یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سرمایه داری و کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی


سرمایه داری و کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی

دیدگاه نظری «سرمایه داری دولتی» تاریخچه ی پیچیده ای دارد برخی از نظریه پردازان بین الملل دوم با تکیه بر برخی از اشارات مارکس و انگلس باور داشتند, که آن چه «سرمایه ی مالی» یا «سرمایه داری انحصاری» می خواندندش, اکنون دیگر به «سرمایه داری دولتی انحصاری» تبدیل شده است

برای مردم کارگر و زحمت‌کش اروپا و جهان، که زیر آوار اولین جنگ جهانی قدرت‌های سرمایه‌داری عمده بودند، دولت نوپای شوراها، که با انقلاب ۱۹۱۷ روسیه بر پا شد، ارمغان تمدن جدیدی را به‌هم‌راه داشت. این گفته‌ی رزا لوکزامبورگ، که بشریت در دوراهی «سوسیالیسم یا بربریت» قرار دارد، جامه‌ی تحقق پوشیده بود.

اما دولت کارگری جدید، با همه‌ی شکوه‌مندی آغازین، خیلی زود دست‌خوش معضلات ریشه‌دار درونی و بیرونی شد. این وضع به بحران و تشتت در صفوف رهبری انقلاب انجامید. و بحث ماهیت طبقاتی اتحاد شوروی در کانون جدل بین نیروهای سوسیالیست قرار گرفت.

رزنیک و ولف، اساتید اقتصاد در دانشگاه ماساچوست و سردبیران ژورنال «بازاندیشی مارکسیسم» (Rethiking Marxism) ، در این کتاب مدعی ارائه‌ی نظریه‌ی جدیدی از «سرمایه‌داری دولتی» هستند، که براساس مفهوم طبقه استوار است و از طریق آن به تعبیر متفاوتی از تاریخ اتحاد شوروی می‌پردازند.

دیدگاه نظری «سرمایه‌داری دولتی» تاریخچه‌ی پیچیده‌ای دارد. برخی از نظریه پردازان بین‌الملل دوم با تکیه بر برخی از اشارات مارکس و انگلس باور داشتند، که آن‌چه «سرمایه‌ی مالی» یا «سرمایه‌داری انحصاری» می‌خواندندش، اکنون دیگر به «سرمایه‌داری دولتی انحصاری» تبدیل شده است. گویا مارتف، نظریه‌پرداز برجسته‌ی منشویک، اولین فردی بود که این واژه و مفهوم را در مورد دولت شوروی نو پا به کار برد. به‌هرحال، توسعه‌ی نظری مفهوم «سرمایه‌داری دولتی» به عنوان ابزاری جهت درک فرایند انقلاب روسیه و تاریخ اتحاد شوروی موکول به دهه‌ی ۱۹۴۰ شد. از آن تاریخ به بعد، انواع متعددی از نظریه‌ی «سرمایه‌داری دولتی» به دست آمده است. رزنیک و ولف مدعی هستند، که عمده‌ی این نظریات بر اساس مرکزیت مفهوم «قدرت» و یا مفهوم «مالکیت» بنا شده‌اند. در تقابل، آن‌ها نظریه‌ی خود را بر اساس مفهوم «طبقه» استوار کرده‌اند. در واقع، نظریه‌ی «سرمایه‌داری دولتی» رزنیک و ولف، موضع شناخت شناسی و روش شناسی ویژه‌ای را مطرح می‌کند، که هم به بازتعریف مفهوم «سرمایه‌داری دولتی» و هم به مفهوم کمونیسم می‌انجامد.

اولین فصل کتاب به درستی به بحث موضع شناخت شناسی و شیوه شناسی و نظریه‌پردازی اختصاص دارد. فصل دوم کتاب به تعریف مفهوم کمونیسم و انواع آن می‌پردازد. در فصل سوم، نویسندگان به توضیح نظریه‌ی «سرمایه‌داری دولتی» خود می‌پردازند. و فصل چهارم نقد آنان را از نظریات «سرمایه‌داری دولتی» تا به کنون در بر دارد. شش فصل دیگر کتاب به بررسی مقاطع تاریخی مشخص، شکل‌گیری و توسعه‌ی اتحاد شوروی یا بررسی سیاست‌های مشخص مثلاً در مورد زن و خانواده، «مشی نوین اقتصادی» و تحولات اقتصادی دهه‌ی ۱۹۳۰، می‌پردازد. و فصل آخر به تضادهای طبقاتی‌یی که به فروپاشی اتحاد شوروی انجامید، اختصاص دارد.

●«طبقه» و «سرمایه‌داری دولتی»

رزنیک و ولف، «طبقه» را به عنوان «فرایندی در جامعه، که طی آن افراد بیش‌تر از آن‌چه که جامعه برای بازتولیدشان به عنوان کارگران تعیین می‌کند، کار می‌کنند... تحلیل طبقاتی به این مفهوم افراد جامعه را بر اساس رابطه‌ی‌شان با این مازاد تولید، گروه‌بندی می‌کند.» (صفحه۸، تاکید در اصل است.)

از این تعریف کلیدی، تعریف «فرایند طبقاتی اساسی کمونیستی» نشأت می‌گیرد، که طی آن همان افرادی که کار اضافه را انجام داده‌اند، به طور جمعی محصول آن را تصاحب می‌کنند. «فرایند طبقاتی فرعی کمونیستی» زمانی وجود دارد، که این افراد به طور جمعی در تقسیم این محصول شرکت می‌کنند. رزنیک و ولف اشاره دارند، که تقسیم مازاد تولید توسط تولیدکنندگان مستقیم برای «پرداخت فرایند‌های غیر طبقاتی (سیاسی، فرهنگی و غیره) که برای انجام «فرایند طبقاتی اساسی کمونیستی» لازم هستند»، به کار می‌رود. (صفحه‌ی ۱۴) نمونه‌ی فرایندهای غیر طبقاتی، پرداخت برای کار وکلا، آموزگاران، کارکنان بخش فعالیت‌های سرگرمی اجتماعی و پرسنل امنیتی است.

از این‌ها چند نتیجه به دست می‌آید. اول، «ساختار طبقاتی کمونیستی» (که بر «فرایند طبقاتی اساسی کمونیستی» استوار است) در هر دوره‌ی تاریخی ممکن است، با هر نوع تولید (تولید کارخانه‌ای، تولید کالایی خُرد، تولید خانگی) مطابقت داشته باشد و مستلزم آگاهی ناشی از مبارزات کارگری علیه سرمایه‌داری و برای کمونیسم نیست. در واقع، در فصل نهم، نویسندگان اشاره دارند که اشتراکی کردن اجباری کشاورزی توسط استالین یک ساختار طبقاتی کمونسیتی در اتحاد شوروی به وجود آورد. رزنیک و ولف باور دارند، که کمونیسم می‌تواند نظامی متمرکز یا غیر متمرکز باشد و یا هر حالت بینابینی به خود بگیرد. کمونیسم می‌تواند با مالکیت خصوصی (زمانی که تولیدکننده‌های خرده‌پا به طور جمعی مازاد تولید را سهیم شوند) و بازار هم‌راه باشد. کمونیسم می‌تواند با رژیم‌های دموکراتیک یا دیکتاتوری (اشتراکی‌سازی استالین) هم‌راه باشد. در واقع، به نظر می‌رسد که نزد ایشان کمونیسم می‌تواند با هر گونه شکل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی توأم شود.

از این تعاریف است، که مفهوم «سرمایه‌داری دولتی» ناشی می‌شود:

«آن‌چه که سرمایه‌ی دولتی را در تقابل با انواع خصوصی سرمایه‌داری مشخص می‌کند، موقعیت اجتماعی موسساتی است که مازاد را برداشت می‌کنند و ارتباط افراد برداشت کننده با دولت... در سرمایه‌داری دولتی، افرادی که الزاماً با دولت رابطه دارند- برای دولت کار می‌کنند و یا توسط دولت برگزیده شده‌اند- کار را در موسساتی که در دستگاه دولتی واقع هستند، استثمار می‌کنند.» (صفحه‌ی ۸۷، همه‌ی تاکیدات در اصل هستند.)

