شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
بحران تأویل
فلسفه وجودی اجرای یک نمایشنامه چیست؟! این پرسش شاید ابتدایی پس از تماشای اجرای صحنهای یکی از برترین نمایشنامههای اکبر رادی، یعنی «هاملت با سالاد فصل» بشدت به ذهن هجوم میآورد. این در حالی است که اگر همچون نگارنده بختی داشتهاید و قبل از تماشای این اجرا متن نمایشنامه را هم خواندهاید، متأسفانه باید اقرار کنم در حین تماشای محصول کار هادی مرزبان روحتان هم احتمالاً دچار خورده شدن و خراشیدن شود. شاید بهتر میبود به همان تصویر ذهنیتان از این نمایشنامه بسنده میکردید و عطای کنجکاویهایتان را به لقایش میبخشیدید. کنجکاویهایی نسبت به تمایلتان به برقراری رابطهای پویا میان تجسم نمایشنامه محبوبتان در واقعیت و خیال. اما به هرحال اجرا را دیدهاید و حالا میخواهید دربارهاش چیزی بنویسید تا این فرافکنی شاید مرهمی بر زخم روحتان باشد. پس بهتر آن که به سؤال ابتدای نوشته برگردید و این بار بنویسید: فلسفه اجرای نمایشنامهای چون «هاملت با سالاد فصل» چه میتواند باشد و چرا هادی مرزبان از عهده آن به درستی برنیامده است؟
متن نمایشنامه «هاملت با سالاد فصل» نوشته مرحوم اکبر رادی متنی بشدت نشانهپردازانه است. فهم این متن بیتردید نیاز به رمز گشاییهایی از متن دارد که در حوزه تحقیقات آکادمیک میگنجد، اما متأسفانه اگر هم تحقیقی صورت گرفته باشد در مقیاس مناسبی منتشر نشده و جای آن در مقوله نقد ادبیات نمایشی ما بسیار خالی است. به هرحال در حدی که یک مقاله ژورنالیستی کوتاه اجازه میدهد، میتوان گفت درونمایه این نمایشنامه نشانهپردازانه بر نوع روابط ارباب- نوکری، بالادست- پایین دستی، شاهزاده- گدایی نظر دارد و مناسبات رفتاری طبقه بالادست را با طبقه فرودست به چالش، نیشخند و استهزا میکشد و البته در این میان خیلی چیزهای دیگر مطرح میشود از این قبیل که فرودست، عالم است و زاهد و اهل فضل ولی فرادست، پول دارد و مقام و زرق و برق و با تکیه بر همین امکانات، احترام و ارج و قربی را که بیشتر شایسته فرودست اهل فضل است از او ربوده و به زور در تملک خود در آورده است. البته به همین نیز بسنده نکرده و آن قدر پیش رفته که «هویت» وی را نیز ربوده و به معرض تاراج گذارده به گونهای که دیگر اهل علم و ادب نمیداند اکنون و در این لحظه «کیست؟»
اما متن رادی سرشار از ریزه کاریها و ظرایفی است که با یک یا چند بار خواندن فهم شان فراچنگ نمیآید و به خوانشهای فرامتنی (مثلاً اینکه نسخه اول نمایشنامه در سال ۱۳۵۷ نوشته شده و رادی در آن شرایط کوران انقلاب اسلامی مجبور بوده برای انتشار نمایشنامهاش که حاوی درونمایه انتقادی روشنفکرانه نسبت به حکومت استبدادی شاهنشاهی بوده از عناصر نشانهپردازانه استفاده افراطی کند)، بینامتنی و زیرمتنی نیاز است. با این وجود، نمایشنامه «هاملت با سالاد فصل» همچون توصیف محمد حقوقی درباره شعر سهراب ویژ گی «خطی» هم دارد. یعنی هر چند با تأویل عناصر نشانه پردازانه متن میتوان در عمق نمایشنامه غور کرد اما متن برای یک خواننده کمتر آموزش دیده و اهل فن هم جذاب است. به طوری که میتواند آن را یک نفس تا پایان بخواند و از خط داستانی آن و گفتوگوهای دلپذیرش لذت ببرد،احیاناً بدون آن که معنای آنها را به طور کامل متوجه شود.
مثل حرکت در مسیر رودخانهای با قایق که در ساحلش انواع و اقسام مناظر و مرایای زیبا هست و تو میبینی و میگذری و لذتی آنی میبری و شاید نه بیشتر.
اما درباره اجرا، اگر از تمام نظریههای مبتکرانه اجرا در تاریخ تئاتر صرف نظر کنیم، اجرای صحنهای یک نمایشنامه در درجه اول به آن نمایشنامه تجسد میبخشد. یعنی آن را از دنیای توهم و تخیل جدا میکند و وارد در دنیای واقعیتش میکند. بیتردید این انتقال از خیال به واقعیت مستلزم خوانش و تأویل عامل اصلی اجرای متن یعنی کارگردان تئاتر است و اگر این فرایند تأویل به درستی صورت نپذیرد، آن اجرا دچار آسیبهای جدی خواهد شد. و این آسیبهای جدی اتفاقی است که برای اجرای مرزبان از نمایشنامه «هاملت با سالاد فصل» رخ داده است. دلایل در این باره بسیار زیاد است و به بعضی از آنها تیتر وار اشاره میکنیم:
۱) اجرای مکانیکی دیالوگها بدون هیچگونه فرایند تأویلی و به صورت کپیسازی نوشته بر روی صحنه.
۲) سهلانگاری در فراهم آوری امکانات مورد نیاز برای صحنه. مثلاً استفاده از فوم برای تختخواب و صندلی، استفاده از یک سراپرده لغزان و در دم فرو افتنده به جای حجله عروس و داماد، استفاده از آب نبات چوبی به جای مارمالاد و به خصوص استفاده از کاسه سفالی به جای چینی فغفوری که به زمین که میافتد نمیشکند اما به لطف شکسته شدن قبلی و چسباندن دو تکه، «مثلاً» میشکند! و...
۳) عدم تمرین تمام و کمال بازیگران یا عدم توانایی آنها در اجرای چنین نقشهایی با گفتوگوهای رگباری و پیچیدگیهای گفتاری و رفتاری که حاصلش تپق زدنها و نفس کم آوردنها و... است.
۴) اضافه کردن عناصری چون دیالوگهایی طنزآمیز (مثلاً اشاره ویژه فردوس کاویانی به تالار وحدت) و بیارتباط با متن با هدف عامه پسند کردن نمایشنامه.
۵) عدم تحرک و فقدان ریتم بازیها و صحنه آن گونه که در نمایشنامه هست.
۶) گم شدن خط داستانی در فاصله پرده اول و دوم در اجرا. از آنجا که دو عنصر/ نشانه کتاب امیر ارسلان و انگشتر عالیجناب قنبل خاقان نقش بسیار مهمی در روایت نمایشنامه دارند و اصلاً دادگاه پرده دوم به خاطر این تشکیل میشود که پرفسور دماغ چُخ بختیار این دو را گم کرده است. اما در اجرا به خاطر اینکه به اندازه کافی اهمیت این دو عنصر، آنچنان که در نمایشنامه هست، بزرگنمایی نمیشود، به خصوص در پرده دوم، دلیل تشکیل دادگاه و پیامدهایش در هاله ابهام قرار میگیرد.
و... در نهایت اینکه تماشای اجرای صحنهای هادی مرزبان از نمایشنامه «هاملت با سالاد فصل» به تمام دلایل بالا و خیلی دلایل دیگر نمیتواند تجربه چندان دلپذیری باشد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست