پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

سینما و گنج پنهان


سینما و گنج پنهان

همین ابتدا بگویم شاید در ظاهر مناسب تر بود این یادداشت چندی پیش و در هفته دفاع مقدس نوشته و منتشر می شد, ولی اتفاقا آگاهانه و عامدانه با فاصله از مناسبتش آن را نوشته ام تا باشد در همه سال اینچنین در برابر یک رویداد مهم تاریخی کشورمان بی تفاوت نباشیم و نگذاریم این حماسه مردمی در گیر و دار تقویم ها و مناسبت ها فراموش شود

همین ابتدا بگویم شاید در ظاهر مناسب‌تر بود این یادداشت چندی پیش و در هفته دفاع مقدس نوشته و منتشر می‌شد، ولی اتفاقا آگاهانه و عامدانه با فاصله از مناسبتش آن را نوشته‌ام تا باشد در همه سال اینچنین در برابر یک رویداد مهم تاریخی کشورمان بی‌تفاوت نباشیم و نگذاریم این حماسه مردمی در گیر و دار تقویم‌ها و مناسبت‌ها فراموش شود.

در دنیای امروز بویژه غرب، بخشی از هنر به صورت ویژه در خدمت سیاست است، بویژه هنر سینما که اتفاقا در زمینه تهاجم فرهنگی پررنگ ترین نقش را عهده دار است و سال هاست براساس فرهنگ خود به الگوسازی و جریان سازی مشغول است.

در حقیقت، سینمای کاربردی غرب به طور همزمان دو کار ویژه را در دستور دارد؛ تاریخ سازی یا تحریف تاریخ یا بهتر بگویم تاریخ بافی از یک سو ـ مانند فیلم آرگو ـ و الگوسازی و ترویج سبک زندگی غربی که به معنی حقیقی کلمه تهاجم فرهنگی است.

حال اگر از نظر آماری و کیفی بخواهیم سینمای خاص جنگ را در غرب و ایران مقایسه کنیم؛ هرچند به زعم برخی قیاس ساخته های غرب درخصوص تجاوزش به ویتنام را در مقابل دفاع عزتمندانه رزمندگان ما در برابر تهاجم رژیم بعث عراق که جهانی را پشتوانه خویش می دید و داشت، قیاس مع الفارق باشد و نباید کار نیکان را قیاس از خود گرفت و ارزش معنوی این دفاع تنها و تنها با جنگ های صدر اسلام قابل مقایسه است ـ که البته جز این نیز نیست و هنرمندان ما نیز آن را فقط با عرصه عاشورا مقایسه کرده اند ـ و نباید حق را با باطل مقایسه کرد و... و از این دست تعاریف که بدیهی است قصد ما نیز این نیست.

مقصود از این قیاس فقط به بعد تاثیر و گستره تاثیرگذاری صنعت سینما به عنوان یک هنر و ابزاری برای معرفی آرمان های انقلاب و حقانیت و الگوسازی صحیح اسلامی و روایت واقعیت های هشت سال دفاع مقدس می نگریم که متاسفانه از نظر آماری، کارآمدی این ابزار برای ما در مقابل کارآمدیش در جهان غرب قابل قیاس نیست و سینمای دفاع مقدس طی فعالیتی که در بیش از سه دهه داشته بجز چند اثر نتوانسته است یک اثر هنری ارزشی با پشتوانه غنی شفاهی و مکتوب گنج پنهان جنگ، آثاری در خور آن خلق کند و حتی در برخی از این آثار موفق ازجمله «آژانس شیشه ای» می توان ردپای گرته برداری را دید، هرچند به زعم نویسنده این گرته برداری هم چیزی از ارزش این فیلم نکاسته است.

اما سوال اصلی اینجاست که چرا روایت های غربی ساخته ذهن کارگردانان هالیوودی و قهرمان های پوشالی شان اینقدر ملموس اند و متاسفانه الگوهای نوجوانان ایرانی می شوند، اما اسوه های حقیقی ما که از اسطوره هایمان چیزی کم ندارند حتی قصه شان هم مجال روایت بر پرده سینما را نمی یابد یا آنها هم که روایت می شوند در حد و اندازه های جریان سازی نیست و دست بر قضا اگر فیلمی هم روایتی اصیل و باشکوه و واقعا سینمایی از هشت سال دفاع مقدس داشته باشد به همت برنامه ریزی اصولی مسئولان اصلا دیده نمی شود.

از آن جمله فیلم سینمایی «کودک و فرشته» به کارگردانی مسعود نقاش زاده است که به جرات می توان گفت بی نظیرترین فیلم ایرانی درباره آزادسازی خرمشهر است که متن آن به همت محمدرضا گوهری براساس کتاب موفق و کم نظیر «دا» نگاشته شده و می توان از آن به عنوان یک الگوی موفق نام برد و همان طور که یاد شد این گونه کارهای موفق هم مجال دیده شدن نمی یابند.

حال تصور کنید فقط یک سطر درخشان از این مابه ازای بیرونی ارزشمند و شگفت هشت سال دفاع مقدس که تنها بخش کوچکی از آن در قالب روایت های رزمندگان و آزادگان و... مکتوب شده است به عنوان بخشی از تاریخ سرزمین شان در دست سینماگردانان سیاست زده غرب بود، چه آثار ماندگاری که خلق نمی شد و حقانیت خویش را به واسطه همین فیلم های سینمایی به دنیا ولو به کذب تحمیل می کردند.

آرزو می کنم سینمای ارزشی ما بتواند جایگاه واقعی خویش را پیدا و نقش حقیقی خویش را به عنوان یک رسانه پویا و اثرگذار ایفا کند.

هنوز که هنوز است این فضای مظلوم واقع شده جای کار دارد و به حمایت نیاز، البته بدیهی است حمایت ها باید در راستای حمایت از سینمای دفاع مقدس و معرفی آثار ارزشمند سینمای ایران در این زمینه باشد و نه فیلم ها و اشخاص خاص.

عباس محمدی