چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

اخراج یک ایرانی از فرانسه به دلیل مخالفت مطبوعاتی وی با صهیونیسم


اخراج یک ایرانی از فرانسه به دلیل مخالفت مطبوعاتی وی با صهیونیسم

من جواد بی شتات را شخصا نمی شناسم, بلکه فقط تعریف او را شنیده ام او یک ایرانی به سن بالای ۵۰ سال است, از ۲۶ سال پیش در فرانسه زندگی می کند و دیگر نمی خواهد بیش از اینها بماند

من جواد بی شتات را شخصا نمی شناسم، بلکه فقط تعریف او را شنیده ام. او یک ایرانی به سن بالای ۵۰ سال است، از ۲۶ سال پیش در فرانسه زندگی می کند و دیگر نمی خواهد بیش از اینها بماند. وی در حال حاضر در زندان اخراجیان "وان سن" به سر میبرد و به انتظار این است که او را توسط هواپیما به تهران بازگردانند. من امکان اینرا یافتم که امروز با او تلفنی صحبت کنم. سخنان او بدین قراراند:

به هنگام بازگشتم از سفری که به استانبول رفته بودم، در ۲۶ فوریه نامه ای سفارشی در منزلم یافتم که در آن از من خواسته بودند، خود را به بخش هشتم در طبقه پنجم (۱) مرکز پلیس معرفی کنم و منهم در ۲۸ فوریه اینکار را کردم. آنجا به من گفتند که بر طبق بخشنامه ای که از وزارت کشور رسیده است، تصمیم گرفته اند مرا از فرانسه اخراج کنند. اما به چه دلیل؟ به گفته مأمورین پلیس، بخاطر نوشتجات "ضد سامی ام".

آنگاه مرا به بازداشتگاه اخراجیان وان سن بردند که ۵۰ نفر دیگر نیز آنجا بودند، از جمله قرِیب به ۲۰ نفر الجزائری، پاکستانی، مصری و بنگلادشی. به اتفاق یک نفر الجزائری و یک پاکستانی نمازخانه را نظافت کردیم و قصد داریم از سفارت عربستان سعودی تقاضا کنیم تا برای آنجا فرش در اختیارمان قرار دهند. اینجا غذائی که به ما می دهند، دارای گوشت خوک است و به همین دلیل هم اکثر افراد غذایشان را به دور می ریزند، خوابیدن ممکن نیست، زیرا سروصدای دائم حکمفرماست.

از من پرسیدند که آیا قصد اعتراض به دستور رسیده از وزارت کشور را داری؟ پاسخ منفی دادم و گفتم که ترجیح میدهم به ایران بازگردم، اما قبلا لازم است مرا به خانه ام ببرید تا بتوانم گذرنامه ام را بردارم. مأمورین پلیس بدواً حرف مرا پذیرفتند، ولی پس از آن رأی آنها برگشت و از کنسولگری ایران تقاضای برگ عبور برایم کردند. اما کنسولگری تقاضای آنها را با این استدلال که من دارای گذرنامه معتبری هستم، رد کرد. لذا من کوشیدم با یکی از دوستانم تماس بگیرم که او به منرلم رفته و گذرنامه ام را برایم بیآورد تا بتوانم به میهنم بازگردم.

من هشتمین ایرانی هستم که در عرض این سه ماه جزو اخراجیان شده اند. به هنگام ورودم به بازداشتگاه پلیس، دو ایرانی دیگر نیز اینجا بودند که در این بین آنها را برده اند و من نمی دانم که آیا آنها را از کشور اخراج کرده اند یا که آزاد شده اند. مأمورین پلیس گفتند که بازداشت من تا ۱۵ روز به طول می کشد.

من به جواد پیشنهاد کردم که شماره تلفنم را یادداشت کند تا بهنگام ضرورت بتواند با من تماس بگیرد. او گفت ممکن نیست. زیرا قلم داشتن اینجا ممنوع است و این سخن او درست است، زیرا قلم می تواند اسلحه خطرناکی باشد.

مگر به خاطر استفاده از یک چنین اسلحه ای نیست که می خواهند جواد را از فرانسه اخراج کنند؟ او قلم خود را در مخالفت با صهیونیسم و با اشغال فلسطین بکار برده است. اگر او از فرانسوی های خوب می بود، دو سازمان LICRA (جامعه بین المللی مخالف با نژادپرستی و با سامی ستیزی) و CRIF (شورای نمایندگی سازمانهای یهودی در فرانسه) موضوع او را به دادگاه می کشاندند. اما از آنجائیکه او به جز یک ایرانی عادی نیست، به سادگی از کشور اخراجش می کنند. و جواد هم مخالفتی با آن ندارد. بنابراین هیچ لازم نیست که کمیته ای برای جلوگیری از اخراج او بوجود آید، بلکه کمیته ای ضروریست که خواهان اخراج هر چه سریعتر او از فرانسه باشد. زیرا که او در تهران با آزادی بیشتری می تواند نفس بکشد تا اینکه در وان سن اسیر باشد (۲). بنابراین شعار ما باید چنین باشد: "جواد بی شتات را اخراج کنید!"

از این واقعه شرم آور چنین میتوان نتیجه گیری کرد: در چارچوب مقدمات جنگ آمریکا علیه ایران سارکزی تصمیم گرفته است فرانسه را از کلیه عناصری که احتمال آن میرود که جنبش اعتراضی علیه این جنگ را سازمان دهند، تهی کند. بنابراین صدای شعارهائی که در تظاهرات خیابانی در فرانسه سرداده میشوند، به زودی به خاموشی می گراید.

ترجمه:حمید بهشتی

۱- در سالهای دهه سی قرن گذشته در فرانسه، این طبقه در میان مهاجرین آلمانی، اطریشی و چک که از دست نازی ها فرار کرده بودند، شهرت بدی داشت. شماری از افرادی که در آنجا از اخراجشان خبردار شده بودند، ترجیح می دادند که خود را از پنجره های آن ساختمان به پائین پرتاب کنند تا اینکه تحویل پلیس کشور خودشان داده شوند. اما جواد دلیلی ندارد که از بازگشت به تهران واهمه داشته باشد. به همین دلیل هم او از طبقه پنجم خود را به پائین پرت نکرده است.

۲- ارزیابی نویسنده محترم در باره وضع آقای بی شتات که به دلیل فعالیت مطبوعاتی ایشان در نقد صهیونیسم در فرانسه بازداشت شده است، در مقایسه میان تهران و پاریس اغراق آمیز است. زیرا با توجه به فشار شدیدی که در ایران به منتقدین و مخالفین قانونی جمهوری اسلامی و دانشگاهیان، به ویژه در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد وارد میشود و سرکوبی که نسبت به فعالیت های بحق اجتماعی زنان و کارگران اعمال می گردد، در مورد انتقاد بر صهیونیسم نیز جان کسانی که بدون اجازه ی قدر قدرتان در ایران فعال باشند، در معرض خطر قرار دارد. نمونه روشن آن، اعدام سیاسی مجید شریف، مترجم شهید کتب "تاریخ یک اسطور، بنیانگذار سیاست اسرائیل" از رژه گارودی و "تاریخ یهود، بار سنگین سه هزار ساله" از اسرائیل شاهاک است که در اول آذر ماه ۱۳۷۷ به وقوع پیوست و اسرار آن تا کنون نیز فاش نگشته اند. لذا سخن گفتن در باره اینکه انسان در تهران نسبت به پاریس با آزادی بیشتری می تواند نفس بکشد، از عدم آگاهی نویسنده از اوضاع ایران حکایت می کند. (مترجم)