حمزه تصویری ذهنی جز چهره آنتونی کویین را به خاطر نخواهند آورد اما خوانندگان فیلمنامه معادل های تصویری متفاوت و ناپایداری برای آن در ذهن خویش خواهند یافت.

به نظر نگارنده در میانه ای که پدید آوردن موضوع و روایت های جدید به کاری بسیار دشوار تبدیل شده است شاید این نقطه ضعف به نقطه قوتی برای سینما تبدیل شده باشد. برای مثال هملت که یک نمایشنامه نوشتاری است، اگر در حوزه ادبیات بررسی شود، دارای یک مولف است و سال هاست در چاپ های مجدد آن تنها قطع، فونت و تغییرات کوچک ویراستاری و روی جلد و پشت جلد آن است که توجه مخاطب را به خود جلب می کند اما اگر هملت به صحنه سینما وارد شود بدون تغییر متن و دیالوگ های آن تنها با تغییر بازیگران، لوکیشن، کارگردان، چندین فیلم جدید و متفاوت می توان از آن بر پرده سینما جلوه گر ساخت و بدین ترتیب در سینما اقتباسی صد در صدی به نام بازسازی شکل می گیرد که در ادبیات به هیچ وجه امکان پذیر نیست و این موضوع ریشه در این واقعیت دارد که مصداق های تصویری بیشماری را برای یک واژگان، شخصیت یا شئی می توان یافت به گونه ای که ساختار شکلی اثر را تغییر داده اما در معنی و یا مضمون اثر تغییری روی ندهد.

واقعیت دیگر تجدید نسل هاست که پی در پی افراد جدیدی به نسل بشر اضافه می شوند که در سطح کلان اجتماع گروه های سنی بزرگی را تشکیل داده و با گذر سال ها جایگاه این گروه ها تغییر می نماید گروه کودکان به نوجوانانی می رسند و سپس جوان و میانسال و پیر می شوند. هم زمان با این دگرگونی ها شرایط اجتماعی نیز تغییر پیدا کرده، معضلات، مطالبات، مسائل و دغدغه ها شکل های جدیدی به خود می گیرند این جاست که دست هنرمندان برای پرداختن به اشکال جدید مسائل قدیمی باز می شود "جدایی نادر از سیمین" و تمامی مضامین درون فیلم رویدادی جدید و منحصر به جامعه و زمان ما نمی شود بلکه نوع نگاه فیلم ساز وشیوه طرح موضوع به این فیلم تازگی می بخشد.

نویسنده : زهره نبی زاده- کارشناس ارشد سینما