پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
عاقبت جنگ با خدا
![عاقبت جنگ با خدا](/web/imgs/16/96/io8wr1.jpeg)
هنگامی که نمرود نتوانست با آتشی که افروخت ابراهیم خلیل(ع) را بیازارد و خود را در مقابل او عاجز دید خداوند ملکی را به صورت بشر به سوی او فرستاد که او را نصیحت کند. ملک پیش نمرود آمد و گفت: خوب است بعد از این همه ستم که بر ابراهیم(ع) روا داشتی و او را از وطن آواره کردی و در میان آتش بدنش را افکندی اکنون دیگر، رو به سوی خدای آسمان و زمین آوری و دست از ستم و فساد برداری زیرا خداوند را لشگری فراوان است و می تواند با ضعیفترین مخلوقات خود تو را با لشگرت در یک آن هلاک کند.
نمرود گفت: در روی زمین کسی به قدر من لشگر ندارد و قدرتش از من فزونتر نباشد. اگر خدای آسمان را لشگری هست بگو فراهم نماید تا با آنها جنگ کنیم. فرشته گفت: تو لشگر خویش را آماده کن تا لشگر آسمان بیاید. نمرود سه روز مهلت خواست و در روز چهارم آنچه می توانست لشگر تهیه کند آماده نمود و در میان بیابانی وسیع با آن لشگر انبوه جای گرفت. آن جمعیت فراوان در مقابل حضرت ابراهیم(ع) صف کشیدند، نمرود به ابراهیم از روی تمسخر گفت لشگر تو کجا است؟ ابراهیم(ع) جواب داد در همین ساعت خداوند آنها را خواهد فرستاد. ناگاه فضای بیابان را پشه های فراوانی فراگرفتند و بر سر لشگریان نمرود حمله کردند هجوم این لشگر ضعیف قدرت سپاه قوی نمرود را در هم شکست و آنها را به فرار وادار نمود و مقداری از آن پشه ها به سر و صورت نمرود حمله کردند. نمرود بسیار نگران شد و به خانه برگشت بازهمان ملک آمد و گفت دیدی لشگر آسمان را که به یک آن لشگر تو را در هم شکستند، با اینکه از همه موجودات ضعیف ترند. اکنون ایمان بیاور و از خداوند بترس والا تو را هلاک خواهد کرد. نمرود به این سخنان گوش نداد. خداوند امر کرد به پشه ای که از همه کوچکتر بود. روز اول لب پایین او را گزید و در اثر آن گزش، لب او ورم کرد و بزرگ شد و درد بسیاری کشید. بار دیگر آمد لب بالایش را گزید، به همان طریق تورم حاصل شد و بسیار ناراحت گردید عاقب همان پشه مأمور شد که از راه دماغ به مغز سرش وارد شود و او را آزار دهد. بعد از ورود پشه، نمرود به سردرد شدیدی مبتلا شد. هرگاه با چیز سنگینی بر سر خود می زد پشه از کار و آزار او دست می کشید و نمرود مختصری از سردرد راحت می گردید. از این رو کسانی که در موقع ورود به پیشگاه او برایش سجده می کردند، بهترین عمل آنها بعد از این پیش آمد آن بود که با چکش مخصوصی در وقت ورود قبل از هر کار بر سر او بزنند تا پشه دست از آزار او بردارد و مقرب ترین اشخاص کسی بود که از محکم زدن کوبه و چکش هراس نکند. بالاخره با همین عذاب نمرود رخت از جهان بربست و نتیجه کفر و عناد خویش را مقدار مختصری دریافت. ۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- داستان ها و پندها، ج ۱، ص ۳۹
![](/imgs/no-img-200.png)
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان ایران دولت چهاردهم محمدجواد ظریف پزشکیان ترامپ دولت سیزدهم دولت علی باقری انتخابات رئیس جمهور رهبر انقلاب
هواشناسی پلیس پلیس فتا قتل تهران حجاب شهرداری تهران تعطیلی ادارات عزاداری محرم تیراندازی زلزله گرما
قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو خودرو واردات خودرو بازار خودرو حقوق بازنشستگان بازنشستگان دلار اربعین سایپا مسکن
تلویزیون سینما سریال امام حسین (ع) فرهاد مشیری صداوسیما امام حسین سینمای ایران دفاع مقدس لیلی رشیدی وزارت ارشاد سینمای جهان
دانشگاه تهران محصولات کشاورزی فناوری ماه آزمون سراسری
آمریکا دونالد ترامپ جو بایدن رژیم صهیونیستی غزه روسیه اسرائیل فلسطین جنگ غزه چین ترور ترامپ عراق
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان علیرضا بیرانوند نقل و انتقالات تراکتور باشگاه پرسپولیس رئال مادرید لیگ برتر ایران مهدی طارمی نقل و انتقالات لیگ برتر
هوش مصنوعی سرعت اینترنت عیسی زارع پور اینترنت روزنامه اپل تیک تاک وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات شیائومی گرمایش جهانی
رژیم غذایی گرمازدگی کاهش وزن لاغری استرس بارداری افسردگی صبحانه سکته قلبی