یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
قلب اخلاقی اقتصاد
اقتصاددانان اغلب شخصیتهای عمومی سرد و بیعاطفه، متکی بر پول و حساس به خطابه شورانگیز بحث اخلاقی معرفی میشوند، اما [ما اقتصاددانان] با ظهور در نقش تکنوکراتهایی که تنها نگران زیر خط بهنظر میرسند، اجازه میدهیم تا به مثابه افرادی فاقد یک حس درست و نادرست مجسم شویم. دو هفته قبل، من درباره اخلاق و اقتصاد نوشتم، فراخوانی برای گامهای مناسبی که اقتصاددانان میتوانند برای افشای تضادهای منافع بردارند. امروز، بر موضوعی بزرگتر متمرکز میشوم: این گلایه که اقتصاد رشتهای فاقد هسته اخلاقی است.
اقتصاد مدرن با آدام اسمیت و روشنگری اسکاتلندی- جنبشی پر از بحث اخلاقی توسط متفکرانی مانند دیوید هیوم، فرانسیسهاچسون و لرد کیمز (Lord Kames)- آغاز شد. خود اسمیت که دنبالهرو معلمش در کرسی فلسفه اخلاق در دانشگاه گلاسکو بود، کتاب «نظریه احساسات اخلاقی» را نوشت که شامل ایدههایی مثل این بود که «احساس همدلی بیشتر با دیگران و کمتر با خودمان، محدود ساختن خودخواهیمان و رها کردن عواطف خیرخواهانهمان طبیعت انسانی را به کمال میرسانند».
همینکه اسمیت توجه خود را از احساسات اخلاقی به اقتصاد سیاسی معطوف ساخت، تمرکز او از کمال طبیعت خصوصی به بهبود سیستمهای عمومی تغییر کرد. از آن پس بیشتر نوشتههای اقتصادی معمولا از ارائه مشاوره اخلاقی به افراد دست کشیدند و در عوض بر بهبود نهادها و سیاستهای عمومی متمرکز شدند.
اما آن تغییر توجه [اسمیت] به این معنا نیست که یک انگاره اخلاقی عمیق - اعتقاد به ارزش آزادی انسانی- در هسته رشته ما [اقتصاد] وجود ندارد. بعضی اقتصاددانان آن اعتقاد را روشن ساختهاند. در قرن هجدهم، اسمیت نوشت «بدون شک، طبیعتا هر انسانی قبل از هر چیز و اساسا به مراقبت از خودش توصیه میشود و همچنان متصدی مراقبت از خودش بیش از دیگران است، این که باید هم همینطور باشد».
در قرن نوزدهم، جان استوارت میل اظهار کرد: «تنها آزادیای که شایسته نام بردن است تعقیب خیر خودمان به روش خودمان است، به شرطی که ما برای محرومیت دیگران از اموالشان تلاش نکنیم، یا مانع تلاششان برای دستیابی به آن [اموال] نشویم».
در قرن پیش، میلتون فریدمن اظهار کرد که «آزادی گلی است نادر و لطیف» و «جامعهای که برابری را از نظر برابری نتیجه- پشاپیش آزادی پیش میکشد نه به آزادی دست مییابد نه به برابری».
اقتصاددانان، همانند فریدمن، اغلب این موضوع را مطرح کردهاند که آزادی ارزشی ابزاری دارد- و اهداف دیگری شامل برابری و رونق را بهبار میآورد، اما هیچکس نباید شک کند که فریدمن و میل و اسمیت آزادی را به مثابه یک خیر بنیادی مینگریستند، چیزی که باید به خاطر خودش ارزشمند تلقی شود. گذشته از اینها، مهم این است که آزادی در قلب نظریه اقتصادی چگونه تعبیر میشود.
به دلیل اینکه آموزش ما خیلی ریاضی و رسمی است، به آسانی ممکن است این احساس فقدان ایجاد شود که ما با یک جهش بزرگ شروع میکنیم که اساسا اخلاقی است، نه ریاضی. مدرسان دورههای آموزشی سال اول کارشناسی در نظریه اقتصاد، مثل خود من، اغلب با بحث از این فرض شروع میکنند که افراد میتوانند پیامدهای ترجیحی خود را رتبهبندی کنند. سپس ما معیاری ارائه میکنیم- یک مکانیسم رتبهبندی که تابع مطلوبیت نامیده میشود- که از ترجیحات افراد پیروی میکند. اگر ۱۰۰۰ پیامد وجود داشته باشد، یک تابع مطلوبیت معادل میتواند با دادن مطلوبترین نتیجه به ارزش ۱۰۰۰ تعریف شود، پیامد بهینه دوم ارزشی معادل ۹۹۹ دارد و الی آخر. این «تابع مطلوبیت» هیچ ارتباطی با شادکامی یا خودخواهی ندارد؛ این تنها یک تسهیل ریاضی برای رتبهبندی انتخابهای فردی است.
اما بعد به سوی رفاه برمیگردیم و آنجا جایی است که ما جهش بزرگ خودمان را انجام میدهیم. بهبود در رفاه وقتی اتفاق میافتد که بهبودهایی در مطلوبیت اتفاق بیافتد و آن تنها زمانی اتفاق میافتد که یک فرد گزینهای را برگزیند که پیش از این در دسترس نبود. ما معمولا اثبات میکنیم که رفاه بعضی افراد افزایش مییابد وقتی با مجموعه فزایندهای از انتخابها روبهرو شوند. وقتی ما این را فرض میکنیم (که اساسا توسط بعضی افراد مورد مناقشه است، بهویژه روانشناسان)، اساسا فرض میکنیم که هدف بنیادی سیاست عمومی آزادی انتخاب است.
مخالفان ما حق دارند ادعا کنند که اقتصاددانان از آزادی بت میسازند، اما آنها در اشتباهند وقتی میگویند ما بدون یک ستاره قطبی [راهنما] اخلاقی سفر میکنیم. شیفتگی اقتصاددانان به آزادی به ندرت به یک برنامه سیاستی خاص دلالت دارد. شیفتگی به آزادی کاملا با بازتوزیع مطلوب سازگار است که میتواند به مثابه افزایش انتخابهای یک فرد به هزینه انتخابهای دیگری دیده شود.
بسیاری از مقررات نیز میتوانند حتی به مثابه نیرویی برای آزادی تلقی شوند، مانند قواعد مالی که به همه سرمایهگذاران آزادی سرمایهگذاری در سهام را برای تلاش در سطوح مختلف میدهد.
بااینحال، اعتقاد به آزادی، اشتیاقی برای تعامل و تجارت انسانی ایجاد میکند. همانطور که فریدمن نوشت «مهمترین حقیقت یگانه درباره یک بازار آزاد این است که هیچ مبادلهای اتفاق نمیافتد مگر اینکه هر دو طرف مبادله منتفع شوند». برای بسیاری از اقتصاددانان، دفاع از تجارت آزاد صرفا با تولید ناخالص داخلی مرتبط نیست؛ این جنگی است برای ارزشهای پایهای آزادی و وابستگی متقابل انسانی.
همانطور که اسمیت گفت «اعطای انحصار بازار وطنی به تولیدات صنایع داخلی، در هر فن یا صنعت خاص تا حدی معیاری برای هدایت افراد خصوصی در مسیری است که باید سرمایههای خود را بهکار بگیرند، تقریبا، در همه موارد باید مقرراتی بیفایده یا مضر تعبیه شود».
اقتصاددانان اغلب خیلی نگران نصیحت و توصیه هستند، همانطور که خیلیها بارها آسیب ناشی از مباحثی را دیدهاند که بیشتر مبتنیبر هواهای نفسانیاند، اما تصور نکنید که رشته ما یک ستون فقرات اخلاقی زیر این همه ریاضیات ندارد. این ستون فقرات اعتقادی بنیادی به آزادی است.
ادوارد گلیسر
پروفسور اقتصاد دانشگاه هاروارد
مترجم: محمدرضا فرهادیپور
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه دولت سیستان و بلوچستان جنگ انتخابات مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس حسن روحانی
سیل یسنا تهران هواشناسی شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو بانک مرکزی قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم دلار بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
تلویزیون جهان صدا و سیما مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه روسیه آمریکا ترکیه انگلیس اوکراین نوار غزه ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال پرسپولیس رئال مادرید استقلال سپاهان لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون