چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
روانشناسی احساس عدم امنیت
از منظر روانشناسی ، نخستین شرط سلامت روانی، داشتن احساس امنیت روانی است. حتی جامعه بیش از آنکه به آسایش نیاز داشته باشد به امنیت روانی نیازمند است. امروزه برخی افراد جامعه متاسفانه دچار حس ناامنی روانی شدهاند که داشتن این احساس، اضطرابآفرین است و اضطراب هم علت اصلی مشکلات عصبی و روانی است. در نتیجه این حس با خود خیل عظیمی از اختلالات روانی را در بر خواهد داشت. متخصصان بر این باورند که هر چه در جامعه ثبات سیاسی، مالی و اجتماعی بیشتری حاکم باشد به همان نسبت احساس امنیت روانی در مردم بالا میرود و کمتر شاهد ناهنجاری و آسیبهای روانی هستیم. در زمینه حس امنیت روانی و علل تهدیدکننده آن در جامعه با بهمن ابراهیمی، کارشناسارشد روانشناسی بالینی و مشاور گفتوگو کردهایم که در زیر میخوانید:
منظور از داشتن حس امنیت روانی چیست؟
در کل ما با دو نوع امنیت روبهرو هستیم. یکی امنیت فیزیکی (جسمانی) است که همانطور که از نامش مشخص است، چیزی است که جسم و جان ما را تحتخطر قرار میدهد. مانند زورگیری، سرقت، تهدید به قتل و... که بهطور مستقیم با جسم و جان افراد سروکار دارد که نیروهای امنیتی در هر جامعه از امنیت فیزیکی مردم پاسداری میکنند. در سالهای گذشته که سردار طلایی، رییس پلیس کشور بود، جمله بسیار جالبی را بهکار بردند و آن این بود: «امنیت در جامعه هست اما احساسش نیست.» در واقع منظورش این بود که امنیت فیزیکی وجود دارد اما امنیت روانی نیست. دومین امنیت، امنیت روانی است. زمانی که آینده برای افراد پیشبینیپذیر نباشد، فرد دیده و شنیده نشود و مورد پذیرش و احترام دیگران قرار نگیرد دچار حس عدمامنیت روانی میشود. منظور از دیده و شنیده نشدن را با یک مثال کوچک شرح میدهم: «من مراجعه کنندهای داشتم که کارگر نیمهفنی ارگانی بود که به دلیل عدمتمرکز پسرش بر روی درس، مشاوره میخواست. در طی جلسات که پدر و پسر با یکدیگر میآمدند از پدرش پرسیدم پسرتان فرزند چندم خانواده است؟ در این حین پدر با انگشتانش شروع به شمردن کرد، پسر سرش را به زیر انداخت و با ناراحتی گفت: فرزند هفتم. این یعنی اینکه این پسربچه دیده نمیشود که حتی پدرش نمیداند فرزند چندمش است.
«حال این موضوع را وسیعتر و در جامعه ببینید. در جامعه زمانی که ناپایداری در وضعیتهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پیش میآید ، فرد دچار حس عدمامنیت روانی میشود.» در اینجا باید به حدیثی از حضرت علی(ع) اشاره کرد: «دو نعمت تا زمانی که وجود دارد قدر و منزلتش شناخته نمیشود و زمانی که از دست داده شد، جایگاه و ارزش واقعیاش پدیدار میشود که آنها سلامتی و امنیت است.»
فردی که دچار حس ناامنی است با چه مشخصههایی شناخته میشود؟
ابراهام مازلو، روانشناس برجسته آمریکایی در هرم سلسله مراتب نیازها، دومین نیاز فرد را نیاز به امنیت نشان میدهد و به خوبی ناامنی را توضیح میدهد، وی ناامنی را احساسی پیچیده و مرکب میداند. احساس طردشدن، مورد عشق و علاقه نبودن، دیده نشدن، داشتن احساس نفرتانگیز و خصمانه به دیگران، تنهایی و انزوا، همیشه در معرض خطر بودن، تنیدگی و تعارض که به دنبالش خستگی و پرخاشگری میآید، عیبجویی و بیشازحد وسواسی بودن. افرادی که امنیت روانی آنها به خطر میافتد ، اشخاصی وابسته به دیگران میشوند چرا که احساس امنبودن خود را از تکیه کردن به دیگری میگیرند. در این دسته افراد تمایل به خودکشی بسیار زیاد است چرا که حس ارزشمندی در آنها وجود ندارد. همچنین نیاز شدید به قدرت ، مقام اجتماعی ، ثروت و رقابت در آنها دیده میشود.
در وضعیت کنونی جامعه، چه عواملی، تهدیدکننده امنیت روانی به حساب میآیند؟
۱-عدم پیشبینی آینده در عموم: زمانی که جامعه دچار نوسانات و بیثباتی میشود و قواعد و قوانین اقتصادی و اجتماعی به دلیل اعمال سلیقه مدیران عوض میشود در مملکت جوان ما، جوانان نمیتوانند برای آینده خود برنامه و هدفی داشته باشند چون شب میخوابند و صبح بیدار میشوند. جامعه دچار تغییر شده است و به همین دلیل است که عدم حس امنیت روانی در جوانان بیشتر دیده میشود. همین تلاطمات ارزی که شاهدش هستیم که همه افراد هر روز به دنبال قیمت دلار هستند، نشان از این دارند که نوسانات آن به صورت غیرمستقیم با زندگی تکتک افراد در جامعه در ارتباط است. به دنبال نابسامانی اقتصادی، کارفرما نیروهایش را تعدیل میکند و در نهایت امنیت شغلی در خطر میافتد و امنیت روانی را تحتتاثیر قرار میدهد. هر زمان که جامعه به ثبات اقتصادی و اجتماعی نسبی رسید، میتوانیم بگوییم احساس عدم امنیت هم بالا میرود. این را باید دانست که این داستان تلاطمهای اجتماعی و اقتصادی منجر به رفتارهای دیگری میشود. متاسفانه در هر حال این محیط است که فضای عدم امنیت روانی را به وجود میآورد.
۲-گذر از سنت به مدرنیته: خاصیت گذر از سنت به مدرنیته ، حس عدم امنیت است. بلاتکلیفی بین سنت و مدرنیته در جامعه ما بسیار دیده میشود و به اصطلاح در دنیای برزخی زندگی میکنیم که این باعث میشود ارزشها کاهش یابد و احساس عدم امنیت بالاتر رود. عواملی چون زندگی ماشینی، جمعیت زیاد و تحرک کم، عدم اطلاعات صحیح از احوالات درونی خود، بافت نامناسب شهری، سرعت بالای زندگی شهری و...
به نظر شما چند درصد جامعه از عدم امنیت روانی در رنج هستند؟
آمارها اکثرا جسته، گریخته از منابع مختلف میگوید که ۲۵ تا ۳۰درصد از افراد جامعه دچار مشکلات روحی و روانی هستند. حس عدم امنیت روانی منجر به اختلالات روانی دیگر میشود که البته در شهرهای بزرگ بیشتر است. طی آخرین آمارها گفته میشود که ۴۴درصد تهرانیها دچار حس ناامنیاند که در مراجعان روزمره ما هم دیده میشود.
بیشتر زنان درگیر این موضوع هستند یا مردان؟
در هر دو جنس دیده میشود ، فقط اینکه تظاهرات و نوع حالتهایشان متفاوت است.
عدم امنیت روانی چه اختلالاتی را همراه خود در بر دارد؟
زمانی که حس عدم امنیت روانی در فرد زیاد میشود، مکانیسم دفاعی بدن فعال میشود و تمام انرژی بدن برای دفاع و مقابله با منبع خطر بسیج میشوند. مثلا زمانی که فرد در جنگل است و حیوانی به او حمله میکند فورا مکانیسم دفاعی بدن ، انرژیها را بسیج میکند که فرد فرار کند. مردمک چشم گشاد میشود ، ضربان قلب زیاد میشود، تعریق افزایش مییابد و... حال وقتی احساس عدم امنیت در جامعه بهطور مزمن بالا میرود، مکانیسم دفاعی افراد همچنان فعال است و شخص در حالت آماده باش به مدت طولانی قرار میگیرد. ناراحتیهای عروقی، قلبی و عصبی شروع میشود و بیماریهای روانتنی افزایش مییابد و در پی آن اختلالات افسردگی و اضطراب میآید. در واقع نیروی انسانی که از ارزشمندترین سرمایههای هر جامعهای است دچار نقص و آسیب میشود.
با توجه به تاثیرات مخربی که این احساس بر روی افراد جامعه میگذارد، چرا بعضا به آن بیتوجهی نشان داده میشود؟
بهنظر من در کل مسوولان باید از ایجاد تنش در موارد کلان پرهیز کنند. حتی در گفتارشان، برنامههای تلویزیونی و مجالس علنی تنش نداشته باشند. در هر صورت خرد جمعی لازم است. باید از تیمهای کارشناسی بدون اعمال سلیقه برای رفع این مساله پیچیده استفاده کنند. نمونههای آن را ما در کشورهایی مثل مالزی و سنگاپور داریم با اینکه سرعت زندگی در این کشورها بسیار بالاست و حس رقابتطلبانهای دیده میشود اما مردم آن از احساس امنیت روانی بالایی برخوردارند. شما در مترو کشور سنگاپور ، ۱۱ شب بروید، میبینید هیچکدام از مسافران بداخلاق و بیحوصله نیستند بلکه لبخند به لب دارند اما در تهران در ایستگاههای مترو، سر صبح با مسافرانی بیحوصله و اخمو روبهرو هستیم. در جایی خواندم که طرح اضطرابزدایی در دانشگاه مشهد پیاده شده است، مسلما باید طرح خوبی باشد به شرط آنکه کاملا به اجرا درآید و در حد صحبت و یک طرح باقی نماند.
آینده جامعه را چگونه میبینید؟
روانپزشکان به مزاح اعلام کردهاند که باید در آب تهران داروی ضد افسردگی و ضد اضطراب ریخته شود. اگر بحرانها کم شود مخصوصا از منظر اقتصادی ما به ثبات لازم برسیم احساس امنیت روانی حاکم خواهد شد.
فرزانه نیکروحمتین
گفتوگو با بهمن ابراهیمی کارشناسارشد روانشناسی بالینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست