شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

در جست وجوی خانواده


در جست وجوی خانواده

یک درام ورزشی با فروش حیرت آور

در میان هیاهوی فروش فیلم های اکشن، ترسناک و کمدی های سخیف و بی مایه، گهگداری سر و کله آثاری مانند «وجه تاریک» هم پیدا می شود که شاید آثار درخشانی نباشند اما حداقل با توسل به ابزار انسانی، بخشی از سینمای متعادل را ارائه می دهند؛ سینمایی که اتفاقاً قابل تامل و کنکاش هم هست. «وجه تاریک» یک درام ورزشی محسوب می شود که بر اساس یک اثر پرفروش ساخته شده است؛ فیلمی درباره نوجوانی بی خانمان که در پرتو حمایت یک خانواده تبدیل به یکی از جوانان موفق عرصه ورزش می شود. فیلم در قالب این جست وجو به خوبی فضایی احساسی به وجود می آورد تا حواس بیننده را به اهمیت خانواده و احساسات پویا جلب کند. برای بیننده امریکایی معاصر که در فضایی کاملاً فیزیکی و حتی مجازی بیشتر اوقاتش را می گذراند و دوران ضداخلاقی فجیعی را پشت سر می گذارد، دیدن چنین فیلم هایی می تواند بخشی از آن خلاء موجود را پر کند.

«ساندرا بولاک» در نقش «لی آن» توانسته به خوبی آن جنبه احساسات زنانه- مادرانه را به تصویر بکشد و با پذیرش فرزندی سیاهپوست و حمایت از او، رویاهای استعدادی در معرض نابودی را برآورده سازد. این نزدیکی رنگ ها و نژادها در حقیقت به نوعی نمایه یی از دوران جدیدی است که امریکا آغاز کرده و سعی زیادی دارد تا این مرز محکمی را که بین سیاهان و سفیدان کشیده شده از میان بردارد. اثر به خوبی توانسته با تمرکز بر روابط انسانی فضایی ارزشی به وجود آورد که در زیر لایه آن، نیازهای حقیقی جامعه تکنولوژیکی امروز را می توان مشاهده کرد یعنی نیاز به اخلاقیاتی که اکثراً به دست فراموشی سپرده شده یا جایگاهی در ذهن انسان ها ندارد. انسان مدرن تمامی تلاشش را معطوف به تهیه لوازم، اشیا و لذت هایی می کند که به خودی خود تنها بخش کوچکی از زندگی او را دربر می گیرند، اما در عوض نیاز به آرامش، احتیاج به خانواده، وفاداری، گذشت و کمک به همنوع برای او در حاشیه قرار می گیرد و شاید به همین دلیل است که نسبت به دوره های پیشین حیاتش افسرده تر، خشن تر و عاصی تر شده است.

دیگر بازیگران اثر نیز در نمایش این دایره انسانی تلاش خوبی از خود به خرج داده اند. «تیم مک گراو» ستاره موسیقی کانتری در نقش همسر «بولاک» بازی یکدست و روانی را ارائه داده و توانسته به خوبی خود را با اثر هماهنگ کند. این درام دوساعته از بازیگران جوان تری چون «کوئنتین آرون»، «لیلی کالینز» و «ری مک کینون» نیز برخوردار است که در مجموع بازی های خوبی را ارائه داده اند و در بیان احساسات و دیدگاه های فیلم تلاش موفقی داشته اند.

«وجه تاریک» پنجمین اثر «جان لی هانکوک» کارگردان ۴۴ساله اهل تگزاس است. او با اینکه ۲۰ سالی است در سینما مشغول فعالیت است اما چندان پرکار نبوده و همواره به دنبال سوژه هایی می گشته که به قول معروف با روحیاتش هماهنگ باشند. او پس از چهار سال تحصیل و کار در رشته حقوق به خاطر عشق به هنرهای نمایشی کارش را رها کرده و ابتدا با تئاتر فعالیت هنری خود را در ۱۹۸۷ آغاز کرده است. پس از چند سال کار در تئاتر لس آنجلس و کارگردانی بیش از پنج تئاتر، کار در سینما را ابتدا به عنوان مکان یاب سینمایی آغاز کرده و سپس در سمت دستیار تهیه و دستیار کارگردان ادامه داده است. او پس از کسب تجربیات لازم در سال ۱۹۹۱ با ساخت فیلم «دوران سختی ها» وارد عرصه حرفه یی سینما شد. این اثر کاری کم هزینه و شخصی بود و موفقیت چندانی دربر نداشت.

هانکوک اولین تجربه مهمش را با نوشتن فیلمنامه فیلم «دنیای کامل» ساخته «کلینت ایستوود» در سال ۱۹۹۳ به دست آورد؛ فیلمی با بازی «کوین کاستنر» که همان مولفه های مورد علاقه هانکوک را در خود مستتر داشت. در همان سال دومین فیلمش در مقام کارگردان را به نام «رمانس دوران سختی ها» ساخت که هرچند ساختار حرفه یی تری داشت اما سرنوشتی مشابه فیلم قبلی پیدا کرد. پس از این عدم توفیق در کارگردانی، هانکوک انرژی خود را روی کارهای اجرایی و نوشتن فیلمنامه متمرکز کرد. در ۱۹۹۷ دومین همکاری اش را با ایستوود تجربه کرد و کار متفاوت «نیمه شب در باغ خیر و شر» را بر اساس رمان پرفروشی از «جان برنت» نوشت که البته این اثر هم فروش متوسطی داشت و کاری متوسط از آب درآمد که به خوبی رمانش نبود. پس از این، هانکوک بار دیگر و این بار چهار سال از سینما دور ماند تا با نوشتن فیلمنامه «جاسوس بازی» به کارگردانی «تونی اسکات» به هالیوود بازگردد. این اثر که یک داستان جاسوسی پیچیده را روایت می کرد و «رابرت ردفورد» و «برد پیت» در آن ایفای نقش می کردند فروش بالایی داشت و همین امر موجب شد مقدمات ساخت سومین اثر هانکوک به نام «تازه کار» فراهم آید. این فیلم اثر جمع و جور و خوبی از آب درآمد و درباره بیسبالیستی تازه کار بود که مربیگری تیمی محلی را می پذیرد و آن را به موفقیت می رساند؛ اثری که روابط انسانی قوی و پرداخت مناسب آن بر جذابیتش افزوده بود. این فیلم اثری کم هزینه بود که هرچند فروش بالایی نداشت، اما فروش ۳۰ میلیون دلاری آن موفقیتی محسوب می شد.

دو سال بعد یعنی در سال ۲۰۰۴ هانکوک چهارمین اثرش را با انتخاب ژانری متفاوت اما با استفاده از همان نگاه انسانی ساخت؛ «آلامو» اثری در ژانر وسترن درباره مقاومت تگزاسی ها در مقابل تهاجم عده یی مکزیکی بود. با اینکه فیلم از هنرپیشه های خوبی چون «بیلی باب تورنتون»، «دنیس کوئید» و «جیسون پاتریک» بهره می برد و فیلم متوسط و قابل بحثی بود اما به دلیل تمرکز بیش از حد بر روابط انسانی و شاید انتخاب ژانری که دیگر چندان برای مردم امریکا جذاب نیست، شکست سنگینی در گیشه خورد و تنها ۲۰ میلیون دلار فروش کرد. این امر باعث شد بار دیگر هانکوک از سینما کنار برود تا اینکه پس از یک فترت چهارساله با پنجمین اثرش به نام «وجه تاریک» سر و کله اش پیدا شود؛ اثری که این بار جبران همه شکست های قبلی او را کرده است و پس از چهار هفته اکران به بیش از ۱۵۰ میلیون دلار فروش دست یافته است. این برای هانکوک که نگاهی انسانی و جذاب به سینما دارد و کارگردانی است که سعی می کند در مرز بین گیشه و سینمای هسته مرکزی حرکت کند، جای خوشحالی بسیار دارد چرا که دست او را در ادامه راه برای ساخت آثاری دیگر باز می گذارد و به او قدرت بیشتری در بیان داستان های انسانی دیگر می دهد. سینما بیش از آنکه نیازمند خون آشام ها، گرگ نماها، تیر و انفجار و گلوله و روبات باشد به انسان نیازمند است؛ جایگاهی که متاسفانه در سال های اخیر به شدت نزول کرده و این هنر بزرگ را بی فروغ جلوه می دهد.

امیرحسین بابایی



همچنین مشاهده کنید