پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

فیلسوف عقل


فیلسوف عقل

گئورگ ویلهم فردریش هگل در ۲۷ اوت سال ۱۷۷۰ در شهر اشتوتگارت آلمان متولد شد

گئورگ ویلهم فردریش هگل در ۲۷ اوت سال ۱۷۷۰ در شهر اشتوتگارت آلمان متولد شد. سال تولدش، سالی است که ممیز و مشخص دو دوره از حیات فکری کانت است: دوره نقادی و دوره پیشانقدی. هگل آنچنان اهمیتی برای کانت قائل بود که بعدها در نوشته هایش اظهار داشت که فلسفه کانت «اساس و نقطه عزیمت فلسفه جدید آلمان بوده است. » زندگی هگل در مجموع زندگی آرامی بود،‌اما با حمله ناپلئون به آلمان و فتح پروس

زندگی اش دچار نوسان شد. از دیگر عوامل مؤثر در زندگی او ، تغییر و جابه جایی اش در شهرهای مختلف و تدریس او در دانشگاه‌های مختلف آلمان آن روزگار بود. دانشگاه ینا محلی بود که مهم ترین آرای هگل به صورت کتاب و یا سخنرانی در آنجا شکل گرفت و در نظام فلسفی او بسیار مهم جلوه کرد. تحصیلات او عمدتاً درحوزه الهیات ، اخلاق، دین شناسی و فلسفه محض بود. یکی از عناصر مهم در شکل گیری فکر

او ، تأثیر مسیحیت و شخص مسیح(ع) در نظام

فکری اش به ویژه در دوران جوانی ذکر می شود.

در واقع می توان زندگی هگل را به سه دوران مختلف فکری تقسیم کرد:

۱) مفسران دوره جوانی هگل را دوره ای

می دانند که او عمدتاً دغدغه های دینی و کلامی داشته و آثار این دوره بیشتر در حوزه دین شناسی است که حدوداً بین ۲۳ تا۲۹ سالگی اش به رشته تحریر درآمده است.

۲) دوره میانسالی، هگل در این دوران با دوست و همکار خود «شلینگ» به فعالیت‌های علمی پرداخت. اما با انتشار کتاب عظیم خودیعنی «پدیدارشناسی روح» خط مشی خود را از او جدا کرد. این دوره شامل اقامت او درشهر دانشگاهی ینا نیز می شود. یکی از خصوصیات فعالیت هگل در ینا موضعگیری های صریح و علنی او در مقابل

سطحی اندیشی و تفکراتی مبتنی بر افکار عامیانه بوده است. در واقع برای مورخین تاریخ فلسفه غرب ،‌اهمیت دوره‌ای که هگل در ینا بوده از این لحاظ است که – همان طور که ذکر شد- او نهایتاً موفق به نگارش کتاب پدیدارشناسی روح شده است. این کتاب که البته موجب شهرت فوق العاده مؤلف شده یکی از چندکتابی است که عملاً در نیمه اول قرن نوزدهم افکار را متحول کرده است. این

اثر ، اولین کتاب معروف هگل است. پدیدارشناسی روح یک جست‌وجوی بسیار وسیع و همه جانبه ای است که شامل تمام تجارب انسان از تجربه حسی گرفته تا عقلی و نقلی و دینی و غیره می‌شود و باید دانست که مسلماً کتاب پدیدارشناسی به نحو دفعی به وجود نیامده است و در واقع آنها را می‌توان در آثار قبلی هگل اعم از مفصل یا مختصر ریشه‌یابی کرد و حتی بعضی از تحلیل‌ها را به دوره قبل از ینا مربوط کرد و نیز از تتبعات دوره جوانی هگل – خاصه در کلام مسیحی – نام برد.

۳) دوره تکامل، سومین دوره‌ای که در زندگی هگل می‌توان مطرح کرد دوران تکامل است. او در این زمان اثر دیگری به نام «درس گفتارهای فلسفه تاریخ» را نوشت چون تاریخ را جدی می‌گرفت. این کتاب حاوی مقدار زیادی اطلاعات تاریخی است اما در واقع اثری فلسفی است، زیرا از وقایع تاریخی به عنوان ماده خام استفاده می‌کند و می‌خواهد از آن وقایع فراتر برود. هگل خود گفته است که «فلسفه تاریخ معنایی جز سنجش اندیشمندانه آن [یعنی تاریخ] ندارد.» او شخصاً در مقدمه فلسفه تاریخ، نظر خود را درباره جهت و مقصد سراسر تاریخ بشر بدین عبارت به وضوح بیان می‌کند: «تاریخ جهان هیچ چیز نیست مگر پیشرفت آگاهی از آزادی.» این جمله، درونمایه کل کتاب و حتی چکیده و خلاصه‌ای است از کل اندیشه هگل. به عبارت دیگر تاریخ به گفته هگل چیزی نیست جز اراده انسان‌ها و با اراده انسان است که تاریخ به وجود می‌آید، منتها این اراده فردی نیست بلکه جمعی است یعنی اراده مطلق است، اراده انسان‌ها یک روح مستقل از آنها را تشکیل می‌دهد که این روح مستقل تاریخ را می‌سازد و به رویدادها و حوادث جهت

می‌بخشد.

در نهایت او به دنبال شناخت قوانین کلی و ضروری تاریخ است. بنا به قولی، کتابی که امروز تحت عنوان گفتاری درباره فلسفه تاریخ از هگل باقی مانده است جزو آثاری است که شش سال بعد از مرگ فیلسوف، توسط یکی از شاگردانش برای اولین بار منتشر شده است. به طور کلی به نظر هگل تاریخ را به سه صورت می‌توان در نظر گرفت: اول به صورت طبیعی، دوم به صورت تأملی، سوم به صورت فلسفی.

با توجه به مختصری که در باب زندگانی فلسفی هگل گفته شد، دیدیم که شروع قرن نوزدهم در زندگانی او اهمیت خاصی دارد زیرا او در چند سال اول این قرن کوشش کرد تا وضع خاص فلسفی خود را مشخص کند و اختلاف میان افکار خود را از یک طرف با فیخته و از طرف دیگر با شلینگ روشن سازد.

درباب فلسفه و فیلسوف در نگاه هگل نیز می‌توان این نکته را گفت که: جایگاه فلسفه در نظام فکری هگل در عالی‌ترین مرحله روح است و فیلسوف هگلی در یک گفت‌و شنود دائمی با خود و با غیر خود است. از نظر او، فلسفه چیزی نیست جز بررسی چگونگی تحقق نامتناهی در متناهی یعنی بررسی چگونگی تحقق مطلق در طبیعت.

نهایتاً او در ۱۴ نوامبر سال ۱۸۳۱ با شیوع وبا در برلن دچار این بیماری شد و در همان جا درگذشت.

پس از مرگ او، کسانی که خود را پیروان وی می‌دانستند به دو دسته

۱) هگلیان سنتی یا راستگرا (که شیوه هگل در اواخر عمر را پیش گرفتند.) و

۲) هگلیان جوان یا چپگرا (که دارای گرایش‌های تند و رادیکال بودند.) تقسیم شدند.