یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

ازدواج, پنهان کاری, طلاق


ازدواج, پنهان کاری, طلاق

«اگر ازدواج کنه خوب میشه» این جمله آشنا که شاید شما هم بارها شنیده باشید تا به حال زندگی بسیاری از زوج ها را برهم زده و آشفته ساخته است این هفته یکی از قربانیان این باور اشتباه مشکل خود را با «سلامت» در میان گذاشته است

«اگر ازدواج کنه خوب میشه» این جمله آشنا که شاید شما هم بارها شنیده‌ باشید تا به حال زندگی بسیاری از زوج‌ها را برهم زده و آشفته ساخته است. این هفته یکی از قربانیان این باور اشتباه مشکل خود را با «سلامت» در میان گذاشته است...

صحبت‌های خانم ستاره بسیار تکان‌دهنده و البته برای خیلی از خانواده‌ها آشناست. به همین دلیل هم در «میزگرد سلامت» این شماره، با متخصصان سلامت در این‌باره گفت‌وگو کرده‌ایم تا بدانیم شرایط ازدواج با یک بیمار و باید و نبایدهای این نوع ازدواج‌ها چیست.

خانم ستاره که ۱۸ ماه است از همسرش جدا شده، می‌گوید:

پنهان‌کاری‌ او عذابم داد، نه بیماری‌اش

فقط ۲۲ سال دارد و خودش می‌گوید احساس می‌کنم ۵۰ سالم است. می‌گوید از زندگی‌اش خیری ندیده و نمی‌تواند همسرش و خانواده او را ببخشد. وقتی پای درددلش می‌نشینی، اینطور ماجرا را تعریف می‌کند: «۱۹ساله بودم که پسری با معرفی یکی از همسایه‌ها به خواستگاری‌ام آمد. خانواده بدی نبودند و من و پدر و مادرم، او را پسندیدیم. حدود ۸ماه نامزد بودیم و در این دوران، ۲ بار هم خانوادگی به سفر رفتیم. قبل از ازدواج از هیجان بیش از حد خانواده‌اش نسبت به این ازدواج تعجب می‌کردم اما آن را به حساب خوشحالی‌شان می‌گذاشتم تا اینکه جشن عروسی گرفتیم و رفتیم سر خانه و زندگی خودمان. همسرم تا حدود ۱ماه پس از ازدواج از برقراری رابطه زناشویی به بهانه‌های مختلف امتناع می‌کرد تا یک شب که با اصرار زیاد و تهدید من مواجه شد، قبول کرد رابطه داشته باشیم اما در تمام مدت این رابطه که چند دقیقه بیشتر طول نکشید، به‌شدت مضطرب بود و عرق می‌کرد. انگار از چیزی ترسیده بود.

آن شب،‌ او رابطه را نیمه‌کاره رها و تا ۶ ماه بعد هم به بهانه‌های مختلف بازهم از این کار امتناع کرد. یک روز که خیلی خسته از سر کار برگشت، می‌خواست سراغ کمد لباس‌هایش برود که ناگهان وسط خانه غش و شروع به دست و پا زدن کرد. خیلی ترسیدم و همسایه واحد کناری را صدا زدم. با همسرش آمدند و ایمان را به بیمارستان رساندیم. همان‌جا بود که متوجه شدم صرع دارد. وقتی دلیل پنهان کردن این بیماری را از خود و خانواده‌اش پرسیدم، گفتند که از این و آن شنیده‌اند که اگر پسرشان ازدواج کند، بیماری‌اش خوب می‌شود! حالم داشت از این زندگی به هم می‌خورد؛ از این پنهان‌کاری. تصمیم به طلاق گرفتم اما خانواده‌اش می‌گفتند اگر بچه‌دار شویم، ایمان خوب می‌شود اما من هم از اینکه فرزندم صرع بگیرد می‌ترسیدم و هم دیگر اعتماد و عشقم به ایمان را از دست داده بودم.

شاید اگر پیش از ازدواج این موضوع را با من مطرح می‌کردند، آن را می‌پذیرفتم و بازهم با «ایمان» ازدواج می‌کردم اما حس بدبینی و بی‌اعتمادی که به او و تمام مردها پیدا کردم، نه‌تنها باعث شد دیگر نخواهم با او زندگی کنم، بلکه باعث بی‌اعتمادی‌‌ام به خواستگارهای دیگری که در این ۱۸ ماه پس از طلاق گرفتنم داشتم، شده است. واقعا حال خوشی ندارم. نمی‌دانم چه آینده‌ای در انتظارم است. نمی‌توانم تصمیم درستی بگیرم. احساس می‌کنم افسرده شده‌ام. البته فکر می‌کنم که این احساسات پس از زندگی ناموفق و طلاقی که داشته‌ام، طبیعی است و گذرا. من در این میزگرد شرکت کردم تا از تمام افراد بیمار بخواهم با احساسات دیگری بازی نکنند و مشکلات خود را قبل از ازدواج با همسر آینده‌شان در میان بگذارند تا امثال من، اینگونه دچار ناامیدی و استیصال نشویم.

● نگاه روان‌پزشک

دکتر سامرند سلیمی

عضو کمیته رسانه و آموزش انجمن روان‌پزشکان ایران

برخی وقتی می‌شنوند کسی دچار مشکل شده،‌ بدون اینکه علم کافی درباره موضوع داشته باشند، نسخه‌هایی می‌پیچند که عواقب ناگواری دارد. نسخه‌هایی که من نام آنها را «نسخه‌های بی‌رحمانه» می‌گذارم. مثلا وقتی خانواده پسری جوان که دچار مشکل‌های رفتاری است، به قصد خودکشی بارها اقدام به مصرف دارو کرده یا با خانواده درگیر است و پرخاشگری می‌کند یا حتی مصرف مواد دارد، با دیگران مشورت و درددل می‌کنند، اطرافیان در نقش کارشناس بهداشت روان‌ توصیه‌هایی می‌کنند که یکی از آنها این است: «اگر زنش بدهید، خوب می‌شود!» چنین کسانی فکر می‌کنند با ازدواج، کسی که دچار مشکل‌های رفتاری شدید است، حتما بهتر خواهدشد اما واقعیت این است که ازدواج نه‌تنها هیچ تاثیری روی این آدم‌ها ندارد بلکه با افزودن بار سنگینی از مسوولیت‌ها، به شدت مسائل و مشکل‌هایشان را تشدید می‌کند. کسی که از عهده اینکه با حس‌های خود و مشکل‌هایش در این دنیا کنار بیاید، برنمی‌آید، هرگز نمی‌تواند مسوولیت دیگری را بپذیرد. اقدام برای ازدواج چنین فردی، نوعی اقدام بی‌رحمانه و خودخواهانه پدر ومادری است که از عهده کنترل فرزندشان برنمی‌آیند. آنها حاضر نیستند مسوولیت درمان و به کارگیری روش‌هایی که برای بهبود فرزند لازم است برعهده بگیرند و همه این وظایف را به دختری جوان و از همه‌جا بی‌خبر واگذار می‌کنند. این پدر و مادرها در حالی که خودشان طی بیست و چند سال نتوانسته‌اند بچه‌شان را کنترل کنند، توقع دارند یک دختر جوان این کار را انجام دهد و نتیجه این کارشان کاملا معلوم است؛ بازی با زندگی و سرنوشت یک دختر بی‌گناه و خیلی‌زود، طلاق!

نسخه بی‌رحمانه دیگر، وقتی پیچیده می‌شود که اطرافیان می‌بینند خانمی افسرده، دچار اختلال اضطرابی یا وسواس است. در این مواقع، خیلی‌وقت‌ها باز هم اطرافیان برای کمک دست به کار می‌شوند ولی به جای اینکه از روان‌پزشک بپرسند برای درمان چه می‌توان کرد، اقدام به نسخه‌پیچی می‌کنند که «اگر یک بچه بیاورد، حتما خوب می‌شود!» در حالی که بارداری و فرزنددارشدن، روندی پراسترس است و هزینه‌های جسمی و روانی زیادی را به خانمی که در حال حاضر حال مساعدی ندارد، تحمیل می‌کند و قطعا باعث بدتر شدن حالش می‌شود. چنین توصیه‌ای، هرگز باعث بهبود مشکل‌های روانی نمی‌شود، فقط آن را تشدید می‌کند و کودکی که به دنیا می‌آید، با مادری روبرو خواهد بود که بعد از تولد او افسرده‌تر و مضطرب‌تر شده است.

نسخه بی‌رحمانه بعدی، توصیه به بچه‌دار شدن زن و شوهری است که مشکل‌ها و اختلاف‌های زناشویی زیادی دارند. به‌خصوص در مواردی که مرد رفتار خشونت‌آمیز با همسرش دارد، به او احترام نمی‌گذارد، به زندگی مشترکش متعهد و قدردان همسرش نیست و می‌‌خواهد جو مردسالارانه را در خانواده حاکم کند. در این مواقع هم اقوام و نزدیکان و حتی همسایه‌ها توصیه‌های درمانی را شروع می‌کنند و این نسخه را می‌پیچند که «یک بچه برایش بیاور، خوب می‌شود!» یعنی یک بچه بی‌گناه، به‌عنوان روش واهی درمان یک رابطه و رفتارهای ناخوشایند یک مرد وارد زندگی می‌شود ولی این کار نتیجه‌ای جز افزودن بار مسوولیت و حجم سنگینی از استرس و تشدید قطعی اختلاف‌های زناشویی و دوری بیشتر مرد از همسرش، تشدید عصبانیت او و جدایی بیشتر از خانه و خانواده‌اش نخواهد داشت.

● خوب است قبل از توصیه و نسخه‌پیچی برای دیگران، کمی تامل کنیم!

نگاه متخصص مغز و اعصاب

دکتر مهدی مقدسی ‌

دانشیار دانشگاه علوم پزشکی ایران

صرع مانع ازدواج و بارداری نیست

▪ بحثمان را با تعریفی از صرع شروع کنیم.

صرع، حالتی تشنجی و مزمن است که در زمینه یک بیماری به فرد دست می‌دهد. این حالت تشنجی، انواع مختلفی دارد و شدت و ضعف آن از فردی تا فرد دیگر هم متفاوت است. یعنی ممکن است صرع یک بیمار، بسیار ساده و خفیف و صرع بیمار دیگر، بسیار پیچیده باشد. برخی از انواع صرع بر مغز بیمار اثر جدی نمی‌گذارند و برخی دیگر، آثار منفی مختلفی روی مغز دارند. تشخیص نوع صرع، شدت و ضعف آن برعهده پزشک است و خود بیمار یا اطرافیان او نمی‌توانند این مساله را تشخیص بدهند و بنابر دانسته‌های خود، در مورد آن اظهارنظر کنند. تقسیم‌بندی‌های پزشکی مختلفی برای صرع و نوع تشنج وجود دارد که ذکر تمام آنها در این بحث نمی‌گنجد.

▪ همانطور که خانم ستاره هم اشاره کردند، خیلی از خانواده‌ها تصور می‌کنند بیماری فرزند آنها با ازدواج بهبود می‌یابد. آیا این باور پایه و اساس علمی هم دارد؟

به‌هیچ‌وجه. متاسفانه این باورها به‌خصوص در مورد بیماری‌های مربوط به اعصاب و روان از گذشته‌های دور تا به امروز وجود داشته است. افرادی که چنین باورهایی دارند، باید بدانند که هیچ‌کدام از بیماری اعصاب و روان مانند صرع، اسکیزوفرنی یا پارانویا با ازدواج از بین نمی‌روند و حتی امکان دارد ازدواج، شرایط را برای خود بیمار و همسر آینده او از چیزی که هست، بدتر کند. در یک کلام اینکه ازدواج، راه‌حل درمان هیچ کدام از بیماری‌های مزمن جسمی یا روانی نیست.

▪ اگر اشتباه نکنم، منظورتان این است که بیماران مبتلا به صرع هم می‌توانند ازدواج کنند اما نباید در پی بهبود و درمان کامل با ازدواج باشند. درست است؟

دقیقا همین‌طور است. یک فرد مبتلا به صرع، مانند تمام افراد سالم حق زندگی، ازدواج و بچه‌دار شدن دارد. حتی عامل وراثت در ابتلا به بیماری صرع، درصد بسیار پایینی را به خود اختصاص می‌دهد بنابراین کسانی که همسر مبتلا به صرع دارند، نباید از نظر انتقال بیماری به فرزند خود نگرانی چندانی داشته باشند. به‌هر حال،‌ بیماری صرع نه مانعی برای ازدواج است و نه مانعی برای بچه‌دار شدن ولی از نظر اخلاقی، بیماران مبتلا به صرع وظیفه دارند که این مساله را با همسر آینده خود در میان بگذارند و به او حق انتخاب بدهند و از نظر حقوقی هم اگر فرد مبتلا به صرع آن را از همسر خود مخفی کند، بدون هیچ چون و چرایی حق طلاق را برای همسرش ایجاد می‌کند. گاهی مخفی‌کاری در مورد ابتلا به صرع، وضع بیمار را وخیم‌تر هم می‌کند زیرا ممکن است بیمار از ترس افشا شدن بیماری‌اش، داروهای خود را به‌موقع و در حضور همسر خود نخورد و دچار مشکل شود.

▪ اگر فرد سالمی تصمیم بگیرد با بیمار مبتلا به صرع ازدواج کند، آیا می‌تواند از قابل‌کنترل بودن این بیماری اطمینان کافی داشته باشد؟

بله. بیماری صرع حدود ۸۰ درصد موارد، با دارو قابل‌کنترل است. یعنی بیش از سه‌چهارم افراد مبتلا به صرع قادر هستند با مصرف منظم و روزانه داروهای خود، زندگی معمولی‌شان را داشته باشند. درصد کمی از بیماران مبتلا هم می‌توانند بدون مصرف دارو، به زندگی خود ادامه دهند. این در حالی است که حدود ۲۰-۱۰ درصد انواع صرع، جزو صرع‌های سخت هستند و کنترل آنها هم کمی مشکل است. در این موارد، گاهی محدودیت‌های شغلی یا محدودیت در شیوه زندگی برای فرد بیمار ایجاد می‌شود. اگر فرد سالمی بخواهد با یک بیمار مبتلا به صرع ازدواج کند، حتما می‌تواند با مشورت پزشک معالج همسر آینده خود، از چگونگی روند زندگی‌اش در آینده، اطلاعات خوب و مورد نیاز را به دست بیاورد و سپس تصمیم نهایی را بگیرد.

▪ آیا امکان ازدواج دو بیمار مبتلا به صرع هم با یکدیگر وجود دارد؟

بله، البته این موضوع به نوع صرع هر دو طرف بستگی دارد زیرا ممکن است برخی از انواع این بیماری، قابل‌انتقال به فرزند هم باشد. چنین افرادی باید پیش از ازدواج، با پزشک معالج خود مشورت کنند تا بتوانند بهترین و صحیح‌ترین تصمیم را بگیرند.

▪ ممکن است دلایل دیگر ابتلا به این بیماری را بفرمایید؟

در بسیاری از موارد، صدمه‌هایی که در اثر تصادف یا زمین خوردن‌های شدید به مغز انسان وارد می‌شود، داشتن زمینه‌های تشنج در دوران کودکی، مشکلاتی که در زمان زایمان به‌وجود می‌آیند و تحمل دردهای شدید هنگام زایمان می‌توانند زمینه ابتلا به صرع را فراهم کنند.

▪ آیا بیماران مبتلا به صرع، مشکل خاصی در برقراری رابطه زناشویی دارند یا ممکن است در طول رابطه دچار تشنج شوند؟

اگر بیماری با دارو کنترل شده باشد، مشکلی در برقراری رابطه زناشویی نخواهد بود. البته گاهی تشنج در زمان برقراری رابطه زناشویی برای بیمار ایجاد می‌شود اما این مشکل،‌ بسیار کم و محدود است. به‌همین‌دلیل هم به‌نظر می‌رسد مشکل اصلی همسر خانم ستاره، مخفی‌کاری، ترس و استرس ناشی از آن بوده که امکان لذت بردن و حتی برقراری رابطه را به او نمی‌داده است.

● نگاه روان‌پزشک

دکتر حامد محمدی کنگرانی ‌

عضو کمیته رسانه و آموزش انجمن روان‌پزشکان ایران

ازدواج با بیمار

تمام افراد باید قبل از ازدواج در مورد هر نوع بیماری خاصی که دارند، فرد مقابل و خانواده او را در جریان بگذارند تا مشکلات ثانویه این پنهان‌کاری مانند مشکلی که برای خانم ستاره و همسرشان پیش آمد، برایشان ایجاد نشود. البته در برخی موارد، بیمار می‌تواند بیماری خود را فقط با همسر آینده‌اش در میان بگذارد و اختیار و مسوولیت بازگو کردن یا نکردن این حقیقت با خانواده همسر را به خودش بدهد. در این صورت، اگر نوع خاص بیماری در آینده فاش شود، مسوولیت و اتهامی متوجه بیمار نخواهد بود چون همسرش را در جریان موضوع گذاشته است. نکته‌ای که در اینجا مطرح می‌شود، این است که علاوه بر مشکلاتی که امکان دارد به‌دلیل خود بیماری پیش بیایند، بحث پنهان‌کاری و بی‌اعتمادی هم ایجاد می‌شود؛ درست مانند مشکلی که خانم ستاره را درگیر خود کرده است. وقتی شما مشکلی مانند ابتلا به بیماری صرع را از همسرتان پنهان می‌کنید، باعث می‌شوید به‌تمام حرف‌ها و اعمال دیگرتان هم شک کند و مدام احساس کند شاید پنهان‌کاری‌های دیگر هم در روابط شما وجود دارد. متاسفانه مخفی‌کاری‌های این‌چنینی، باعث می‌شود افرادی مانند این خانم نسبت به دیگران هم دید منفی پیدا کنند. مثلا مدام با این دغدغه ذهنی مواجه باشند که نکند فرد یا افراد دیگری که خواستگاری می‌کنند هم مشکل یا بیماری خاصی داشته باشند و این مساله را پنهان کنند.

● با آگاهی تصمیم بگیرید

گاهی افرادی که بیماری خود را پیش از ازدواج پنهان می‌کنند، نگران این موضوع هستند که نکند با فاش شدن نوع بیماری‌شان، فرد مقابل راضی به ازدواج با آنها نشود. این مشکل در مورد بیماری‌های روان‌پزشکی بیشتر به‌وجود می‌آید، اما حتما باید برای پیشگیری از مشکلات بیشتر و ثانویه، موضوع را حداقل با فردی که قرار است با او ازدواج کنند، در میان بگذارند و این احتمال را بدهند که ممکن است «نه» هم بشنوند. به‌هر حال، تمام ما انسان‌ها حق انتخاب داریم و باید به حق انتخاب دیگران هم احترام بگذاریم. نکته دیگر در مورد فرد سالمی است که از طرف یک فرد بیمار، پیشنهاد ازدواج دریافت می‌کند. این افراد نباید خیلی سریع تحت تاثیر قرار بگیرند و شتاب‌زده تصمیم‌گیری کنند. یعنی نباید خیلی زود جواب مثبت بدهند و بدون در نظر گرفتن شرایطی که در آینده خواهد داشت، بگویند من با تمام کم و زیاد تو می‌سازم. جواب رد هم نباید عجولانه داده شود. بهترین پیشنهاد به چنین افرادی این است که پیش از هر نوع تصمیم‌گیری، با مشاور و پزشک متخصص مربوط به بیماری فرد مقابل مشورت کنند تا بتوانند اطلاعات کافی در مورد بیماری، نحوه برخورد با آن، عوارض دارویی که ممکن است بیمار را درگیر کنند، مخارج مربوط به درمان بیماری، قابل‌درمان و کنترل بودن یا نبودن بیماری، درصد احتمال انتقال بیماری به فرزندان، امکان ایجاد مشکل در برقراری روابط زناشویی و تمام شرایط زندگی با فرد دچار بیماری را به دست بیاورند و سپس براساس نظرهای علمی که شنیده‌اند، مشاوره‌هایی که دریافت کرده‌اند و توانایی‌های خود تصمیم نهایی و عاقلانه‌ای بگیرند. در یک کلام اینکه نه باید بی‌دلیل از بیماری‌های مختلف بترسیم و دست رد به درخواست ازدواج افراد بیمار بزنیم و نه باید احساساتی در مورد توانایی‌های خود برای زندگی با این افراد صحبت کنیم، به‌طوری که بعد از ازدواج نتوانیم از پس ازدواج و مدیریت زندگی‌مان برآییم. البته این را هم باید در نظر گرفت که انگ‌زدایی‌های لازم در مورد بیماری‌های مربوط به اعصاب و روان و اختلال‌های روان‌پزشکی در جامعه ما به‌خوبی انجام نشده است و شاید همین موضوع، پیش‌درآمدی برای مخفی کردن این بیماری‌ها قبل از ازدواج باشد.

● به همسرتان به چشم پرستار نگاه نکنید

متاسفانه خیلی از خانواده‌هایی که دختر یا پسر بیماری دارند، تصمیم می‌گیرند برای بهبود بیماری، او را شوهر بدهند یا برایش زن بگیرند. این نوع تصمیم‌گیری‌ها در مورد افراد مبتلا به اختلال‌های روان‌پزشکی، بسیار بیشتر و وسیع‌تر انجام می‌شود. بد نیست این خانواده‌ها بدانند که خود ازدواج، نوعی استرس است و می‌تواند باعث تشدید اختلال‌های روان‌پزشکی شود. تا به حال، هیچ نوع بیماری جسمی یا روانی خاصی با ازدواج بهبود پیدا نکرده است. گاهی خانواده افراد بیمار، خواسته یا ناخواسته هدف دیگری را از ازدواج فرزند خود دنبال می‌کنند که این هدف، همان انتخاب یک پرستار دلسوز برای فرزندشان است. در حالی که این خیلی توهین‌آمیز است که ما به عروس یا داماد خود به چشم پرستار فرزندمان نگاه کنیم و هدفمان از ازدواج فرزندمان این باشد که خیالمان از بابت اینکه همیشه یک نفر برای تر و خشک کردن او وجود دارد، راحت باشد. درست است که هر فردی با هر نوع بیماری خاصی، حق ازدواج دارد اما به شرط اینکه نوع بیماری خود را با طرف مقابلش در میان بگذارد و حق تصمیم‌گیری را از او نگیرد. مخفی‌کاری در مورد بیماری‌های مختلف، چنان اثر منفی شدیدی بر روحیه فرد مقابل می‌گذارد که ممکن است باعث شود او باوجود دوست داشتن همسر و زندگی‌اش، مانند خانم ستاره تصمیم به جدایی بگیرد. این نوع مخفی‌کاری، باعث رسوخ و دامن زدن به بی‌اعتمادی‌های عمیق و شدید در زندگی فردی می‌شود.

ندا احمدلو

«میزگرد ازدواج و طلاق» درباره مشکل خانم ستاره با حضور دکتر سامرند سلیمی و دکتر حامد محمدی‌کنگرانی متخصصان روان‌پزشکی دکتر مهدی مقدسی متخصص مغز و اعصاب