جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
جغرافیای حکمت ایرانی
۱) ایران، کشوری حکمتپرور و حکیممحور است، یعنی حکمت را به وجود میآورد و براساس حکمت، حکومت و جامعه را ترسیم میکند. پس فلسفه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را به صورت تاریخ حکیمانه ترسیم میکند، که تاریخ ایران را میتوان براساس تاریخ «حکمت ایرانی» نوشت؛ مثل حکمت مبتنی بر مهرپرستی دوران هخامنشیان، یا حکمت اشراقی پهلویون و حکمت بزرگ مهر، یا حکمت زرتشتی دوران ساسانیها.
۲) اگر در کنار تاریخ حکمت ایرانی، به جغرافیای آن نیز پرداخته شود، از ترکیب جغرافیا و تاریخ حکمت ایرانی میتوان به فرهنگ مولد حکمت ایرانی نیز رسید که متکفل آن مردمشناسی تاریخی ـ شناختی ایرانی است. مردمشناسی با بررسی تاریخ در فلسفه جغرافیا به تحلیل فرهنگها میپردازد و فرهنگها در درون خود نوعی پویایی ذاتی دارند وگرنه فرهنگ مرده به حساب میآیند، پس مکانیسم پویایی فرهنگی یکی از بحثهای بنیادی مردمشناسی است و پویایی فرهنگی از تولیدات یک فرهنگ به وجود میآید که این تولیدات را پویایی درون فرهنگی به وجود میآورد، که ما به آن تکامل میگوییم و یا از راه تقلید و اقتباس که به آن اشاعه گفته میشود.
۳) مهمترین عنصر پویایی یک فرهنگ، فناوری است که «فناوری ارتباطی» از اساسیترین عنصر پویایی آن است. فناوری سبب حرکت در مکان میشود؛ یعنی هرچه فناوری بشر رشد میکند، حرکتهای انسان در مکان سریعتر و آسانتر میشود. هرچند بشر هنوز نتوانسته است، فناوری زمانی را خلق کند که بتواند از پردههای زمانهای موازی یا به گونهای دقیقتر از زمانهای محیط و محاط، رد شود.
۴) حکمت که یک مقوله میان فرهنگی است، تابعی از فناوریهای موجود در یک فرهنگ است تا بتواند به میان فرهنگی بودن خود نایل آید؛ یعنی هرچه فناوری و رسانهها بیشتر باشد، حکمت نیز گسترش بیشتری پیدا میکند و مردم، به مرزهای حکمت نزدیکتر میشوند؛ پس حکمت با رشد رسانهای رابطهای مستقیم دارد وموفقیت آفاقی تابعی از فناوری موجود در یک جامعه است که هر چه فناوری پیشرفتهتر شود، «معرفت آفاقی» نیز بیشتر میشود و معرفت آفاقی نیز رابطهای مستقیم با حکمت دارد، چرا که معرفت آفاقی همان «معرفت میان فرهنگی» است.
۵) فهم ارتباطات میان فرهنگی ایرانی در طول تاریخ و جغرافیای ایرانی، ما را به شناخت حکمت ایرانی میرساند، تاریخ ایرانی که در جغرافیای ایرانی بسط پیدا کرده است، حکمت ایرانی را تولید و باز تولید کرده است و این تولید در یک فرایند جغرافیایی- تاریخی، رخ داده است. فهم جغرافیایی حکمت ایرانی، مثل تصادمهای فرهنگی- معرفتی شرق و غرب در ایران، میتواند یک نوع معرفت و شناخت نسبت به حکمت ایرانی به ما دهد، که گذشته ایرانی را روشن کند و سپس به وضعیت فعلی و حال ایرانی برسد و سپس آینده فرهنگی و معرفتی ایرانی را ترسیم کند، تا حکمت ایرانی دوباره باز تولید شود.
۶) تولید حکمت ایرانی با توجه به ترکیب «عرفان شرقی» و «فلسفه غربی» در حوزههای متفاوت فرهنگی ایران رخ میدهد. عرفان شرقی از طریق حوزه فرهنگی کرمان در ایران تولید میشود. (جیرفت را دروازه شرق در ایران نامیدهاند؛ بخصوص با کتیبه خطی که اخیراً در آن کشف شده است) عرفان تولیدی کرمانی به شیراز منتقل میشود و در شیراز به باز تولید ایرانی تمام میرسد (مثل تولید هندوئیسم ایرانی در چارچوب عرفان و تصوف ایرانی توسط حافظ شیرازی یا خاقانی کرمانی در شیراز)
۷) حوزه «فرهنگ زاگرس ایرانی» (مثل حوزه فرهنگی آلپی در اروپا) یک حوزه بازتولید شرق در ایران است. فهم حوزه فرهنگ زاگرس ایرانی، فهم یک قسمت بزرگ فرهنگ ایرانی و حکمت مبتنی بر آن را در پی خواهد داشت که شهرهای کوهپایه آن کارخانههای مولد این مواد خام برای حکمت ایرانی را شکل میدهند. کوه زاگرس خود دارای حوزههای فرهنگی متعدد است؛ مثل حوزه فرهنگی کرد، لر، خوزستان، شیراز و کرمان، که نقطه تلاقی زاگرس با کوههای سیستان و بلوچستان حوزه فرهنگی بزرگ تلاقی شرق ایران را تشکیل میدهند.
۸) کوه البرز که «حوزه هیمالایی ایران» را تشکیل میدهد، باز تولید فرهنگ غرب در ایران را به عهده دارد، که از دروازه آن؛ یعنی «ارومیه» شروع میشود و به طرف شرق کشانده میشود،که اولین شهر کوهپایهای تولید غرب در ایران بعد از ارومیه، شهر «رشت» است، که تولید فرهنگ غرب روسی در ایران را بازتولید میکند و شهر دوم «قزوین» است که بازتولید غرب در ایران، به گونهای عمیق در آن رخ میدهد که در نهایت حوزه ری و تهران آن را تمام میکند و غرب در ایران بازتولید تمام رخ میدهد و شاخص بزرگ آن خصلت «تجربهگرایی تهران» (رازیها) و دیدگاه نقادی آن است.
۹) حوزه شمالی کوه البرز و حوزه جنوبی بعد از تهران نوعی بازتولید روشی غرب در ایران را ترسیم میکنند و شاخص بارز آن حکمت بیانی این حوزه فرهنگی است که خراسان نقطه بارز و برجسته آن میباشد و حوزه ارتباطی فرهنگ ایرانی را نشان میدهد و برجسته میکند (مثل فردوسی یا ادبای بزرگ دیگر ایرانی و منبرهای بزرگ ایرانی و سخنرانان دانشگاهی امروز آن) و به همین دلیل یکی از نقاط ثقل اوروسیا را ترسیم میکند و جاده ابریشم که یک جاده شرق و غربی است در این حوزه مطرح میشود (غرب، خصلت بیانی و توضیحی و مفهومی فلسفی دارد.)
۱۰) برخورد حوزه فرهنگی زاگرسی و البرزی یا شرق و غرب در «شهر اصفهان» رخ میدهد یعنی شرق و غرب در این شهر ترکیب میشوند و حکمت ایرانی تولید میشود.
بوعلی سینا و ملاصدرا بازتولید این شهر هستند و هرکس که حکمت ایرانی را تولیدکرده، بیارتباط با این شهر نبوده است (بنیانگذاری بوعلیسینا و خاتمیت صدرایی این حکمت، این نکته را روشن میکند) و بازگشت کثرت به وحدت و تجلی وحدت در کثرت در این شهر رخ داده است. نقش مقدماتی حکمت بیانی غربی توسط فارابی برای بوعلی سینا و نقش مقدماتی سهروردی برای بیان ایرانیت معرفتی و حکمتی در یک شهر کوهپایهای البرزی برای ملاصدرا پنهان نیست.
استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست