دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
چرا گانگستر سیاهپوست به سینما نمی آید
بین سالهای۱۹۳۰ تا ۱۹۶۸ وحشتآورترین تبهکار هارلم فردی بهنام السورث «بامپی» جانسن بود اما چرا او هیچگاه وارد «معبد خدایان» شخصیتهای منفی سینمای آمریکا نشده است؟ در نمای آغازین فیلم مسحورکننده «گانگستر آمریکایی»، السورث «بامپی» جانسن افسانه دنیای زیرزمینی درکنار نوچه خود فرانک لوکاس پیش از مرگ، از ناپدیدشدن هارلمی که زمانی میشناخت افسوس میخورد.
این صحنه در یک مغازه رخ میدهد، در حالی که مدارک موجود میگویند جانسن در کلوپی شبانه و در آغوش لوکاس جانش را از دست داد. با این وجود این صحنه یک پیوند عاطفی عمیق میان پدرخوانده دنیای تبهکاری و جانشینش که او را مانند پسرش دوست دارد برقرار میکند، جانشینی که دنیای تجارت هرویین در نیویورک را زیر و رو میکند. گویی جانسن به فرانک میگوید: «هر چیزی را که در مورد این کار لازم بوده، یادت دادم. الان دیگر نوبت توست.»
جانسن نمونهای کامل از یک افسانه محلی است، کسی که در هارلم از او میترسیدند و به او احترام میگذاشتند، کسی که باوجود امپراتوری خود از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۸ هیچگاه بهطور رسمی به جرگه بزرگان دنیای تبهکاری وارد نشد، جایی که اسامی افرادی بزرگ چون آلکاپون، لاکی لوچیانو، داچ شولتز و جان گوتی به چشم میخورد. جانسن لباسهای فاخر میپوشید، از روی تفنن شعر میگفت و در روز شکرگزاری برای فقرا بوقلمون میبرد اما هیچگاه مانند بیلی دکید، جسی جیمز یا بانی و کلاید به آدمی مشهور که همه جای دنیا او را میشناسند تبدیل نشد.شاید بیشتر به این دلیل بود که جانسن بهعنوان فردی شناخته شده بود که دیگران را سربهنیست میکرد اما هرگز این کار را بهطور آشکار انجام نمیداد. شخصیت او بیشتر شبیه شخصیت فرانک نیتی، دستیار پرتلاش آل کاپون بود. نیتی کسی بود که زندگی خود را در سایه رئیس بسیار مشهورش پیش میبرد. بعضی از مردم غول میشوند و بعضی همچهرههای «کالت».
یکی از راههای نگاه تاریخی به در حاشیه بودن جانسن این است که بسیاری از تبهکاران کلهگنده سفیدپوست بودهاند و عدهای قلیل از افراد غیرسفید پوست توانستهاند افتخار ورود به «معبد خدایان» افتخارات تبهکاران را بهدست بیاورند. همچنین دلیل موثق دیگر این است که تبهکاریهای جانسن هیچگاه از مرز محله او خارج نشد و این برعکس کارهای افرادی چون آلکاپون و لوچیانوست. پس دلیلی وجود ندارد جانسن مشهورتر از آن چیزی که هست باشد. همچنین ممکن است او قربانی مرزبندی نژادپرستانهای باشد که از ارجنهادن به اقلیتها سرباز میزند، و این متفاوت با پیوند عجیب رنگینپوستان با اوباش محلی است. علاوه بر همه این دلیل دیگر تبدیل نشدن جانسن به چهرهای مشهور این است که هیچگاه فیلمی ساخته نشد که عنوانش نام او باشد و او را بر سر زبان ها بیندازد.
«شفت» از معدود فیلمهایی است که نام شخصیت اصلی آن از اسم این رئیس تبهکاران گرفته شده است. جانسن همچنین در فیلم حماسی و سرشار از تیراندازی «کاتن کلاب» ساخته فرانسیس فورد کاپولا نیز یک شخصیت دوم است. جایی که از بخت بد او نقشاش را لارنس فیشبرن خشن اما خشک بازی میکند. فیشبرن در سال ۱۹۹۷ در فیلم «اوباش محلی» نیز بار دیگر در نقش جانسن ظاهر شد، یک حماسی تاریخی زندگینامهای و بیسر و ته که فیشبرن در آن حضوری به مراتب خنثیتر دارد. در بعضی صحنهها بهنظر میرسد فیشبرن با کلارنس جی ویلیامز سوم رنگ پریده در رقابت است تا ببینند کدامشان میتواند بیرمقتر بهنظر برسد.
جالب اینجاست که ویلیامز که اکثرا او را با فیلم «باران ارغوانی» و در نقش پدر «پرینس» به خاطر میآورند در فیلم «گانگستر آمریکایی» نقش جانسن رو به احتضار را ایفا میکند. «اوباش محلی» از لحاظ تاریخی هیچگونه سندیتی ندارد و جانسن را بهعنوان شخصی بین رابین هود و مالکوم ایکس به تماشاگر معرفی میکند: مامور تحولات اجتماعی خیالی که از روبهروشدن با مافیا میترسد. در واقعیت، جانسن اسلحه بهدستی بود که پس از درگیری بینتیجه با داچ شولتز دیوانه مجبور شد از کوسا نوسترا کمک بخواهد. از آن به بعد او بیشتر بهعنوان نیروی تقویتی ایتالیاییها عمل کرد. جانسن شاهزاده خیابانها بود اما شاه نبود.
جانسن که اسم مستعار «بامپی» را بهدلیل برآمدگی جمجمهاش به او داده بودند، در سال ۱۹۰۶ در چارلستن کالیفرنیای جنوبی به دنیا آمد که اکنون یک منطقه ساحلی زیبا و محل جذب گردشگران است و بهدلیل خیابانهای سنگفرش و معماری قدیمی ساختمانهایش معروف است اما در آن زمان کالیفرنیای جنوبی استبدادیترین جامعه را داشت و حتی هنوز هم دارد.
در این ایالت که تا همین اواخر پرچم اتحادیه ایالات جنوب روی ساختمان اصلی مرکز آن در احتزاز بود، نژادپرستی اشکالی جدید پیدا کرد. جانسن که آدم ترسویی نبود به سرعت تن به زندگی تبهکارانه داد و خیلی زود بهعنوان فردی که از آزردن مردم نمی هراسد و حتی از این کار لذت هم میبرد برای خودش وجههای بههم زد.
او در اوایل دهه ۱۹۳۰ به اولین موفقیت بزرگ خود دست یافت و آن دستیابی به مقام محافظ مادام استفانی سینت کلر، بانوی دنیای تبهکاران بود. سینت کلر تا پیش از راهرسیدن شولتز دنیای هارلم را رهبری میکرد و این به نبردی خونین بدل شد که با ورود لاکی لوچیانو که واژه «تبهکاری سازمان یافته» را با خود همراه آورد، به اوج خود رسید.
جانسن قربانی شرایط تاریخی است. برخلاف لوچیانو که تبعید شد، شولتز که به قتل رسید و یا آل کاپون که از سفلیس مرد، بزرگترین افتخار او احتمالا این بود که به مرگ طبیعی درگذشت، آن هم در آغوش جانشین خود که آنقدر برای جانسن احترام و ارزش قائل بود که هرگز سعی نکرد رئیس خود را کنار بزند و خود بر مسند قدرت بنشیند. در شجره نامه دنیای تبهکاران این دست کمی از معجزه ندارد.
منبع: گاردین، ۱۷ نوامبر
مترجم: حسین عیدیزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست