پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
غیرقابل پیشبینی
آقای راد میدانست که پیش از مرگش، برای اطرافیانش مرده است. مدتها بود که با همچو فکری کلنجار میرفت. بالاخره تصمیم خودش را گرفت. فکر کرد بهتر است بمیرد تا همهچیز برایش روشن شود. این طوری بود که یک روز، سرظهر، خودش را به مردن زد. اولین کسی که او را دید دخترش بود.
فریاد کشید. نفر دوم زنش بود که ساکت ایستاد و خیره نگاهش کرد. سومین و آخرین نفر هم دامادش بود که به نقشهٔ او پی برد و لبخند زد. فکر کرد اگر بلند شود لابد همگی از ترس قالب تهی میکنند. این بود که تصمیم گرفت پا شود. دخترش ساکت شد و زنش همانطور ماند و دامادش دیگر لبخند نزد. وقتی آقای راد، به خلاف انتظارش، دید که کسی ککش هم نگزید بار دیگر خودش را به مردن زد. اما این بار دیگر بلند نشد. راستی راستی قالب تهی کرده بود.
نرگس عباسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست