یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
راز عکس یا Puzzle picture
کریستف کلمب آمریکا را کشف کرد. پیش از این تصوری از خشکی آن سوی آبها غیر ممکن بود. حتا پرسشی بدین طریق هم تولید نمیشد: آیا در آن سوی آبها خشکیای یافت میشود؟ سفر خطرناک کلمب پارهای از پازل سطح زمین را به دست داد. پارهای که شناخت دورترین نقطهی خشکی را میسر ساخت. پیش از این، کشف شبه قارهی هند برای اروپاییان جالب توجه و اقتصادی بود. و دریا نوردانی که گرد بودن زمین را متوجه شدند شناخت و تصور خود از هستی را جور کردند. اما، فهم هندسی زمین با کشف امریکا یکی نیست. تصوراتی که بر خرد انسانی استوار است دیده شده است که با خطای قابل تأمل همراه است و پارهی فهم پیشین برداشته شده و فهم و تصور تازهای جایگزین آن میشود: پارههایی از پازل که چیده شده بود برداشته شده و پارهی نو گنجانده میشود.
پرسش این است: پازل ما از شناخت هستی کی پایان خواهد یافت؟ یا، این پازل از روی کدام نسخه چیده میشود؟ به عبارتی فلسفی، چیدمان این پازل (فهم ما از هستی) بر چه اساسی صورت میگیرد؟ کشف گرد بودن زمین با کشف امریکا یکی نیست. خردی که گرد بودن زمین را کشف میکند همواره با خطای ممکن همراه است چرا که به اطلاعات پیش از این نیازمند است: فهم هندسی و فضا. خرد با جور کردن پازل خود زیر پای خود را محکم میکند تا گامهای پسین را بردارد. برای اطلاعات انبوه به دست آمده دسته بندیهای منطقی لازم است تا استفاده از آن راحتتر و درستتر باشد. موفقیتی که در این قرنهای اخیر برای خرد پیش آمد سبب شد تا همهی پدیدهها و رخدادها را به پای پرسشهای خردمندانه بکشد تا تصویر درستتری از جهان به دست دهد. خرد برای جور کردن پازل خود که دریافت قطعی از سر و ته آن ندارد و حتا پرسش از این که «کی این پازل تمام خواهد شد»، حواس انسانی را خطاکار اعلام میکند. چشم که عصای فرو رفته در آب را شکسته میبیند، با نظریات علم جور نبود. یافتههای خرد از یافتههای حواس فراتر رفتهاند و تصوری به دست دادهاند که معیار خطای حواساند. هنر بر این حواس همت گماشته است و معیاری کلی برای درستی و نادرستی یافتههایش تنظیم نکرده است. چرا که فراتر از دیدن و شنیدن چیزی برای هنر نیست. آن چه برای خرد رخ میدهد یافتهایست پنهان، پس برای درستی آن محکی باید یافت. محکی که فراتر از خود علم گام بردارد. و آن چه برای هنر (عکاسی) رخ میدهد دیدن آن چه در دسترس است: رنگ و نور و ژرفا. پازل عکاس با یک شاتر زدن تکمیل میشود. او نمیخواهد فهم خود از هستی یا انسان را به سرانجام برساند یا این که اطلاعاتی تازه در اختیار بیننده قرار دهد، چرا که هنر درصدد حل چیزی نیست. منتقد عکس میتواند یک روان شناس باشد یا یک فیلسوف. روان شناس عکس را به عنوان یک پدیدهی انسانی مورد بررسی قرار میدهد و این برای هنرمند ابدا چیز تازهای نمیدهد ولی برای تکمیل کردن پازل روانشناس لازم است. او به عکاس به عنوان تولید کنندهی موارد و انگیزههای پنهان مینگرد و باید آشکار شود. از انگیزهی عکاس سخن میگوید و آن را به هنر تعمیم میدهد. انگیزهای که عکاس را تحریک میکند برای آفرینش اثر هنری، برای چه کسی جالب و آموختنیست؟ این روش علمیست که نقطهی آغاز خود را بر چیزی استوار کند و در روان شناسی «انگیزه» چنین میکند. اگر انگیزه را از عکاس کم کنیم همه چیز فرو میریزد. همانند این دیدگاه علمی که همه چیز به یک نقطه میانجامد و آغاز و انجام هستی از این نقطه است. برای ایجاد پرسش لازم است پای خود را بر چیزی محکم کنیم تا نشانگر هدف باشد. انگیزه نیز برای یک روان شناس امری لازم و مفروض است.
مخالفت من با رازآلودگی در این است که آثار هنری را به معمایی ریاضی یا رازورزانهی صوفیگرانه میکاهد و این نیز سبب خاموش ماندن گفتارهای هنری میشود. تعمق و ژرف اندیشی جای گفتار را گرفته و به عبارتی، اندیشه بر گفتار چیره میگردد. رازورزی در عکس نه پشتوانهی علمی دارد و نه تعبیری هنری. این رازورزی چنین تعبیر میشود: عکاس عمدا چیزی را پنهان نگاه داشته و بیننده باید چیزی پنهان در اثر را بیابد. اگر عکاس در پی این نبوده است که چیزی را پنهان کند پس، بیننده ناچار نیست معمایی را حل کند.
دیدگاه «پازلِ عکسی» تمثیلیست از این که دستان ماهری مانند روان شناس و جامعه شناس لازم است تا راز پنهان شدهی اثر هنری را نمایان و تبیین کند. بر اساس نگرهی ویتگنشتاین، آثاری انسانی هم چون هنر با نظریات علمی هیچ گونه سنخیتی ندارد. تعبیرهای عالمانه برای آشکار کردن موضوع پنهان شده دست درازی علم بر ساحت هنر است، نه حتا کشف یا بازیابی. اگر حتا چیزی در هنر پنهان باشد، همان نیست که مخترعان و دانشمندان در پی کشف آن هستند. «آیا تعبیر پازل برای اثر هنری مناسبت دارد» یعنی این که، تکه پارههای اثر به گونهای منطقی و درست در کنار هم چیده میشوند تا یک کلیت هنری با معنایی ویژه بیافرند. سه موضوع دراین جا دیده میشود: الف) مفهوم نشانه شناسی، ب) معمای اثر و پ) کلیت بخشی. نشانه شناسی روشیست برای تعبیر عکس که از ارتباط نشانهها به دست میآید. نشانه شناسی در دستان روان شناس چون ابزاریست برای کشف عکاس و نه اثر. معما، واژهای نابهجا در هنر دارد که تعبیر عوامانه از آن زیاد به کار میرود. به نظر میرسد هنرمند چیزی را کشف کرده است که باید آشکارش کرد. بل که، هنرمند نه چیزی را کشف کرده است و نه گنجینهایست که با خرد منطقی باز میشود. تمایل به کلیت بخشیدن به منظور کسب نظریهای واحد از تعمیم روشهای علمی به هنر ناشی میشود. روان شناس، جامعه شناس و هر کس دیگری در زمینهی علمی میتواند تعبیر و تفسیر خود را برای معنایابی اثر هنری ارایه دهد، ولی کلیت بخشیدن یک اثر هنری به همهی آثار خلط روشهای علمیست. آیا اساسا هنر در راستای حل کردن مسایل انسانیست؟ آیا نقد هنری در پی یافتن کلیتی جامع برای بر کشیدن نظریهای واحد است؟ به تعبیر ویتگنشتاین، نظریه تنها در علم موضوعیت دارد و نه حتا در فلسفه. نظریه، از نتایج آزمون و خطاست که همواره از کشف موارد تازه خبر میدهد. هنر را سهوا میتوان سامان دادن به حواس انسان تعریف کرد و نه کشف کردن. زیبایی شناسی به تعبیر او علم نیست چرا که خرد موضوعیتی به شکل دانش در هنر ندارد.
دست به کار شدن عالمان برای جور کردن آثار هنری به این معنیست که عکاس در آن گوشه ایستاده است و اثر خود را از دست داده است تا کشف و دوباره راه اندازی شود. «نگاه کن و ببین» موضوعی از بنیاد هنریست و «آن قدر مشاهده کنید تا به نظامی متوالی دست یابید (- بیکن)» مفهومی علمی و کلیت بخش است. ظرافت و سادگی در «بنگر و ببین» از ظرافت و سادگی دیدگاهی هنری برمیتابد. «کجا را بنگر و چه چیز را ببین» پرسشیست از مهندسی جامعه اما پاسخ هرگز از آنِ هنر نیست. تنوع و گوناگونی در این گزاره همان بنیاد نگرهی هنریست. تعبیری هنری تنها به نگاه کردن میانجامد و نه این که مسایل پس از آن: نگاهی که در پی راه حلی برای برکشیدن نظریه نیست، نظریهای که بتوان با آن همهی آثار هنری را به یک شیوه معنادار کرد. ویتگنشتاین بر آن است که روان شناسی فرویدی (با همهی علاقهای که به جسارتهای فروید داشت) به خطای استدلال در نظریات خود دچار شده است: او به خلط دلیل و علت گرفتار است. علت به پدیدههای فیزیکی مربوط میشود که ابزاریست برای دانش و دلیل به گزارهی منطقی مربوط میشود که ابزاریست برای فلسفه. بنابر این، اگر روان شناسی علم محسوب شود باید تحلیلی علی از پدیدهی روانی به دست دهد. در حالی که، فروید برای گزارش پدیدههای خود از دلیل بهره میجوید که ابزاری منطقیست. و حال آن که، در منطق به دنبال این نیستند که موارد پنهان کداماند بل که از موارد کاملا آشکار و در دسترس بهره جسته میشود. بنابر این، «اطلاعات» پنهان یا کشف نشده برای تحلیل منطقی لازم نیست، بل که تنظیم گزارهها از دانستههای کنونی انجام میگیرد. از این روست که گزارههای منطقی ابطال نمیشوند. در هنر، روابط علی به هیچ رو کاربرد ندارد، چرا که تصاویر به دست آمده از واقعیت جاری بریده شدهاند. ارجاع اثر به واقعیت نتیجهی پرباری به دست نمیدهد، بل که در بیشتر مواقع به یک معما فرو کاسته میشود. بدین رو، معمایی که به نادرست تولید شده درصدد حل آن برمیآییم.
