دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا

پرکردن آنتن به هر قیمتی


پرکردن آنتن به هر قیمتی

رسانه ملی و تقلید از برنامه های ماهواره ها

آیا برنامه سازان تلویزیونی ما شناخت و آگاهی لازم را از متون اصیل و گنجینه های غنی فرهنگ دینی و میهنی خود دارند؟ آیا نوع برنامه های تلویزیونی که در ساحت ها و قالب های مختلف ساخته و پرداخته می شود از بعد کیفی حائز حداقل های استاندارد از جنبه آموزشی و پرورشی هستند؟ این قبیل برنامه ها در حال تربیت کدام نسل و با کدام ویژگی ها هستند؟

نوع نگاهی که به عموم و اغلب برنامه سازی های تلویزیونی ما حاکم است، اقتباسی است و نه ابتکاری. این شیوه و منش و نوع تولیداتی که براساس آن پدید می آید، دربردارنده ویژگی های معیوب و ضعف های ساختاری و محتوایی در نوع این برنامه هاست که اخذ و اقتباس و به عبارت رساتر و گویاتر بهره گیری از ابتکار و هدفمندی های دیگران در شکل و ساختار برنامه های تولیدی شان را محل عرضه نداشته ها و سست اندیشی های خود می سازند و بدون آن که عرضه برنامه ها و تصویر رسانه را محل ظهور و بروز خلاقیت ها و ابتکارات خویش سازند، آن را موقعیتی برای ارائه نسخه دست دوم از برنامه های شبکه های ماهواره ای می کنند.

اینجا بحث، قالب است، ما در بسیاری از برنامه های تلویزیونی- و به طور اعم رسانه ای- مان قالب های حاضر و آماده برنامه های شبکه های خارجی را برداشته و بدون توجه به ساختار آنها و به شکلی یکپارچه و بی تدبیر و بدون اینکه بررسی کنیم آیا محتوایی که مدنظر ماست متناسب با این قالب برنامه ای و ظرفیت این مدیوم رسانه ای هست یا نه، و به مثابه ظرف و مظروفی که در اختیار ماست و تسلط و تفوقی همه جانبه و مطلق بر آن داریم، عمل می کنیم و البته نتایجی که معمولاً از این روند و رهیافت عاید برنامه سازانمان می شود تاسف آور و تاثربرانگیز است و اگر نتیجه عکس و دافعه نداشته باشد، خنثی و عبث می شود.

نوع اتفاقی که در برخی از برنامه های تلویزیونی ما هم می افتد، از این جنس است. ما باید توجه کنیم که پشتوانه و طبع و مزاج و مذاق ما و قوم و جماعتمان با خیلی از فرهنگ ها و ملل دیگر و به ویژه جامعه غرب متفاوت و بعضاً متنافر است. مثلا نمی شود حکایت های باستانی و ضرب المثل های سنتی و قصه ها و قصه گویی های اصیل و نیاکانی مان را در ظرف و ظرفیت شکل مدرن و خاص رسانه های غربی و جوامع مدرن و پست مدرن بریزیم و توقع بازیابی و انعکاس درخور و تاثیرگذاری مطلوب در مخاطبمان داشته باشیم.

مثلاً آنچه به عنوان نقالی و حکایت خوانی و شاهنامه خوانی در جامعه ما وجود داشته و بقایای سخیف و رو به انقراض آن کماکان موجود است یا سبک و شکلی که در مکتب خانه های قدیم وجود داشت و به نوعی نماد و نمود خرد جمعی و روحیه حاکم بر مردمان جامعه ایرانی شرقی ما به شمار می رفت، از جمله صورت بندی های مالوف و مانوس جامعه محسوب می شد که اتفاقاً با مضامین و نرم افزارهای آن هم منطبق بود و تاثیرگذار و به اصطلاح «به هم می آمد.»

چه منطق و تضمین و تجربه ای هست که نشان دهد همان «مفاهیم» و «مضامین» و نمادها و نمودها، در قالب های امروزی و به ویژه در مدل ها و الگوهای اخذ شده از رسانه های غربی و یا سایر رسانه های متفاوت و متنافر با فرهنگ و آیین جامعه ما همساز و مکمل و در خور همدیگر باشد؟

جالب و خاصه آن که در همین فرهنگ میهنی و آیینی خودمان، نمونه هایی از حرکات نمایشی یا اجراهای آهنگین وجود دارد، پس چرا باید مفاهیمی که کاملاً منطبق بر روح و کالبد این گونه اجراهاست و با منش و ملکه نفسانی ما هم مطابقت التزامی و تضمینی بیشتر و بهتری دارد، در قالب هایی ریخته شود که کمترین همپوشانی و همگرایی با هم ندارند؟ نوع آیتم هایی که در برنامه هایی همچون «فیتیله» به کار گرفته می شود موجد همین موقعیت و مستعد همین آسیب ها و مشکلات است که می تواند عواقب و تبعات جبران ناپذیری را برای مخاطبان مهم و معصومش- کودکان و نوجوانان و حتی عموم مردم- به همراه داشته باشد.

بی تردید، رسیدن به الگویی بومی و بازتولید مفاهیم و مضامین آیینی و ملی و در عین حال تولید برنامه ای جذاب و موثر، نیازمند یک عقبه کارشناسی در ابعاد متنوعی از متن و نگارش تا شکل اجرا و... است که می تواند به بازآفرینی امروزین و در عین حال وفادار به اصل و اصالت های غنی متون ارزشمند کهن و درک و دریافت ها و تاثیر و تاثرات مفید فایده در سازنده و مخاطب منجر شود.

در برنامه ای مثل «فیتیله» ]بدون انکار جنبه های مثبت آن[ اشتباه است اگر گمان کند می توان جای خالی مفاهیم سترگ و منابع غنی و امثال و حکم و مبانی آیینی و حکمت های ایرانی را با نمایش و آهنگ و هیاهو رنگ پر کرد، حتی اگر برای کودکان باشد. گو اینکه کودکان، بسیاری از مفاهیم و کژی ها و کاستی ها را خیلی بهتر و دقیق تر از دیگران می فهمند و در فکر و رفتارشان بازتاب می دهند. مهم آن است که چشم بینا و تدبیر توانایی در تدارک دریافت و فهم درست این بازخوردها برآید و برای آسیب شناسی دقیق و حرکت سالم و زدودن آفت ها از نوع برنامه سازی های این چنینی راهی دیگر بپیماید؛ راهی که در طول این سال ها، در غبار رخوت و نخوت و سرقت دستاوردهای «شکل»ی دیگران و درجا زدن در تکرار و رونویسی از دست دیگران، محو و مهجور و فراموش نشده است.

محمد رضا محقق