ساعت خسته!

ساعت خسته!«زمان»تخلف من نیست
عقربه های تو در تصرف من نیست
عقربه ها تیغ قیچی اند و حالا
مردن این ثانیه تخلف من نیست
دیده ای انگار رنج زندگی ام را
صحبت وسواس یا تکلف من نیست
بر سر …

ساعت خسته!«زمان»تخلف من نیست

عقربه های تو در تصرف من نیست

عقربه ها تیغ قیچی اند و حالا

مردن این ثانیه تخلف من نیست

دیده ای انگار رنج زندگی ام را

صحبت وسواس یا تکلف من نیست

بر سر گلدان پیر ،سایه ی مرگ است

پنجره ای فکر حسن یوسف من نیست

سر به سر رودخانه لاشه ی ماهی هاست

مردن آنها به خاطر تف من نیست

دیدن شان احتمال نقشه ی شومی ست

درسر این دست ها تعارف من نیست

پشت ترافیک اگر که »حوصله«دق کرد

باعث جان دادنش توقف من نیست

ساعت خسته!به چارراه رسیدیم

هول نشو! لحظه ی تصادف من نیست

بابک دولتی