چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

از مدینه تا مرو, منبری از نور


از مدینه تا مرو, منبری از نور

بررسی گسترش تفکر ناب شیعی توسط امام رضا ع

یکی از اهداف مأمون از پیشنهاد تصدی خلافت و یا ولایتعهدی به حضرت رضا(ع)، خاموش ساختن فریاد انقلابیون معترض و تأیید حکومت غیرمشروع خود بود. اگرچه، اجبار نمودن حضرت رضا(ع) در پذیرش ولایتعهدی، هیچ تأثیری در فروکش نمودن اعتراض علویان نگذاشت! وقتی امام (ع) مجبور به ترک مدینه و حرکت به طرف «مرو» مرکز حکومت اسلامی آن روز می‌شوند، بعد از مسافرتی به مکه، از طریق عراق، عازم خراسان شدند.

علی‌رغم این که مأمون دستور داده بود امام در مسیر خود به شهرهای شیعه‌نشین برخورد نکنند و از طریق بصره به اهواز و از آنجا به فارس و بعد به خراسان آورده شوند، اما در مسیری که امام(ع) به مرو آورده شد، ارتباط ایشان با شیعیان و دوستان اهل بیت(ع)، برقرار گردید. در نیشابور یکی از پرجمعیت‌ترین اجتماعات برای استقبال از امام برپا شد. در میان استقبال‌کنندگان گروهی از علمای اهل سنت همچون «ابی زرعه رازی» از آن حضرت خواستند تا حدیثی برای آنها نقل کند. امام(ع) پس از چند روز اقامت در نیشابور هنگامی که خواستند به «مرو» بروند، ابوزرعه و محمدبن اسلم طوسی که از حافظان بزرگ حدیث و از رجال علم بودند و نیز شمار کثیری از طلاب آنها به همراهی انبوه جمعیت، سر راه امام آمدند و امام را سوگند دادند تا حدیثی از آبای گرامش نقل کند. ازدحام و غوغا تا هنگام ظهر به طول انجامید.

وقتی سکوت همه جا را فراگرفت علما و اهل فضل فریاد برآوردند که ای گروه مردم بشنوید و گوش فرادهید. حضرت رضا علیه‌السلام حدیثی املا فرمود و حدود بیست‌وچهار هزار قلم به دست، حدیث را نوشتند که از آن جمله ابوزرعد رازی و محمد‌بن اسلم بودند.

گفتار بسیار مهم و گرانبهای امام علیه‌السلام، یعنی حدیث مبارک و معروف «سلسلئ الذهب» در میان هزاران تن از عالمان و فاضلان و محدثان و متکلمان و فقیهان و دیگر مردم نیشابور، یعنی مرکز علمی آن روزگار، بیان شد. امام علیه‌السلام، از طریق پدرانشان و به عنوان کلامی از خداوند فرمودند: «کلمه لااله‌الاالله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» کلمه توحید و اقرار به یگانگی من و ادای شهادت و گفتن - لا‌اله‌الا‌الله - دژ استوار و حصین و امانگاه من است برای هر موحدی و هر کس که به یگانگی و خدایی من اقرار آورد.بعد از بیان آن حدیث، وقتی قافله شروع به حرکت کرد، امام علیه‌السلام سر از هودج بیرون آوردند، به طوری که توجه همه مردمی را که جمع شده بودند، جلب کرد.

امام علیه‌السلام می‌خواستند که زمینه مساعدتری ایجاد کنند و مطلب مکمل و اساسی را یادآوری کنند، لذا اضافه فرمودند: «لکن بشرطها و شروطها و انا من شروطها». کلمه توحید، شرط و شروطی هم دارد و اشاره به خود فرمودند که پذیرش من، از جمله شروط آن است یعنی مسئله ولایت و امامت و پذیرش آن دو، لازمه و شرط توحید است و اگر مسئله رهبری الهی و سرپرستی عادلانه در جوامع مسلمین حل نشود، یگانه‌پرستی واقعی استقرار نخواهد یافت. این جمله به عنوان پذیرش ولایت حضرت معنا شده است. چیزی که اساس تفکر شیعی است. از نظر شیعه پذیرش امامت و گردن نهادن به ولایت امامان، پس از توحید، شرط رهایی و رستگاری است.رجاء بن ابی الضحاک که مسئولیت آوردن امام علیه‌السلام را برعهده داشت، در مورد حوادث طول راه نقل می‌کند که در هیچ شهری از شهرها فرود نمی‌آمدیم، مگر آن که مردم به سراغ او می‌آمدند و از او در مورد مسائل‌شان، استفاده کرده و معالم دینی‌شان را می‌پرسیدند. اگر کسی با نقل روایت از طریق ائمه علیهم‌السلام آشنا باشد، می‌داند که تکیه آنها بر طریق آبای خود بهترین علامت برای توسعه فکر شیعی بوده است. این طریق، تنها طریقی است که در آن صرفاً با اتکای بر اهل بیت علیهم‌السلام، احادیث ارائه شده و از دیگر راویان در سلسله سند حدیث استفاده نمی‌شود. مأمون که خود را به مسائل علمی، علاقه‌مند نشان می‌داد، مجالسی را ترتیب داده و سعی می‌کرد تا بحث و مناظره، پیرامون امامت و نبوت با مخالفین و با حضور امام برپا کند. او خوب می‌دانست که مردم، اهل بیت علیهم‌السلام را به مثابه عالمانی می‌دانستند که بر دیگران برتری دارند و حتی در این‌باره به «علم لدنی» آنها اعتقاد داشتند. محکومیت امام در این قبیل مجالس عمومی، می‌توانست ارزش آنها را نزد مردم از بین ببرد. اتفاقاً این مجالس، توانست بهترین زمینه برای ترسیم شخصیت واقعی امام رضا علیه‌السلام باشد. این جلسات مکرر به نفع امام خاتمه می‌یافت و این خود، دردسری برای مأمون ایجاد کرد.

بنابراین حضور آن حضرت در خراسان، در حقیقت عاملی در جهت توسعه فکر شیعه بوده است. در اواخر عهد منصور، کتب یونانی ترجمه شد و به ‌تدریج عقل‌گرایی محدودی به حوزه اسلامی وارد شده بود. در این شرایط به نظر می‌رسید که شیعه نیز می‌بایست افکار خود را در ارتباط با شرایط فکری جدید، مشخص کند.

سخنان ائمه شیعه بویژه کلمات امام صادق (ع)، و امام رضا (ع)، راهگشای این حقایق بود. در مورد رؤیت خداوند در قیامت، پرسش می‌شد که امام (ع) آن را مردود می‌دانست. در مورد حدیث ان‌اللـه خلق آدم علی صورته، سؤال می‌شد که امام (ع) تحریف روایت را در مورد حذف قسمتی از آن – که روشنگر معنای واقعی آن است – توضیح می‌داد. از امام درباره «امر بین الامرین» که فرموده امام صادق (ع) بود، سؤال می‌شد و دیگر سؤالات.امام (ع) در اجرای عبادات اسلامی نیز سعی کرد تا سنت پیامبر (ص) را احیا کند. وقتی مأمون از حضرت خواست تا نماز عید فطر را بخواند، امام‌(ع) مطابق سنت پیامبر (ص) و بدون تجملات شاهانه، خواست چنین کند. تأثیر این مسئله در میان مردم به اندازه‌ای بود که مأمون دستور داد تا او را از نیمه راه برگردانند. گویا بعد از همین واقعه بود که سختگیری‌ها شروع شد و مأمون کوشید تا روابط امام‌(ع) را با شیعیان قطع کند و به طرق مختلف کنترل نماید و در نهایت برای حذف محور شیعه، امام را به شهادت برساند اما همان دو سال حضور امام در خراسان سبب گسترش تشیع در خراسان و نواحی اطراف آن شده بود.

مجموعه نامه‌های امام به افراد مختلف در توضیح مبانی شیعه، به‌راحتی گستردگی آن را نشان می‌دهد. نامه‌هایی از قبیل تبیین جایگاه اهل بیت (ع) در کتاب و سنت، برخی از مسائل کلامی و نیز مسائل اختلافی میان شیعه و سنی مانند مسئله ایمان ابوطالب، توضیح مصداق شیعه، توضیح مصداق صحابی و معنای اولی‌الامر و جز آنها. پاسخ‌های امام (ع)، آموزه‌هایی بود که برای شیعیان به عنوان دیدگاه قطعی پذیرفته می‌شد.