یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تـوهم بـزرگ


تـوهم بـزرگ

تأملی بر کتاب «آگاهی» اثر سوزان بلکمور

۱) اخیراً انتشارات گزیده کار «فرهنگ معاصر» کتابی از سوزان بلکمور با عنوان «آگاهی» منتشر کرده است که در نوع خود اثری منحصر به فرد است. هم به لحاظ ترجمه دقیق و خوشخوان رضا رضایی و هم از نظر کیفیت علمی و روزآمد بودن مطالب کتاب.

و با توجه به این که گزینش و ترجمه کتاب زیرنظر دو استاد این حوزه دکتر محمدرضا خواجه‌پور و دکتر حسین معصومی همدانی انجام شده این خود تضمینی است بر ارزش محتوی و صحت ترجمه این اثر.

اصل این کتاب را انتشارات دانشگاه آکسفورد در سری کتاب‌هایی با عنوان «درآمدهایی بسیار کوتاه» چاپ کرده است که انتشارات «فرهنگ معاصر» آنها را در قالب مجموعه‌ای با نام «دانش معاصر» ترجمه و منتشر می‌کند. و کتاب «آگاهی» چهارمین کتاب از این مجموعه به شمار می‌رود.

با توجه به این که تعداد کتاب‌های مقدماتی ترجمه شده در حوزه فلسفه ذهن به واقع، انگشت‌شمار است.به این اعتبار ترجمه این اثر را باید گامی بلند در حوزه فلسفه علم و ذهن دانست.

۲) مؤلف این اثر، خانم سوزان بلکمور، نه یک فیلسوف بلکه استاد روان‌شناسی دانشگاه وست آو اینگلند و بریستول است که برای تحقیق و نگارش این کتاب درسی، تدریس را کنار گذاشت و به تحقیق در حوزه آگاهی و مطالعات فلسفه ذهن پرداخت. کتاب آگاهی بلکمور با اینکه اثری مقدماتی است اما از آنجایی که کتابی در این حوزه به فارسی نداریم اثر او برای علاقه مندان فارسی زبان فلسفه ذهن و محققان فلسفه علم می‌تواند اثری قابل تأمل باشد.

۳) در دو دهه گذشته مسئله آگاهی (consciousness) یکی از تأثیرگذارترین مسائل فلسفه ذهن بوده است. مسئله ای که از سویی برای مادی‌گرایان رازی ناگشودنی شده است و حتی برخی از آنان سخن گفتن از آگاهی را بحثی مهمل دانسته‌اند و از سوی دیگر برخی فیلسوفان دین از طریق آن ادله‌ای برای وجود خدا آورده اند.

آگاهی چیست؟ چگونه تحریک الکتریکی میلیون‌ها سلول کوچک مغز موجب می‌شود که ما جهان را تجربه کنیم؟ شاید این پرسش ساده به نظر برسد، اما چنین نیست. آگاهی هم چیزی بدیهی است که می‌توانیم آن را بررسی کنیم و هم دشوارترین. پس عجیب نیست که فیلسوفان و دانشمندان هزاران سال است با این مفهوم کلنجار می‌روند.

آگاهی که «آخرین راز بزرگ علم» نامیده می‌شود، اکنون موضوع بحث‌های داغی است و تحولات هیجان‌انگیزی که در حوزه شناخت مغز صورت گرفته است میدان را به روی زیست‌شناسان، عصب‌پژوهان، روان‌شناسان و نیز فیلسوفان گشوده است. اما این بدان معنا نیست که این راز گشوده شده است بلکه برعکس، همچنان سر به مهر مانده است. اکنون تفاوت در این است که آنقدر درباره مغز می دانیم که آماده‌ایم مستقیم با مسئله روبرو شویم.

۴) توجه چیست؟ به ظاهر همه می‌دانند توجه چیست اما هرچه بیشتر به آن فکر می‌کنیم گویا دشواریاب‌تر می‌شود. «توجه» یکی از جنبه‌های «آگاهی» است.

طبیعی‌ترین راه برای فکر کردن به توجه این است که آن را نورافکنی در نظر بگیریم که می‌توانیم روی بعضی چیزها بتابانیم و بقیه چیزها را در تاریکی باقی بگذاریم. گاهی یک صدای بلند، یا فریاد کسی که ما را صدا می‌زند، اختیار این نورافکن را از دست ما می‌گیرد. اما گاهی هم خود ما نورافکن را تنظیم می‌کنیم؛ لحظه‌ای تصمیم می‌گیریم به کتابی که داریم می‌خوانیم فکر کنیم و لحظه‌ای بعد هم یکی دو دقیقه از پنجره به بیرون نگاه می‌کنیم. این قدرت عطف توجه نه فقط چیزی است که ما قدرش را می دانیم بلکه علی‌الظاهر چیزی است که «آگاهی» ما نیز قدرش را می‌داند. به نظر می‌رسد ما آگاهانه تصمیم می‌گیریم به چه چیز توجه کنیم.

برخی تئوریسین‌ها «آگاهی‌» و «توجه» را معادل می‌انگارند اما برخی دیگر این دو را دو پدیده به کلی متفاوت دانسته‌‌اند. عده‌ای معتقدند بدون توجه اصلاً آگاهی نمی‌تواند وجود داشته باشد و عده‌ای دیگری این نظر را نمی‌پسندند.

۵) خفاش بودن چه جور چیزی است؟ این سؤال عجیب، در سراسر تاریخ آگاهی‌پژوهی طرح و مورد بحث قرار می‌گیرد.

این سؤال اولین بار در دهه ۱۹۵۰ مطرح شد و تاماس نیکل، فیلسوف امریکایی، در سال ۱۹۷۴از این سؤال استفاده کرد تا ماتریالیسم را به چالش بطلبد و در آگاهی چند و چون کند. او گفت که آنچه منظور ماست «ذهنیت» است. اگر چیزی باشد که خفاش بودن آن جور باشد ـ چیزی برای خود خفاش ـ در این صورت، خفاش آگاهی دارد اما مثلاً گلدان بودن چه جور چیزی است؟ گلدان احساس ندارد و فاقد ذهن است بنابراین گلدان‌ها دارای آگاهی نیستند. «راز باورها» معتقدند که ما هیچگاه نمی‌توانیم بدانیم آگاهی چیست چرا که مسئله‌ای لاینحل است.

ما آدم‌ها در درک آگاهی «به لحاظ شناختی» بسته‌ایم. به عبارت دیگر هیچ امیدی نداریم که آگاهی را درک کنیم. ما شاید بتوانیم جزئیات و زوایای طرز کار ذهن را درک کنیم اما خود آگاهی ممکن است برای همیشه خارج از دسترس ما بماند.

اما شاید با افزایش و کاهش سیستماتیک آگاهی از طریق داروهای بیهوشی یا داروهای روانگردان و ضدافسردگی و آرامبخش و... به درک آگاهی نزدیک شویم اما شاید هیچگاه نتوانیم به «مرکز آگاهی» برسیم.

۶) سوزان بلکمور در کتاب حاضر این پرسش را طرح و مورد مداقه قرار می‌دهد که «آیا آگاهی نوعی توهم نیست؟» و در فصول هشت‌گانه کتاب نشان می‌دهد که دانشمندان و فیلسوفان وقتی می‌کوشند فاصله میان جهان مادی و تجربه‌های شخصی ما را پر کنند با چه دشواری‌هایی روبه‌رو می‌شوند و در خلال این بحث که آیا ما واقعاً اختیار (اراده آگاهانه) داریم یا نه؟ و چه چیزی سبب تصور ما از «خود» می‌شود، برخی نظریه‌های مهم را طرح و تحلیل می‌کند از جمله آزمایش‌های جدید در مورد عمل و آگاهی، بینایی و توجه، حالت‌های تغییریافته آگاهی و آثار و عوارض آسیب‌های مغزی و داروها.

سوزان بلکمور با قلم روان و البته دقیقی که برای نگارش این تحقیق به کار گرفته، اثری کم‌حجم پدید آورده که نه تنها برای محققان فلسفه علم و دانش‌پژوهان فلسفه ذهن اثری قابل تأمل است بلکه برای مخاطب عام هم می‌تواند کتابی خواندنی و جالب توجه باشد.



همچنین مشاهده کنید