چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

رویکرد جامعه شناختی به اقتصاد در چارچوب«نظریهٔ عمومی کنش»


رویکرد جامعه شناختی به اقتصاد در چارچوب«نظریهٔ عمومی کنش»

در جامعه صنعتی مدرن میان دو نهاد کار و مالکیت به تدریج افتراقی بارز پدید آمده است این افتراق باعث توسعه دیوانسالاری شده است

● مقدمه:

می دانیم که علم اقتصاد به مطالعه روابط میان متغیرهای اقتصادی و فعالیت انسانی در عرصه تولید کالاها و خدمات می پردازد و سعی می کند قانونمندی نحوه معیشت مردمان و افت و خیزهای آن را بررسی کند و جامعه شناسی اقتصادی نیز دیگر جنبه هایی را که بر اقتصاد تأثیر گذارده و از آن تأثیر می پذیرند مورد بررسی قرار می دهد. «علم اقتصاد، یعنی علم اجتماعی خاص، از کل اجتماعی یک برش سطحی یا تکیه گاهی در عمق جدا می کند، در صورتی که جامعه شناسی کلیه سطوح و کلیه مبانی واقعیت اجتماعی را در نظر می گیرد… . جامعه شناسی اقتصادی اطلاعات لازم را دربارهٔ محیط فعالیت اقتصادی به دست می دهد و می کوشد تا روشن کند قوانین مختلف اقتصادی در چه شرایط تاریخی و ساختاری به مرحله اجرا درمی آید و در نتیجه، در عین حال، به علم اقتصاد قدرت انتخاب و کارایی می بخشد.[۱] تحلیل اقتصادی موافق قاعده شومپینز «می خواهد بداند که مردم در هر زمان چگونه رفتار می کنند و از رفتار انها چه آثاری به بار می آید ولی جامعه شناسی اقتصادی به این پرسش پاسخ می گوید که این افراد چگونه موفق شده اند موافق کردار و رویه خود رفتار کنند». [۲]

بنا بر نظر برخی عالمان جامعه شناسی اقتصادی مانند «آلن کیه، ریچارد سوئد برگ، تالکوت»، پارسونز، اسملسر و جین بنکل جامعه شناسی اقتصادی برای حیران ضعفهای علم اقتصاد به میان آمده و تبدیل به یک علم برای رجوع اقتصاد در این زمینه شده است. با این اوصاف جامعه شناسی اقتصادی می تواند یکی از گامهای بنیادی در جهت تبیین و تشریح اقتصاد اسلامی به کار گرفته شود. اما از آنجا که این علم آنچنان که باید و شاید در ایران شناسانده نشده این تحقیق بر آن است تا گامی در این راه بردارد و رسیدن به این هدف به یکی از مهمترین تلاشهای صورت گرفته در این علم، یعنی نظریه عمومی کنش پارسونز جامعه شناس آمریکایی می پردازد. نظریه عمومی کنش نه تنها کلید فهم نظریه های جامعه شناسی، اقتصادی، سیاسی و روانشناختی پارسونز است، بلکه بزرگ ترین و بدیع ترین دستاورد نظری اوست و آن را چونان چارچوب نظری برای همه علوم انسانی مطرح می کند. پارادایمی که وحدت و یگانگی علوم انسانی و زمینه همکاری را میام آنها فراهم می کند، بدون آنکه یکی را بر بقیه مسلط کند.

▪ از این رو که ارتباط ارگانیک مسائل اقتصادی و اجتماعی در تحقیقات نظری پارسونز که از محورهای اصلی تفکر و از عناصر یگانگی آثار وی به شمار می آید با کمک این نظریه بیان می گردد.

۱ ) نظریه عمومی کنش

۱-۱) مفهوم کنش اجتماعی

سرآغاز تمامی نظریه پارسونز که آن را در چارچوبی بسیار وسیع مطرح می کند، مفهوم کنش اجتماعی است. از نظر او کنش اجتماعی، همه رفتار انسانی است که انگیزه و راهنمای آن معانی است که توجه کنشگر را جلب می کند و او آنها را در دنیای خارج کشف و به آنها پاسخ می دهد. این کنش با ذهنیت کنشگر تفسیر می شود، یعنی بر مبنای ادراکی که از محیطش دارد، احساساتی که او را بر می انگیزد، افکاری که در سر دارد، انگیزه هایی که او را به عمل وا می دارد و واکنشهایی که در برابر کنشهای خودش دارد. کنشگری که در اینجا صحبت از اوست، می تواند یک فرد باشد یا یک گروه، یک سازمان، یک منطقه، یک جامعه کلی یا یک تمدن. کنشگر پارسونز «موجدی در وضعیت» است، زیرا کنشش پیوسته درک معانی مجموعه نشانه هایی است که او در محیط می یابد و به آنها پاسخ می دهد!

محیط کنشگر، تحت محیط فیزیکی است که در آنجا کنش از قوه به فعل در می آید. این محیط شامل اشیاء مادی، شرایط اقلیمی، جغرافیایی و زمین شناختی مکانها و ارگانیسم زیستی است. کنشگر اجتماعی، سنگینی یا فشار این اشیاء را حس می کند، آنها را تبیین می کند، در قبالشان احساسات به خرج می دهد، آنها را در راستای هدفهایی که دارد به کار می گیرد. همه این مناسبات با محیط فیزیکی بر مجموعه ای از تأویل و تغییر استوار است که کنشگر از گذر آنها واقعیت را ادراک می کند و به آن معنایی می دهد و به تبع آن عمل می کند. اما در محیطی که کنشگر را احاطه کرده است، شیء ممتاز همانا شیء اجتماعی است، یعنی کنشگران دیگر. با اینها، کنش اجتماعی، کنش متقابل (تعامل) می گردد.[۳] تحلیل ذهنیت کنشگر اکنون دو یا چند بعدی می شود، به ذهنیت خود (Ego) و ذهنیت دیگری (Alter) پاسخ می دهد که ممکن است مفرد یا جمع باشد.

پارسونز در تمامی آثارش بر پیچیدگی روابط اجتماعی افراد انسانی تأکید می کند. این کنش متقابل میان دو یا چند کنشگر و ذهنیتی که در آن درگیر است یکی از محورهای اصلی نظریه پارسونز را تشکیل می دهد. از دیگر اشیاء اجتماعی، اشیاء فرهنگی یا نمادی (Symbolic) است.[۴] کنش اجتماعی چون پرمعناست لاجرم در پوشش نماد پردازی (Symbolic) است. از گذر نشانه ها و نمادهاست که کنشگر محیطش را می شناسد، حس می کند آن را ارزیابی و در آن دخل و تصرف می کند و با دیگر کنشگران ارتباط برقرار می کند. کارکرد دیگر نمادپردازی در کنش اجتماعی میانجیگری قواعد رفتار، هنجارها و ارزشهای فرهنگی است که کنشگر را در جهت یابی کنشش راهنمایی می کند. هنجارها و ارزشها از چند لحاظ ماهیتی نمادی دارند. نخست از لحاظ اینکه نمادها هستند که رفتار کنشگران را انتقال پذیر می کنند به برکت هنجارها و ارزشهای مرجع است که کنش انسانی در نگاه کنشگران دیگر و نیز خود کنشگر در عمل، شفاف می شود، زیرا همه می توانند در آن پهنا جهت وتداوم بیابند به علاوه از گذر هنجارها و ارزشهاست که کنشگر می تواند وضعیتی را تعبیر و تفسیر کرده و در آن نشانه های عطف، حد و مرز و عناصر قدرت را تشخیص داده و آنها را در فتارش منظور کند و بالاخره، هنجارها و ارزشها هستند که برای کنشگر، هدفها و وسایلی را عرضه می کنند که کنشگر از آنها به عنوان راهنما استفاده می کند و در عین حال به کنشش هم در نگاه خودش و هم در نگاه کنشگران دیگر، معنای خاصی می دهد.[۵]

همان طور که پارسونز خاطر نان می کند، کنش انسانی میان دو جهان «غیر کنش» (No-Action) واقع شده است که در همان حال تنگناهای دوگانه ای تشکیل می دهند. نخستین جهان غیر کنشی همان محیط فیزیکی است که شامل واقعیتهایی چون آب و هوا، وضع منابع، ابزارها و فنون در دسترس، سازواره زیستی افراد، خصوصیات موروثی و ژنتیکی است. این نخستین جهان تنگناها برای همه موجودات زنده مشترک است و شامل مجموعه شرایطی است که هر کنشی باید آنها را به حساب بیاورد.دومین جهان غیر کنشی، محیط نمادی یا فرهنگی است که هدفهای نایل شدنی را تعیین می کند، وسایل رسیدن به هدفها را نشان می دهد، حدود کنشهای مجاز را مشخص می کند، اولویتها را تعیین و انتخابها را توصیه می کند. جهان فرهنگی به کنش انسانی در میان همه صورتهای ممکن کنش، هویتی یگانه می بخشد. در واقع، به سبب داشتن خصلت نمادی و هنجاری است که کنش انسانی از هر نوع کنش دیگر متمایز می شود.

▪ از آنچه گفتیم، نتیجه می شود که کنش اجتماعی که تمامی نظریهٔ پارسونز در محور آن تدوین شده از چهار عنصر زیر تشکیل می شود:

۱) کنشگر: که می تواند یک فرد، یک گروه یا یک جامعه باشد.

۲) وضعیت: که شامل اشیاء فیزیکی و اجتماعی است که کنشگر با آنها ارتباط برقرار می کند.

۳) نمادها: که با واسطه آنها کنشگر با عناصر متفاوت ارتباط پیدا می کند و برای هر یک معنایی قایل می شود.

۴) قواعد، هنجارها و ارزشها: که جهت یابی کنش را هدایت می کنند، یعنی روابط را کنش گر با اشیاء اجتماعی و غیر اجتماعی محیطش دارد.

محمد حسین کارگر حاجی آبادی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.