کودک وقتی زبانی را فرا میگیرد نه فقط معنای واژه بل که الگوهای رفتاری را نیز میآموزد که کاربرد واژه در آنها معنا مییابد. ویتگنشتاین با باور به این که «معنای واژه همان کاربرد واژه است»، میگوید نظریههای رفتاگرایی و ساختارگرایی در پی این است که چیزی پنهان در زبان انسانی را به دست آورند. فراتر از این، او معتقد است که فلسفه کاری با نظریه ندارد: «فلسفه فقط همه چیز را پیش روی ما قرار میدهد، و نه چیزی را توضیح میدهد و نه چیزی را استنتاج میکند. - چون همه چیز آشکارا در معرض دید است چیزی برای توضیح نمیماند. چون مثلا آن چه پنهان است برای ما هیچ جالب نیست.» (پژوهشهای فلسفی، بند ۱۲۶). فلسفه، زبان و هنر که بنیادی انسانی دارند در پرتو نظریات علمی رنگ دیگر به خود میگیرند و از محتوای انسانی تهی میشوند. بدین ترتیب، میتوان گفت دانش تنها بخشی از فعالیت انسان است و نه همهی آن چه که از انسان تراوش میکند. و چیستی دانش نه از دانش برمیآید که بتواند از خود تحلیل کند و درست و نادرستیاش را بیازماید بل که، فلسفه چنین کاری را بر عهده میگیرد. نگرهی علمی تنها بخشی از آثار هنری را میگیرد که در پرتو نظریاتاش روشن میشود و این ایدهای برای هنر نمیآفریند.
پس موضوعات هنری در پرتو دانش معنادار نمیشوند. دانش تنها قادر است موضوعات خود را بررسی کند . روشی که برای دانش چیده شده تنها موضوع محدودی از خود را میتواند آشکار و تحلیل کند. منطق و فلسفه در پی موضوع پنهان نیستاند ولی دانش بنا بر تجربی بودناش مشاهده، کشف و سپس تبیین میشود. بنابر این، تصویر پازل گونه از یک عکس جای چندوچون دارد. چرا یک روان شناس یا جامعه شناس بهتر از یک عکاس عکس میداند؟ او میتواند تعبیری اجتماعی از بحرانهای جامعه یا شادیهای آن داشته باشد ولی این تبیین نه اثر را کشف میکند و نه تنها نتیجهی این اثر است. آن چه از تعبیرهای عالمانه به هیچ رو مناسبت ندارد کلیت دادن به مسایل و رفتارهای هنریست. «کلیت» یا نظریه بسان کلیدیست که تلاش میکند هر گونه اثر هنری را به یک روش آشکار کند. عامیانه بودن چیرگی نظریات علمی بر همه چیز به دلیل موفقیتهای تکنیکیست و گسترش این تفکر که دانش یا خرد تنها ابزاریست که میتواند بر همه چیز پرتو افکند جز یک فریفتگی عامیانه نمیتواند باشد.
نشانه شناسی در عکس اگر در پی کلیت دادن از این گونه روشهای علمیست به همان مشکل دچار خواهد شد. یافتن نشانهای که در هر اثر معنی یکسانی در بر گیرد چیزی بر توان اثر هنری نخواهد افزود بل که، کارایی و ژرفای آن را فرو خواهد کاست. بدین معنی نمیشود گفت که هنر گرفتار هرجومرج است. ما از خوبی یا گیرایی عکس سخن میگوییم به دلایل گوناگون و نه این که دلیل آن گسترش نظریات روان شناسی به گونهی خوبیست. روش مبتنی بر علم به صورت خلط شده به حوزهی فرهنگ و هنر آمیخته میشود و این نیز به گسترش تعبیرهای عامیانه و گفتارهای نامنسجم در هنر میانجامد.
بدین ترتیب، اگر گفتارهای بالا درست باشند، رازورزی و کشف و شهود از آثار هنری بیمعناست. هنر چیزی پنهان آشکار نمیکند که دستان ماهری برای کالبد شکافیاش لازم باشد: او هم چون عکاس «نگاه میکند و میبیند» و هم چون موسیقیدان «گوش فرا میدهد و میشنود». زیبایی شناسی چنان که گفته شد، نمیتواند علم باشد چرا که مبتنی بر تجربه نیست که مشاهده و سپس مورد آزمون قرار گیرد و اگر سربلند بیرون نیامد ابطال شود. نقد عکس مربوط به تکنیک (ترکیب و نورسنجی...) چیزیست و بررسی محتوای آن (رنگ و نشانهها...) چیزی دیگر. بند دوم به راحتی در تعبیرهای مغشوش فرو میغلتد و برای جلوگیری از آن به روشهای علمی میآویزد تا تعبیری محکم جلوه کند.
خلیل غلامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست