سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

بازخوانی دروغ ۲۳۰۰ ساله بخش دوم


بازخوانی دروغ ۲۳۰۰ ساله بخش دوم

بررسی امکان نفوذ اسکندر به داخل خاک ایران وهند ومصر بیش از ۲۳۵۰ سال از نبردهای اسکندر مقدونی فاصله گرفته ایم اما بسیاری از اقدامات او حتی با تکنولوژی های نوین نیز ناممکن است

سپاه عظیمی که هرگز وجود نداشت (بخش دوم)

بررسی امکان نفوذ اسکندر به داخل خاک ایران وهند ومصر بیش از ۲۳۵۰ سال از نبردهای اسکندر مقدونی فاصله گرفته ایم اما بسیاری از اقدامات او حتی با تکنولوژی های نوین نیز ناممکن است . هرکس بهره ای هرچند اندک از دانش نظامی داشته باشدمی تواند حدس بزند داستان اسکندر هرگز در ابعاد عنوان شده مقدور و ممکن نبوده ونیست.

سپاه های عظیمی که هرگز وجود نداشت

شاه بیت روایت اسکندرنامه نویسان، نبردهای عظیم سردار مقدونی با سپاه های ایران است . به جز دهها جنگ فرعی که هرکدام در نوع خود بزرگ وپرتلفات بوده اند، ۳ نبرد در کمتر از ۵ سال روی داده که ورود اسکندر به آسیا ومتصرفات ایران را تسهیل کرده است اما پذیرش وجود چنین جنگهایی با چنین ابعادی تقریباً ناممکن به نظر می رسد بررسی جنگهای سه گانه گرانیکوس، ایسوس و اربیل )گوگمل) نشان می دهد حدود ۲میلیون سرباز ایرانی در مصاف با ۳۵هزار جنگجوی یونانی ومقدونی شکست خورده ومتحمل صدها هزار تلفات شده اند. بنابه روایات مورخان یونانی و غربی کشته های ایرانی حدود ۲۷۰برابر طرف یونانی وحدود ۱۶۲ تا ۴۵۵هزار نفر و تلفات یونانیان ۵۹۵تا ۱۶۶۵ نفر بوده است اما به دلایل متعدد این امر امکان ندارد. تهیه سپاه های چندصدهزارنفری در دنیای قدیم ممکن نبوده است. دنیا در ۲۳۵۰ سال قبل بسیار کم جمعیت وابعاد شهرها وکشورها از نظر جمعیت بسیار کم بوده بنابراین ارتشها نیز عمدتاً ۱۰تا ۵۰هزار نفره بوده اند. دولت هخامنشیان نیز علی رغم عظمت وقدرت تنها یک ارتش حرفه ای ۱۰هزارنفره (سپاه جاویدان) در اختیار داشته است. این امپراتوری به فراخور حال نبرد وسردار طرف مقابل ارتشی از نیروهای محلی رانیز سامان می داده است در چنین وضعیتی یک کشور ولو قوی ترین امپراتوری قبل از میلاد مسیح قادر به بسیج ۲میلیون سرباز در کمتر از ۴سال نبوده است. نویسندگان داستانهای اسکندر تعداد نیروهای ایرانی در نبرد گرانیکوس را ۸۵هزارنفر ذکر می کنند که اگرچه این رقم معقول تر از تعداد نفرات نبردهای ایسوس واربیل است اما سؤال برانگیز است . چگونه ممکن است یک امپراتوری باستانی تنها در سرحدات دوردست خود ۸۵هزار نیرو داشته باشد حال آنکه مطابق اظهارات مورخان این تنها نیروهای قراول وطلایه دار بوده است؟ چگونه ممکن است در نبردهای ایسوس یا اربیل (در هرکدام به تنهایی ) داریوش سوم موفق به تجهیز نیم میلیون تا ۱‎/۴ میلیون سرباز شود؟ جهت اطلاع خوانندگان جمعیت جهان در آن زمان چیزی کمتر از ۳۰۰ میلیون نفر بوده (جمعیت جهان در ۱۸۳۰ یک میلیارد نفر و در ۱۹۳۰ ، ۲ میلیارد نفر برآورد شده است) ممکن است جمعیت جهان در آن سالها حتی کمتر از ۲۰۰ میلیون نفر نیز بوده باشد. چنانچه دکتر شیخی در کتاب جامعه شناسی جمعیت خود، جمعیت جهان در ۱۰۰۰ قبل از میلاد مسیح را ۱۸۰ میلیون نفر و در بدو تولد حضرت مسیح حدود ۲۰۰ میلیون نفرمی داند. آیا ممکن است زمانی که جمعیت جهان یک سی ام امروز بوده امپراتوری بتواند ارتشی بزرگتر از ارتشهای امروز جهان بسیج کند؟ این در حالی است که خاورمیانه که در حال حاضر به زحمت ۲۰۰ میلیون نفر جمعیت دارد در آن زمان شاید جمعیتی معادل ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر )حداکثر) داشته است وعمده جمعیت ۲۰۰ میلیون نفری جهان در چین، شرق آسیا، هند وجنوب آسیا متمرکز بوده اند باز هم جهت اطلاع خوانندگان در حال حاضر کمتر از ۱۰ کشور جهان ارتشی بزرگتر از ۵۰۰ هزار نفر در اختیار دارند، روسیه یک میلیون نفر، هند یک میلیون نفر، پاکستان۷۰۰ هزار نفر، دارند (چین ۳ میلیون نفر، آمریکا ۱‎/۸ کره شمالی ۸۰۰ هزار نفر، تایوان، ایران وترکیه نیز ارتشهایی در حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر دراختیار دارند. چنانچه مشاهده می شود اصولاً در زمان قدیم کسی توانایی چنین تجهیز نیرویی به ابعاد یک میلیون نفر را نداشته است.

لجستیک

کابوس یک ژنرال چیست؟ توپهای بزرگ دشمن، سربازان رزمنده حریف، تجهیزات طرف مقابل؟ خیر تنها لجستیک . لجستیک خشک ترین وبی رحمانه ترین پارامتر در نبرد است. لجستیک ریاضی محض است . هیچ انعطافی رانمی پذیرد. ناپلئون ارتش نیم میلیون نفره خود و هیتلر ارتش ۴ میلیون نفره خود در روسیه را به دلیل عدم محاسبه «لجستیک» از دست دادند. ناپلئون می گفت: سرباز چیزی جز یک شکم نیست. در نبردهای فعلی هر لشگر به هنگام آفند نیاز به حدود ۱۰۰۰ تن تجهیزات و غذا در روز دارد. ممکن است وزن این ملزومات در ۲ هزار سال قبل کمتر بوده باشد. اما آن زمان وسایل ترابری و آذوقه رسانی تنها چارپایان بوده اند و نه کامیوهای پرقدرت ، هلی کوپتر و هواپیما اصولاً کسی که صحبت از ارتشهای یک میلیون نفره در ۲۳۰۰ سال قبل می کند احتمالاً از لجستیک و علم منطق کوچکترین بهره ای نبرده است آیا می توان تصور کرد داریوش سوم برای بسیج۵‎/۱میلیون سرباز ۱۵ تا ۲۰ درصد مردان سالم شاهنشاهی ایران را برای جنگ با یک سردار کوچک مقدونی بسیج کند؟ غذا واسلحه این ارتش را چه کسانی می توانستند تأمین کنند. آیا کشاندن یک ارتش ۶۰۰ هزار نفره از جنوب ایران به سوریه کنونی در ۲۳۰۰ سال قبل ممکن بوده است. یا می شد ارتشی در همین حدود را به اربیل کشاند؟ امروزه نیز اگر ارتشی ۱۰۰ یا ۱۵۰ هزار نفره بخواهد از بین شهری یک تا دو میلیون نفره بگذرد اگر ملزومات خود را (از نظر خوراک ونیازهای اولیه( را حمل نکند شهر مذکور را دچار قحطی می کند. چه برسد شهرهای ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار نفر، برخی مورخان می گویند مثلاً به هنگام عبور ارتش های مذکور آن شهرها دچار بدبختی و قحطی می شده اند اما چنین روایاتی را نمی شود پذیرفت چرا که یک شاه برای حمایت از شهرهای آباد خود(حتی برای حفظ منافع خود) به نبرد با مهاجم می پردازد. مگر ممکن است هدف او تخریب شهرهای خودی باشد؟ می توان پذیرفت که روستاهای زیادی در جریان لشگر کشی ها از بین رفته باشد(یا حتی شهرهای ۵ تا ۱۰ هزار نفری) اما مگر این مناطق می توانند پاسخگوی شکم گرسنه ۶۰۰ هزار سرباز جوان که نیازمند ۸‎/ ۱میلیون وعده غذا در روز هستند شوند؟

ارتشهای بزرگ

در جهان ارتشهای بزرگ زیادی در قرون گذشته شکل گرفته اند اما همگی آنها مربوط به قرون ۱۶ به بعد بوده اند. ناپلئون نابغه بزرگ نظامی با کمک دهها ژنرال تحصیلکرده خود در سال ۱۸۱۲ بزرگترین لشکرهای تاریخ را برای حمله به روسیه بسیج کرد ارتش او معروف به گراند آرمه شد. وی ۲ هزار سال پس از اسکندر مقدونی به دنیا آمده بود. مقیاس نبردهای اروپای پرجمعیت قرن ۱۹ ارتشهای ۱۲۰ هزارنفره تا حداکثر ۲۰۰ هزارنفره بوده است. عثمانیان پس از پیروزی های شگفت آور در آسیای صغیر و خاورمیانه با ارتش ۲۰۰ هزارنفره به ایران (در زمان شاه اسماعیل) حمله کردند. سلطان سلیمان موسوم به شاه قانون نیز در ابتدای قرن شانزدهم ارتش عظیمی را برای فتح وین گردآورد. این ارتش مسلماً کمتر از ۴۰۰ هزارنفر بوده است اما درقرون قدیم، به جز ارتش چنگیزخان که به دلیل هجوم از شرق پرجمعیت که از نظر نفوس بدون مشکل بود، جهان شرق به زحمت ارتش ۳۰۰ هزارنفری به خود دیده است. امرای محلی از لشکرهای ۲۰ تا ۴۰هزارنفره استفاده می کردند و شاهان و امپراتوران نیروهای ۱۵۰ هزارنفره گرد هم می آوردند. اصولاً چنانچه ذکر شد مقدورات آن زمان اجازه تجهیز بیش از این را نمی داد لژیونهای مخوف رومی نیز معمولاً حداکثر نفراتی در حدود ۵۰ تا ۱۰۰ هزارنفر در اختیار داشتند. فالانژهای رومی برای مبارزه با جنگل نشینان شمال اروپا یا ولایات کم جمعیت عرب از واحدهای ۵ تا ۱۰ هزارنفره استفاده می کردند. نکته جالب آنکه برخی مورخین جدید غربی از جمله ژنرال سرپرسی سایکس رئیس پلیس جنوب ایران در دوران قاجار و تحصیلکرده دانشگاههای جدید نظامی انگلیس همین دروغهای بزرگ درباره ارتشهای چند صدهزارنفره داریوش را در کتاب تاریخ ایران خود تکرار کرده است وی در جلد اول کتاب خود درباره نبرد اسیوس می نویسد: ارتش داریوش با ۶۰۰ هزارنیرو درگیر نبرد با اسکندر مقدونی با ۳۵ هزار نیرو در دشتی به عرض ۳ کیلومتر (۲ مایل) می شود! وی به این سؤال پاسخ نمی دهد که چگونه ۶۵۰ هزار رزمنده در دشت ۳ کیلومتری جا می شده اند. اصولاً آیا سرداران ایرانی چوپان بوده اند یا نظامی؟ اگرنظامی بوده اند که به خوبی می توانستند حدس بزنند متراکم کردن آن همه جمعیت در یک محوطه کوچک تنها راهی برای قتل عام شدن نیروها است. آیادر دشتی به عرض ۳ کیلومتر بیش از ۲۰ تا ۴۰هزارنفر قادر به پیکار هستند؟

سرپرسی سایکس و دهها تاریخ نویس غربی دیگر همگی «انسان جدید» محسوب می شوند آنها یا نظامی یا مورخ و یا افرادی با تخیل قوی بوده اند و خوب می دانستند که «منطق»، چنین روایاتی را نمی پذیرد مگر آنکه هدف نه روایات تاریخی بلکه جعل روایت باشد

یک به ۲۷۰

در نبردهای قرن بیستم بارها و بارها ارتشی ارتش دیگر را کاملاً غافلگیر کرده و با انهدام آن جنگ را برده است. هجوم ناگهانی آلمان بر لهستان، شکست سنگین فرانسه از آلمان، پیروزی اسرائیل در نبردهای ۶ روزه و دره بقاع (۱۹۸۲) یا پیروزی انگلیس بر آرژانتین در نبرد مالویناس و نبردهای پرتلفات کره و ویتنام. اما در تمام این نبردها علی رغم استفاده از تسلیحات بسیار پیشرفته )در کشتن انسانها) و یا جنگاوری یک طرف و حتی عنصر غافلگیری برتری بیش از ۱۰ به یک نبوده است. مثلا ً آمریکا برای آنکه نیم میلیون نظامی ویتنام شمالی را از بین ببرد خود ۵۰هزار کشته داد. ارتش آلمان برای کشتن ۳۰ میلیون اسلاو خود متحمل ۶میلیون تلفات شد. اسرائیل در نبردهای غافلگیرانه خود عمدتاً تنها موفق به از بین بردن تجهیزات اعراب شد ارتش رزمدیده انگلیسی در نبردمالویناس علیه ارتش جهان سومی آرژانتین حداکثر به برتری ۵بریک رسید. بالاترین درجه تلفات مربوط به جنگ آمریکا و عراق است. در این نبرد کاملاً نابرابر ارتش اول جهان با استفاده از سلاحهای کنترل از راه دور، اجرای آتش سنگین، پرنده های بدون سرنشین کشور و ارتشی که ۱۲سال تحریم را تحمل کرده بود آن هم با کمک دیپلماسی شکست داد. در این نبرد آمریکا و انگلیس ۱۰۰کشته در قبال حدود ۵هزار کشته عراقی دادند. یک به پنجاه. اکنون چگونه می توان باور کرد که یونانیان در ۲۳۰۰سال قبل به برتری یک به ۲۷۰نفر (درتلفات جنگها) با سپاههای ایرانی دست یافته باشند؟ در دنیای قدیم فرمانده لایق، سلاح برتر، انگیزه و جنگاوری حداکثر می توانست نسبت ۱۰ به یک را در جنگ ایجاد کند. می توان پذیرفت یونانیان در نبردهای ایسوس و اربیل باتلفاتی در حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰نفر ۱۱۰هزار نفر در یک نوبت و ۴۰ تا ۳۰۰هزار نفر (متفاوت به دلیل روایات غربیان) در نوبت دیگر از ایرانیان را از بین ببرند؟ در دنیای قدیم نیز به مانند جنگهای امروزی، در برخی موارد یک نیرو به دلیل برخورداری از عنصر غافلگیری، اعتقاد ویا فرماندهی مناسب ارتش مقابل را به شدت شکست می داده اما در اینگونه موارد حداکثر نسبت درجه تلفات یک به ۵ یا ۱۰ بوده نه یک به ۱۰۰ یا ۲۷۰ ! اگر یونانیان دارای چنین توان بالایی در جنگاوری بوده اند چگونه ۳۰۰سال در انقیاد ارتش ایران بودند و اگر ایرانیان این قدر در جنگاوری ضعیف بودند چگونه دهها ملیت را فرمانروایی می کردند؟ پیاده نظام سنگین اسلحه و جنگاور مورخین قدیم وجدید اروپایی برای آنکه داستانهای خود را واقعی تر نشان دهند، چنین اظهار می دارند که یکی ازدلایل برتری غیرعادی سربازان یونانی بر سربازان پارسی، هندی و فنیقی ورزیدگی نیروهای یونانی به دلیل برخورداری از آموزشهای سخت و به کارگیری زره های سنگین، سپرهای بزرگ و شمشیرهای بسیار محکم بوده است. اگر چه این شاخصه می تواند سبب برتری شود اما این برتری حداکثر یک به ۲ یا یک بر ۳ خواهد بود چرا که در دنیای قدیم سربازان تقریباً بلاشرط از میان مردان قوی، ورزیده و جان سخت انتخاب می شدند. پیاده نظام در ارتشهای باستانی مجبور بود هفته ها زیر آفتاب سوزان و یا سرمای سخت سپر، شمشیر، خفتان، کلاه خود، خنجر، بازوبند و گاهی نیزه خود را به دوش بگیرد و در میدان نبرد در رزم تن به تن بکشد یا کشته شود چنین مردانی هرگز نمی توانستند غیر ورزیده، با بنیه ضعیف و یا جنگ ندیده باشند. ازنظر تجهیزات نیز نمی توان تصور کرد امپراتوری بزرگ هخامنشی سربازان خود را با اسلحه و تجهیزات ناکافی هدایت کند. از سوی دیگر، تاریخ بارها شاهد نبرد سربازان سنگین اسلحه و سربازان محلی و یاسواران عشایری بوده و کم نبوده که سربازان عادی بر نیروهای سنگین اسلحه ظفر می یافتند.

لژیونرهای رومی بارها شکستهای سختی از نیروهای ایرانی بویژه در زمان پارتیان (اشکانیان) متحمل شدند چنانکه کراسوس سردار رومی ۲۰هزار لژیونر ورزیده رومی را در نبرد با سرداران ایرانی از دست داد. یا جولیوس سزار برای نبرد با جنگل نشینان ژرمن و گل سالها وقت تلف کرد ودر انتها مهاجمین در اثر گرسنگی تن به تسلیم دادند. سپاههای منظم و پرقدرت عثمانی نیز در قرون۱۶ تا ۱۹هیچ گاه نتوانستند حریف دلاوری ایرانیان و عشایر ایرانی شوند و در زمانی که امپراتوریهای اروپایی با سپاهیان سنگین اسلحه خود در برابر سپاهیان عثمانی اسلحه بر زمین می گذاشتند جنگاوران ایرانی حملات پی درپی عثمانیان را دفع می کردند. سلطان سلیم عثمانی زمانی با ۲۰۰هزار سرباز به ایران حمله کرد و در مواجهه با سپاه ۳۵هزارنفری شاه اسماعیل تنها زمانی موفق به ظفر گردید که توپخانه (اسلحه ناشناخته برای ایرانیان در قرن شانزدهم) نیمی از سپاه شاه جوان ایران را از بین برده بود، مضافاً اینکه برتری وی از نظر عددی به سپاه ایران ۶ بر یک بود اصولاً سپاههای منظم و مجهز اگرچه کارایی بالایی در نبردهای قدیم داشتند اما سپاههای مقابل آنها اگر جسارت مبارزه داشتند تسلیحات و نظم آنها را می شکستند. شکستهای پی درپی نیروهای منظم ینی چری عثمانی از نادر و یا شکست رومیان از پارتها (پارتها به دلیل حملات ایذایی بلاانقطاع خود به صفوف فالانژهای رومی در نزد ملل غرب پارتیزان نامیده شدند و بعدها این کلمه رواج بسیار زیادی در جنگلهای جدید پیدا کرد) یا شکستهای ارتش روسیه از تاتارها، قزاقها و ترکمنها در قرون ۱۸ و ۱۹ نشانه هایی از این مسأله است

مزدوران یونانی کجا بودند؟

بنا به روایت مورخین یونانی و رومی ده هاهزار یونانی مزدور در ارتش ایران مشغول فعالیت بوده اند. این نیروها به دلیل آنکه جنگاوری را به عنوان حرفه و راه کسب درآمد انتخاب کرده بودند قاعدتاً باید بسیار قوی و جنگاور بوده باشند. اکنون سؤال اینجاست که این یونانیان چرا نتوانستند ضربات سنگین به ارتش اسکندر بزنند تا ارتش او در هر نبرد به جای ۱۱۵کشته و یا ۴۵۰کشته چند ده هزار کشته بدهد؟

۵۶۰۰کیلومتر درعمق

اسکندر مقدونی از آنجایی که درس نظامی نخوانده بود برای از بین بردن دشمنان خود خط سیر مستقیمی را طی نکرد و حرکتی زیگزاگی برای فتح آسیای صغیر، بین النهرین، ایران، مصر، آسیای میانه و هند را ادامه داد. به همین دلیل می توان گفت وی پیش از ۱۵هزار کیلومتر راه پیموده است سرپرسی سایکس ژنرال انگلیسی و نویسنده کتاب تاریخ ایران می گوید، در هنگام تقرب اسکندر به شمال غربی هند، وی ۵۶۰۰کیلومتر از یونان (به خط مستقیم) فاصله گرفته بود آیا این سؤال پیش نمی آید که تأمین مایحتاج این نیرو با چنین فاصله بعیدی چگونه صورت می گرفته است؟ یا اسکندر از احوال یونان و مقدونیه چگونه باخبر می شده است؟ اگر کسی به فرض مثال جای اسکندر در یونان بر تخت می نشست خبر آن ۵۰ تا ۱۰۰روز بعد به گوش وی می رسید! نباید از یاد برد که کل مسیر پشت سر اسکندر پر از دولتهای معارض بوده و در یونان نیز به گفته مورخان، مردم آتن به دنبال فرصتی برای قطع دست مقدونیها بوده اند. اصولاً می توان پذیرفت پادشاهی از ۲۰سالگی (پس از مدت بسیار کوتاهی کشور دارای) به یک سفر جنگی ۱۲ساله برود و در کشورش شورشی رخ ندهد و یا آنکه سرداران غیرهمراهش به وی خیانت نکنند.

کیان