جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بابک جهان بخش, خوانندگی و باباجون های پولدار


بابک جهان بخش, خوانندگی و باباجون های پولدار

من همیشه به موزیک علاقه داشتم و با دقت به قطعات موسیقی گوش می دادم و هر وقت با آهنگی ارتباط برقرار می کردم آن را حفظ می کردم و همراهش می خواندم

● اول آهنگ می‌ساختم

من همیشه به موزیک علاقه داشتم و با دقت به قطعات موسیقی گوش می‌دادم و هر وقت با آهنگی ارتباط برقرار می‌کردم آن را حفظ می‌کردم و همراهش می‌خواندم. کودکی من در آلمان گذشت، آنجا در ۷-۶ سالگی آموزش پیانو دیدم و بعد هم در سال ۷۷-۷۶ موفق شدم مجوز صدا را از سازمان صدا و سیما بگیرم. آن موقع در ارشاد از کسانی که تمایل به خواندن داشتند امتحان می‌گرفتم و من این مجوز را هم در سال ۷۹ گرفتند و کارم از دهه ۸۰ شروع شد. البته در کل کارم را با آهنگسازی شروع کردم، کاری را برای دوستی ساختم و وقتی به‌صورت اتود خواستم آن را برایش بخوانم آقای رحیم شب‌خیز گفت: «تو چرا خودت نمی‌خوانی؟!» و یکی از کسانی که در زمینه خواندن خیلی به من کمک کرد زنده‌یاد مسعود میردامادی بود که صدای من را در یک فیلم تولد شنیده بود و مشوق من شد و خیلی کمکم کرد.

● این آلبوم را بخرید

اوایل من نمی‌دانستم شرکت‌هایی وجود دارند که کار را می‌خرند. آن موقع با دوستم پیام هوشمند کاست‌های بازار را می‌خریدیم و به شماره تلفن آن شرکت‌ها زنگ می‌زدیم. آن‌ها هم ما را می‌پیچاندند. (خنده) تنها شرکتی که ما را تحویل می‌گرفت شرک ترانه شرقی بود. آقای رجب‌پور، به ما وقت ملاقات داد و حتی به آهنگ‌هایم گوش داد. اول خواست ایراد بگیرد ولی یک‌ دفعه گفت: «اگر کار را از اینجا به جای دیگری ببرید من دیگه قبول نمی‌کنم و ما هم کار را به ایشان سپردیم.»

● آقای مشکی‌پوش برج را لرزاند

رضا صادقی از مهمانان ویژه کنسرت بابک جهانبخش بود که در ۸ مهر در سالن برج میلاد برگزار شد. وقتی حضار از بودن او در میان جمعیت مطلع شدند با فریادها و دست‌دادن‌های‌شان سالن‌ را به لرزه درآوردند. بابک جهانبخش هم برای تشکر از او از استیج پایین آمد و او را در آغوش کشید.

● ما تصویر می‌خواهیم

تصویر جادو می‌کند، وقتی می‌گویند «جعبه جادویی» واقعا یک واقعیت را بیان می‌کنند. شما فکر کنید اگر در یک خانه‌ای سیستم صوتی و تصویری وجود نداشته باشد چه اتفاقی می‌افتد؟ همه چیز سوت و کور می‌شود پس تلویزیون جزئی از زندگی‌ ما شده است. ما خواننده‌ها هم با استفاده از این رسانه برای به‌گوش‌ رساندن کارمان نیاز داریم. تصویر مطمئنا درگیشه، پر شدن صندلی کنسرت‌ها‌‌، ‌در رونق گرفتن کار موسیقی و سیستم گردش‌ مالی موسیقی بسیار کمک می‌کند. نبودن تصویر باعث شده، هنوز خیلی‌ها فرق موسیقی مجاز و غیرمجاز را ندانند. گاهی، مجبور هستیم خودمان را توضیح بدهیم که این توضیح‌دادن آدم را خسته می‌کند، همه می‌پرسند شما که مجاز هستید چرا نمی‌توانید تصویر بدهید؟! و ما جوابی به جز سکوت نداریم. حتی اگر الان یک شبکه مجاز از من بخواهد که کلیپی در آن داشته باشم این‌کار را نمی‌کنم.

● کنسرت درجه چند؟

درآمد یک خواننده از کنسرت‌هایی است که می‌گذارد. فروش آلبوم بیشتر جوابگوی هزینه‌هایی است که برایش صرف شده است البته ممکن است اگر خود خواننده آلبومش را پخش کند درآمدی داشته باشد اما اصولا خواننده آلبومش را به شرکت‌های مرتبط می‌فروشد. خواننده در سال هر تعداد که بخواهد می‌تواند کنسرت بگذارد اما استقبال از کارش بستگی به تقاضا دارد. حالا هم که خوانند‌ها درجه‌بندی شده‌اند و براساس درجه‌شان که فکر می‌کنم به عوامل خاصی مثل تعداد آلبوم ربط دارد، می‌توانند تک‌سانس یا ۲ سانس کنسرت بگذارند و خوشبختانه من امتیاز ۲ سانس اجرا را گرفته‌ام. اولین اجرای من برای شرکت مخابرات بود چون پدرم از کارمند‌های آن اداره بود، یادم هست مجری برنامه آقای شهریاری بود که مشوق من شد.

● چی شده بود؟!

در یک برهه زمانی شهرت زیادی داشتم فکر می‌کنم سال ۸۴-۸۳ که آهنگ «چی شده» را پخش کردم ولی چون ممنوع‌الکار شدم این شرایط بسیار تغییر کرد. ۳ سال به خاطر کلیپی که از من در شبکه‌های ماهواره‌ای پخش شد ممنوع‌الکار شدم این اتفاق برای من و چند نفر از دوستانم افتاد اما ممنوعیت من و یکی، دو نفر مدتش بیشتر از باقی دوستان بود.

● اگر ۱۰ سال پیش بود، خواننده نمی‌شدم

شاید ناخودآگاه خواننده شدم، ‌این‌طور نبود که خانواده‌ام یا خودم بخواهم حتما خواننده شوم. اگر ۱۰ سال پیش خواننده‌ای شده بودم که حالا هستم هرگز نمی‌خواستم خوانند شوم به‌خاطر این‌که جو و حواشی موسیقی را دوست ندارم. خیلی‌ها این حاشیه‌ها را دوست دارند و اصلا برای همین حواشی وارد کارهای هنری می‌شوند، ولی به‌شخصه علاقه‌ای به این قضیه ندارم.من خیلی از لطف و احساسی که مردم به من دارند، خوشحال هستم و با تمام وجود احساسم را می‌گذارم و کار می‌کنم چون این طرفداران کمک کردند که تبدیل به بابک جهانبخش شوم. این کار در مملکت ما استرس زیادی را به همراه دارد و این استرس نباید همراه موسیقی باشد و همین من را اذیت می‌کند. خواننده امنیت کاری ندارد امروز می‌تواند بخواند، فردا به فلان علت اجازه ندارد و هر کسی در هر شغلی با این استرس‌ها مواجه باشد بالاخره یک‌جا خسته می‌شود.

● حرکت در فیلتر مجاز

من و بسیاری از همکارانم در بخش موسیقی مجاز حرکت می‌کنیم اما احساس امنیت نداریم، همان‌قدر که با این شغل گسترده دوستان و آدم‌هایی که تو را می‌شناسند زیاد می‌شود به همان مقدار هم یک سازمانی باید به خواننده امنیت بدهد و از هر نظر او را حمایت کند ولی حالا این اتفاق اصلا نمی‌افتد. شغل دومی ندارم، فکر می‌کنم وقتی کسی به یک هنر به‌عنوان حرفه نگاه می‌کند باید با آن هنر حرفه‌ای برخورد کند، من هم از اول روحیه‌ام هنری بود تا تجاری، وقتی می‌خواستم روی موسیقی کار کنم با خودم گفتم فقط موسیقی و دیگر وقت انجام کارهای دیگر را نداشتم و به‌نظرم برای کسب موفقیت باید تمام وقت و انرژی خود را صرف یک کار کنی.

● باباجون‌هایی که خواننده می‌سازند

در دنیا «پول» حرف اول را می‌زند ولی در نهایت آنچه می‌ماند «هنر» است. خواننده می‌تواند خود را با تبلیغات معروف کند چون همه می‌پرسند این آقا کیست؟! ولی نمی‌توانی از کسی بخواهی که به زور آهنگت را گوش بدهد. یکسری از خواننده‌ها بعد از خواندن پولدار شده‌اند که داستان جدایی دارد و الان می‌توانند برای خودشان تبلیغات ویژه‌ای داشته باشند و این‌ها چون با هنرشان پول درآورده‌اند، پس موفق هستند ولی یکسری‌ها باباجون‌ داشته‌اند و با پول جلو آمده‌اند. من نخستین آلبومم را با ۳ میلیون‌تومان جمع کردم چون اکثر کارهایم را خودم ساخته بودم و تنظیم آن‌ها را شاهین خسروآبادی دوستم انجام داده بود که آن موقع تازه‌ آغاز کارش بود. او خیلی به من کمک کرد و من آلبومم را با کمترین هزینه ممکن تولید کردم ولی جزو پرفروش‌ها شد. ولی در آلبوم‌های آخرم پول بیشتری خرج کردم چون دیگر نمی‌شود آن ریسک را کرد، البته خیالم راحت است که حتما اسپانسر یا شرکتی که کارم را بخرد وجود دارد.

● دوباره از صفر شروع کردم

اگر قطعه «چی شده» من خیلی معروف شد پشت سرش یک عالمه سختی و زحمت بود. فکر می‌کنم، این ترک توانست جزو ترک‌هایی باشد که هم داخل ایران و هم خارج از ایران شنیده شد. من بعد از ۳ سال کار نکردن وقتی دوباره خواندم یک‌جورهایی از صفر شروع کردم آن هم در بازاری که دیگر من را به یاد نمی‌آورد و هیچ اعتمادی به من نداشت. این از صفر شروع‌کردن کار هر کسی نیست و من خیلی تلاش‌ کردم تا دوباره به اینجا رسیدم، گفتن این سختی‌ها در کلام نمی‌گنجد. من و فرزاد فرزین هر دو با هم این سختی را گذراندیم و باز خدا را شکر می‌کنیم که آن اتفاق افتاد و ما توانستیم از آن شرایط بیرون بیاییم.