سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا

افسون زدایی از جعبه جادو


افسون زدایی از جعبه جادو

نقد و منتقدان تلویزیون

در حوزه نقدنویسی سینمایی همواره این منتقدان فیلم هستند که به رسمیت شناخته می شوند و جایگاه و تعریف مشخصی دارند یا دست کم با این عنوان و هویت شناخته می شوند اما منتقدان تلویزیون یا حضور کمرنگی در این چارت صنفی دارند یا به دلیل کم توجهی به نقد تلویزیونی خیلی به چشم نمی آیند و منزلتی ندارند. کافی است شما به همین روزنامه اعتماد توجه کنید که در طول هفته فقط یک روز و آن هم در یک و حداکثر دو صفحه به حوزه تلویزیون می پردازد. حالا اگر روزنامه جام جم را که متعلق به خود صدا و سیماست و بالطبع حجم اخبار و مطالب تلویزیونی آن نسبت به روزنامه های دیگر بیشتر در نظر نگیرید همین وضعیت بر روزنامه های دیگر نیز حاکم است و تیترهای سینمایی بیش از عناوین تلویزیونی به چشم می خورد. در نشریات تخصصی سینما نیز بخش کوچکی از صفحات به نقد و بررسی برنامه های تلویزیونی اختصاص دارد. باز هم اگر «هفته نامه سروش» را که نشریه سازمان صدا و سیماست لحاظ نکنید تقریباً ما هیچ نشریه تخصصی در حوزه تلویزیون نداریم.

بخشی از این معضل به دولتی بودن تلویزیون در کشور ما برمی گردد که خط قرمزهای پررنگ تری را در نسبت با سینما در برابر منتقدان تلویزیونی قرار می دهد، گویی نقد تلویزیونی به معنای مخالفت و اعتراض با حاکمیت است. به ویژه اینکه موضوعات و آیتم های بیشتری برای نقدنویسی تلویزیون در نسبت با سینما وجود دارد و مثلاً ما در این رسانه آیتمی به نام اخبار یا برنامه های سیاسی داریم که در حوزه سینما وجود ندارد و نقد این برنامه ها حتی از حیث ساختاری و هنری نیز ممکن است موجب برخی سوءتفاهم های سیاسی و ایدئولوژیک شود. بدیهی است اگر امکان تاسیس شبکه های خصوصی تلویزیون فراهم شود قطعاً فضای نقد تلویزیونی هم بازتر شده و این ژانر نقدنویسی هم به شکوفایی بیشتری می رسد. در حال حاضر آنچه به عنوان نقد تلویزیونی در عرصه مطبوعاتی ما وجود دارد بیشتر نقد سریال های تلویزیونی است که دست کم می توان آن را در ذیل نقد هنری قرار داد اما قطعاً نقد تلویزیونی در همین حوزه محدود نمی شود و عملکرد تلویزیون را به عنوان یک رسانه به مسلخ نقادی خود می برد. به عبارت دیگر ما کمتر شاهد نقد تلویزیون از منظر مدیریت رسانه یی هستیم.

بخشی دیگر از بی توجهی به نقد تلویزیونی به کارکرد رسانه یی آن از حیث زیبایی شناختی و مخاطب شناسی برمی گردد. یعنی بسیاری از منتقدان همچون برخی بازیگران و کارگردان های سینما که حضور در تلویزیون را در شأن حرفه یی خود نمی دانند و آن را در حکم سطحی نگری و عامه پسند بودن می دانند، نیز نقد برنامه های تلویزیونی را نوعی افت حرفه یی و حتی زردنویسی تعریف می کنند که نباید به آن ورود کرد و سطح کاری خود را تنزل داد. به عبارت دیگر نقد سینمایی بخشی از اعتبار حرفه یی خود را از اعتبار و شأن هنری و اجتماعی سینما می گیرد که تلویزیون از این امتیاز تا حدود زیادی محروم است.

در حالی که نقادی تلویزیون به لحاظ نیازمندی به دانش و اطلاعات در حوزه های مختلف اگر به مهارت ها و توانایی بیشتری نیاز نداشته باشد به کمتر از آن نیز محتاج نیست. اتفاقاً نقد تلویزیونی به واسطه سویه رسانه یی آن علاوه بر دانش سینمایی و هنری به شناخت و مطالعه در حوزه های علوم ارتباطات، جامعه شناختی، مخاطب شناسی و... نیازمند است تا بتواند به نقد علمی تلویزیون دست یابد. در نقد سینمایی که مراد از آن بیشتر فیلم است و شاید بهتر باشد از اصطلاح «منتقدان فیلم» استفاده کنیم، مولف و سازندگان اثر هنری مشخص تر و هویتمند تر هستند و نقد منتقدان نیز در نهایت ناظر بر شخص یا اشخاص مشخصی است و همین مساله به تعامل یا تقابل بیشتری میان منتقدان و عوامل فیلم می انجامد که تاثیرات مثبت یا منفی آن نیز ملموس تر و سنجش پذیرتر است.

اما تلویزیون اگرچه یک مدیر مشخص دارد، اما متولی و صاحب اصلی هر اثری نیست که در رسانه او تولید می شود. لذا نقدهای تلویزیونی نیز در اکثر موارد یا به اثربخشی و دیالکتیک بین منتقد و متن هنری منجر نشده یا حداقل دامنه آن کمتر است. لذا نقد های تلویزیونی در نسبت با نقدهای سینمایی از قدرت جریان سازی، تقویت یا تضعیف رسانه یی کمتری برخوردار است. این مساله از زاویه دیگر نیز قابل تحلیل است. به این معنی که نقد سینمایی به دلیل حضور مخاطب خاص و اهل هنر در سینما بیشتر از نقدهای تلویزیونی که مخاطب عام و توده یی دارد، خوانده می شود و همین وجوه روشنفکرانه سینما به نقد سینمایی نیز اعتبار بیشتری می دهد تا نقد تلویزیونی. در حالی که اگر قرار است منتقدان به ارتقای دانش و درک سینمایی مخاطبان کمک کرده و آنها را آماده پذیرش آثار فاخرتری کنند باید از طریق نقد برنامه های تلویزیونی که طیف مخاطبان بیشتری را به خود اختصاص می دهد به این هدف دست یابند. اگر قرار است تلویزیون از عوام زدگی و سطحی نگری رها شده و به سمت تولید آثار فاخرتری حرکت کند، بیش از هرچیز به نقد علمی و هنری نیازمند است و شاید به جرات بتوان گفت بیش از مدیران و برنامه سازان، این منتقدان تلویزیونی هستند که می توانند به بهبود و ارتقای سطح کیفی تلویزیون کمک کنند.

حتی اگر بپذیریم که اساساً قرار نیست تلویزیون کارکردهای سینما را داشته باشد و رسالت آن ایجاد سرگرمی و تفنن برای سطح عمومی مخاطبان است باز هم بی نیاز از شکل گیری جریان قدرتمندی در منتقدان تلویزیونی نیستیم. همین جریان است که می تواند مخاطبان تلویزیون را از تماشاگران منفعل و خنثی به مخاطبان فعال و هوشمند بدل کند. جریانی که امروز در عرصه نقد تلویزیونی ما وجود دارد بیشتر خبرنگاران تلویزیونی هستند تا منتقدان تلویزیون و منتقدان تلویزیون همان کسانی نیستند که به ویژه این روزها به عملکرد صدا و سیما انتقاد دارند. منتقدان تلویزیون در مفهوم تخصصی خود کسانی هستند که به شکل حرفه یی و مبتنی بر رویکردهای گوناگون نقدنویسی به تجزیه و تحلیل برنامه های تلویزیونی می پردازند و فقدان یا نقصان حضور آنها در عرصه نقدنویسی، فقط غول این جعبه جادو را قوی تر می کند و بر افسونگری آن می افزاید. اهتمام به نقد و منتقدان تلویزیون تنها راه افسون زدایی از این جعبه جادوست.

سیدرضا صائمی