اما این خصوصیات به نوع دیگر قابل تعبیر هستند. بر همین اساس بود، که تروتسکی (۱۹۳۷، صفحات ۵۲- ۲۴۵) تز «سرمایه‌ی دولتی» بودن اتحاد شوروی را رد کرد. در عین حال، ریزی(۱۹۳۹) و برنهایم(۱۹۴۱) همین خصوصیات را دلیل وجود یک شیوه‌ی تولیدی نو، «شیوه‌ی تولید اشتراکی دیوان سالار»، دانستند. رزنیک و ولف به این بدیل‌ها اشاره نمی‌کنند. آنان با این استدلال، که تولید کنندگان مستقیم در اتحاد شوروی استثمار می‌شوند، اما این جامعه برده‌داری یا فئودالی نبوده است، آن را «سرمایه‌داری دولتی» می‌دانند. اما ریزی گاه عملاً نظم استثمار نیروی کار در اتحاد شوروی را مشابه برده‌داری می‌داند و برنهایم با استدلال مشابهی سرانجام به حمایت از امپریالیست‌ها در برابر اتحاد شوروی برخاست. رزنیک و ولف استدلال می‌کنند، که «کارگران روس «تفاوت ساختار کمونیستی» و ساختار سرمایه‌داری اخذ و تقسیم مازاد اقتصادی را نمی‌فهمیدند و در عمل این نادانی را به منصه‌ی ظهور گذاردند.» (صفحه‌ی ۹۷) آنان همین طرز برخورد را با بلشویک‌ها دارند:

« (بلشویک‌ها) گروه کوچکی از میان خود را به عنوان اخذ کنندگان و تقسیم کنندگان مازاد تولید صنعتی شوروی تعیین کردند... مازاد تولید توسط چند مقام عالی رتبه دولتی اخذ می‌شد. این بدنه را ابتدا وسنکا(vesenkha) تشکیل می‌داد، ولی به زودی سرمایه‌داران دولتی، شورای وزیران، این امر را به عهده گرفتند.»(صفحات ۵۷- ۱۵۶)

در واقع، رزنیک و ولف همین ادعای عدم درک آگاهی کمونیستی طبقه‌ی کارگر روسیه و بلشویک‌ها را به اکثر نظریه‌پردازان «سرمایه‌داری دولتی» نیز بسط می‌هند؛ چرا که این نظریه‌پردازان برای تعریف کمونیسم محک «قدرت» یا «مالکیت» را به کار می‌گرفتند، نه محک «طبقاتی» رزنیک و ولف را.

نوشته : استفن رزنیک و ریچارد ولف، نشر روتلج، ۲۰۰۲

ترجمه : کامران نیری

متن حاضر، ترجمه‌ی فارسی نوشته‌ای است که برای ژورنال Review of Radical Political Economics تهیه شده و با اجازه‌ی Union for Radical Political Economics جهت درج در «نگاه» حاضر شده است.

Bumham, James. ۱۹۴۱. The Managerial Revolution. New York: John Day Company.

Resnick, Stephen A. and Richard D. Wolff. ۱۹۳۹. Knowledge and Class. Chicago: The University of Chicago Press.

Rizzi, Bruno. La Bureaucratisation de Mode. ۱۹۳۹. The Bureacratization of the World. New York: Free Press, translated with an introduction by Adam Westoby. ۱۹۸۵.

Trotsky, Leon. ۱۹۳۷. The Revolution Betray: What is the Soviet Union and Where is it going? New York: Pathfinder Press, ۱۹۷۲.

پانوشت: این مقاله برگرفته از نشریه‌ی «نگاه» - دفتر شانزدهم، است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.